ندامت پسری که خیاط جوان را کشت
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۷۹۰۲
تاریخ انتشار: 2016 December 13    -    ۲۳ آذر ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۰
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
 بر‌اساس اوراق پرونده، در این جنایت که ششم مرداد سال 93 در بوستان زیباشهر اتفاق افتاد، خیاط 20 ساله‌ای به نام «داریوش» کشته شد، مأموران پلیس آگاهی نیز پس از تحقیقات گسترده و چهره‌نگاری رایانه‌ای پس از 11 ماه ضارب فراری را دستگیر کردند.

عامل جنایت که پسری 17 ساله به نام «محمد» بود، طی تحقیق و بازجویی به کارآگاهان گفت: روز حادثه در حالی که من و دوستم در حال غیر‌عادی با هم نزاع می‌کردیم که 3 جوان به نام‌های داریوش، مهدی و جواد در مقابل‌مان ایستادند و از ما خواستند دعوا نکنیم.
 
من که مست بودم و شرایط عادی نداشتم با داریوش درگیر شدم و با چاقویی که در جیبم بود او را زخمی کردم و بعد پا به فرار گذاشتیم و تا زمان دستگیری از مرگش خبر نداشتیم.در جلسه دیروز دادگاه اولیای دم - پدر و مادر مقتول - از دادرسان خواستار اشد مجازات (قصاص) برای قاتل پسرشان شدند، سپس «محمد» پای میز محاکمه ایستاد و ضمن اعتراف به قتل ناخواسته، درخواست عفو و بخشش کرد.در ادامه جلسه محاکمه، قاضی عبداللهی از دیگر طرفین نزاع خواست از خود دفاع کنند. آنها نیز پس از پذیرفتن اتهام‌شان گفتند: در زمان نزاع 16 ساله بودند و از سر نادانی با هم درگیر شده بودند.

بدین‌ترتیب قضات شعبه چهارم - عبداللهی و کیخواه - پس از شنیدن اظهارات متهمان و ختم جلسه وارد شور شدند تا حکم خود را صادر کنند.
 
گفت‌وگو با عامل قتل

چند سال داری؟
 
19 سال.

چرا مرتکب قتل شدی؟
 
نمی‌دانم، هرچه بود کابوسی است که بلای جانم شده.

زمان ارتکاب قتل درس می‌خواندی؟
 
نه، پدرم رفتگر بود و از لحاظ مالی شرایط خوبی نداشتیم، به همین خاطر تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم.

آیا با داریوش آشنا بودی؟
 
نه، اولین بار بود که او را دیده بودم.

بعد از اینکه او را زدی چه اتفاقی افتاد؟
 
نمی‌دانم، ترسیده بودم. اولین‌بارم بود که از چاقو استفاده می‌کردم؛ چشمم سیاهی می‌رفت و...

چرا مشروب می‌خوری؟
 
نمی‌دانم، چون جاهل بودم و نا‌آگاه.

آیا می‌دانستی در شرایط مستی امکان دارد چه اتفاق‌هایی رخ دهد؟
 
نه، نمی‌دانستم...

حالا که پسر جوانی را کشته‌ای، چه احساسی داری؟
 
سخت پشیمان هستم و از خداوند طلب عفو و بخشش دارم.

پدرت در جلسه دادگاه حضور نداشت، چرا؟
 
نمی‌دانم، احتمالاً سر کار بود.

چند خواهر و برادر داری؟
 
خانواده پرجمعیتی هستیم، 4 برادر و 3 خواهر دارم.

مادرت چرا نیامده؟
 
او بی‌سواد است، نمی‌توانست دادگاه را پیدا کند.

اگر از مرگ (قصاص) رهایی پیدا کنی، چه کار می‌کنی؟
 
پسر جوان با چشمانی اشکبار گفت: می‌خواهم آدم شوم، درس بخوانم و دنبال کار حلال بروم. امیدوارم خانواده مقتول به جوانی و خانواده‌ام رحم کنند و به خاطر خدا مرا ببخشند.

مرجع : روزنامه‌ایران
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
نام:
ایمیل:
* نظر:
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
آخرین اخبار
bato-adv
bato-adv