با ما باشید به همراه غزلی از سوزنی سمرقندی
کد خبر: ۳۱۹۸۲۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: 2024 August 03    -    ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۰
ادیبستان «تابناک باتو»؛ یکم

با ما باشید به همراه غزلی از سوزنی سمرقندی

«تابناک باتو» در راستای اعتلای فرهنگ و ادبیات ایران به صورت هفتگی بخشی را به این مهم اختصاص داده است. در همین چارچوب در «ادیبستان»، بسته ادبی تابناک باتو با مجموعه‌ای از شعر، حکایت، مباحث ادبی و فرهنگی و... میزبان مخاطبین هستیم.

با ما باشید به همراه غزلی از سوزنی سمرقندی

با ما باشید به همراه غزلی از سوزنی سمرقندی«تابناک باتو» در راستای اعتلای فرهنگ و ادبیات ایران به صورت هفتگی بخشی را به این مهم اختصاص داده است. در همین چارچوب در «ادیبستان»، بسته ادبی تابناک باتو با مجموعه‌ای از شعر، حکایت، مباحث ادبی و فرهنگی و... میزبان مخاطبین هستیم.

اختصاصی تابناک باتو ــ سوزنی سمرقندی در قرن ششم می زیست. وی یکی از مشهورترین و ماهرترین شاعران هجاگو زبان فارسی به شمار می‌رفت که در هجو معانی خاصی را ابداع کرد. وی دیوانی از خود به یادگار گذاشت که در آن بسیاری از زوایای تاریک سده ششم هجری به ویژه در حوزه مسایل اجتماعی را روشن می‌شود. سده ششم یکی از دوره های آشفته و مهم تاریخ این مرز و بوم به شمار می‌رفت . سوزنی سمرقندی از جمله شاعران برجسته ای بود که تحت تاثیر عوامل انحطاط اجتماعی روزگار خود قرار نگرفت و با دقت نظر خاص خود به انتقاد از وضع موجود پرداخت. با دقت در لابه لای اشعار وی می توان بسیاری از مسایل اجتماعی آن روزگار را روشن کرد.سمرقندی متخلص به سوزنى و ملقب به «تاج‌ الشعراء»بود. وى که نسبش به سلمان فارسى مى‌ رسید، در قریه کلاش سمرقند به دنیا آمد و در بخارا تحصیل کرد و زندگى را در نخشب و سمرقند و بخارا سپرى کرد. وى پیشه‌ ى سوزن‌گرى داشت و به همین جهت سوزنى تخلص مى‌ کرد.اشعار سوزنی را به ۲ دسته می‌توان تقسیم کرد؛

۱ـ هزلیات که در آن مفاهیم نامناسب را با شیوه ای استادانه به نظم کشیده و اشعارش صرف نظر از مضمون از لحاظ سبک شاعری نیز در خور توجه است. ۲ـ اشعار جدّی او که شامل ۲ بخش است: الف) قصاید جدّی که آنها را در مدح بزرگان و سلاطین سروده و بیشتر آنها مستحکم، روان و شیوا هستند. ب) قصایدی که در اندرز و نصیحت یا توبه و ندامت سروده و از ملاحت، روانی و سوز خاصی برخوردارند. همچنین باید اذعان داشت که این شاعر هزل سرا در اواخر عمر دست از هزل و هجو برداشت و طلب بخشش کرد و شعرهایش مضامین توبه،  اندرز و نصیحت گرفت.

 

ز سیم ساده یکی کوه دیده ام بدو نیم

دو نیمه کوه که دید است کان بود از سیم

ز سیم ساده یکی کوه، لیک پنداری

که کرده اند بشمشیر کوه را بدو نیم

گهی بگونه کافور کان بود از گل

میان کاخگه اندر ز لعل حلقه میم

چهی است در که و از سیم کرده سیمایش

که دارد از گل و گلنار افسری بدو نیم

فراز او همه سیم و نشیب او همه زر

کران او همه خوف و میان او همه بیم

کهی که دیده نسرین ازو شود حیران

کهی که خرمن سوسن ورا کند تعظیم

بنرمی و بسفیدی مثال تل سمن

بپاکی و بنظیفی بسان در یتیم

بجهد شیشه سیماب گر در او ریزی

بشیشه تو کند شوشه های زر تسلیم

زهی کهی و خهی چشمه ای که اندروی

قرار گیرد مار شکنج و ماهی شیم

هرآنکه سایه آنکوه دید و آن چشمه

بدید سایه طوبی و چشمه تسلیم

ولیک راه مخوفست و کس بدو نرسد

مگر کسی که خدایش بداد کف کریم

جلال دین سبب افخار چار ارکان

کز او نظام گرفته است صحن هفت اقلیم

حکایت

گویند که در زمان موسی خشکسالی پیش آمد.آهوان در دشت، خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن.موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود.خداوند فرمود: موعد آن نرسیدهموسی هم برای آهوان جواب رد آورد.تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست.آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد. شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کردموسی معترض پروردگار شد، خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود

هجو

هجو در لغت به معنای عیب کردن و برشمردن عیب و ناسزاگویی آمده است و در اصطلاح ادیبان عبارت است از نوعی شعر غنایی که بر پایه نقد گزنده و دردانگیز شکل گرفته و آن مقابل مدح است.هجو، کلامی است یورش‌بر و پرده‌در. زشتی‌ها را بزرگ‌نمایی می‌کند؛ خواه زشتی رفتار و پیکر باشد، خواه کاستی‌های روح. واژگان در هجو برهنه‌اند و شاعر در این شیوه گفتاری از دشنام سربرنمی‌تابد و از تهمت و افترا دریغ نمی‌ورزد.پس هزل و هجو بسیار به هم نزدیکند


حکایت

گویند روزی گاندی در زمان سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او بخاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آنرا بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آنرا در مقابل دیدگان حیرت زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.یکی از همسفرانش علت امر را پرسید. گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا میتواند لنگه دیگر آنرا هم برداشته و از آن استفاده نماید.

شعری از دکتر حمید مصدق

تو به من خنديدي و نمي دانستيمن به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدمباغبان از پي من تند دويدسيب را دست تو ديدغضب آلود به من كرد نگاهسيب دندان زده از دست تو افتاد به خاكو تو رفتي و هنوز،سالهاست كه در گوش من آرام آرامخش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارمو من انديشه كنان غرق در اين پندارمكه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت

شعر ناب

در شعر نو امروز گاه با موجی روبرو می شویم که به نام شعر ناب مطرح می شود.نحله‌ای که پاره‌ای از خامی‌ها و ناپیراستگی‌ها، هرز رفتن‌ها، خشک‌زبانی‌ها و صناعات دروغین بی‌حس‌وحال موج نو اولیه را یک‌سو می‌زند، و تحت مراقبت‌های ویژه ی منوچهر آتشی گاه اشعاری در آن یافت می‌شود که به تمام معنا، شعر ناب است.بوجود آورنده این نوع شعر که از سال ۵۰ نمود پیدا کرد،منوچهر آتشی است و خواستگاه شعر ناب مسجد سلیمان بوداز شاعران مطرح این دوره ؛( در سال‌های ۱۳۵۵-۱۳۵۷ عبارت بودند از):هوشنگ چالنگی، آریا آریاپور، سیدعلی صالحی، فیروزه میزانی، سیروس رادمنش

 

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
کوروش
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۰ - ۱۴۰۳/۰۵/۱۳
1
1
یه شعر کپی شده اسمش شد ادیبستان؟ ?
آخرین اخبار