چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۷۷۲۹۲
تاریخ انتشار: 2017 June 23    -    ۰۲ تير ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۰
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
اخیرا دو حادثه تروریستی در تهران اتفاق افتاد و تعدادی از هموطنان ما در این حوادث ناگوار، جان خود را از دست دادند و تعداد بیش تری هم زخمی و مجروح شدند. برخی از مجروحان قبل از این حملات تروریستی به سالن انتظار مجلس رفته بودند تا با نمایندگان مجلس ملاقات کنند و احیانا مشکلات خود را با کمک نمایندگان برطرف کنند. اما همه مجروحان، چنین افرادی نبودند.
 
برخی مجروحان، هموطنانی بودند که مشغول تماشا عملیات تروریستی بودند و وقتی که افراد مسلح به هدف خود برای رسیدن به صحن مجلس نرسیده بودند در ساختمان اداری مجلس گیر افتادند و به شکل کور اقدام به تیراندازی کردند و برخی گلوله ها به این هموطنان تماشاچی برخورد کرد.

در گفت و گویی با دکتر حبیب آقابخشی (جامعه شناس) موضوع در صحنه حادثه حضور داشتن و تماشاچی بودن افراد بررسی شده است. آقابخشی لیسانس خود را در رشته خدمات اجتماعی (مددکاری اجتماعی) و فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته جامعه شناسی گرفته است.
 
 چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟
 
او دوره تخصصی بهداشت روانی و آسیب شناسی اجتماعی را در ایرلند و دوره پیشگیری اولیه از اعتیاد را در کانادا گذرانده است و از افراد پیشگام در حوزه سلامت اجتماعی و بهبود وضع این نوع سلامت در جامعه ایرانی است. گفت و با گو با دکتر آقابخشی را درخصوص علت های حضور مردم در محل هایی که در آنجا حادثه رخ داده است می خوانید.

کمتر از شش ماه قبل اتفاق مهمی در خیابان جمهوری تهران رخ داد و ساختمان پلاسکو دچار آتش سوزی شد و نهایتا فروریخت. در آنجا مردم زیادی جمع شده بودند و حتی نمی گذاشتند که آمبولانس به محل حادثه برسد. راننده آمبولانس از مردم خواهش می کرد که کنار بروند و راه را باز کنند. در حادثه تروریستی مجلس هم افراد زیادی جمع شده بودند.
 
در حادثه پلاسکو بعد از این که به نوع رفتار مردم انتقاداتی وارد شد مردم یک مقدار ملاحظه می کردند و در سطح شهر تهران اجازه می دادند آمبولانس ها راحت تر عبور کنند. طی چند ماهی که از حادثه پلاسکو گذشته یک مقدار تغییر رفتار اتفاق افتاده. به نظر شما دقیقا چه تغییراتی در سطح جامعه رخ داده است؟

سال های خیلی زیادی از زلزله دشت بیاض و فردوس می گذرد که در سال 1347 رخ داد. من در آن زمان دانشجوی سال دوم مددکاری بودم و برای کمک به زلزله زدگان به آنجا رفتم. زلزله رودبار و منجیل هم در سال 1369 اتفاق افتاد و بعد هم زلزله پنجم دی ماه 1382 در بم اتفاق افتاد.

من برای کمک به مصدومان این زلزله ها حضور پیدا کردم. بسیاری از مردم در همان شرایط حضور داشتند. با وجود این که از نظر عاطفی، حس این افراد قابل احترام است ولی مزاحم بودند. افرادی بودند که کاری بلد نبودند ولی حضور داشتند. فقط می خواستند حضور داشته باشند که چیزی را بفهمند یا هر چیز دیگری.

من حضور آنها را مضر می دانم چه در بحران های طبیعی مثل سیل ها و زلزله ها و چه در بحران های ساخته دست بشر مثل همین حادثه پلاسکو یا حتی در بحران هایی مثل جنگ ها.

بعد از وقوع این بحران ها، هر کسی نمی تواند در محل وقوع حادثه حضور داشته باشد. بالاخره باید رابطه ای بین کسی که می آید و تخصص او، وجود داشته باشد. هجوم بی خود افراد باعث می شود افراد متخصص نتوانند کار خودشان را انجام بدهند.

اگر به دوره های نزدیک تر برسیم از زمان حادثه پلاسکو به بعد چه تغییرات اجتماعی احیانا اتفاق افتاده است؟

از زمان حادثه پلاسکو به این طرف، یک مقدار رسانه های نوشتاری موثر بودند. یک نکته دیگر از نظر من که در آسیب شناسی اجتماعی یک مقدار تجربه دارم این است که احترام هایی به مردم گذاشته شد. آن احترام ها خصوصا در دوره انتخابات بود.

در دوره انتخابات بعضی از نامزدهای انتخاباتی، حضور مردم و شأن و منزلت مردم را خیلی مورد توجه قرار دادند. البته بعضی وقت ها هم می بینیم که شأن مردم به هیچ گرفته می شود. وقتی که مردم به هیچ گرفته می شوند در نتیجه در جاهایی می خواهند خودی نشان بدهند. در آنجا است که مردم، مزاحمت ایجاد می کنند و مثلا برای کمک رسانان واقعی، صحنه را تنگ می کنند. تصور من این است که اگر ما بخواهیم جامعه سالمی داشته باشیم و هر کس بداند که چه وظیفه و مسئولیتی دارد و در جای خاصی باید حضور داشته باشد یا نداشته باشد، دادن شأن و کرامت و منزلت به آدم ها و شهروندان، خودش کمک کننده به این قضایا است.

در زمینه آسیب های اجتماعی وقتی می پرسیم چرا بعضی از مردمان، دست به کج رفتاری می زنند یا در جامعه خلاف می کنند یا در زمان وقوع بحران ها، مزاحمت ایجاد می کنند، به این پاسخ می رسیم که از آدم های تحقیرشده و توهین شده و به هیچ انگاشته شده، بیش تر دست به این قضایا می زنند تا آدم های محترم پنداشته شده و با کرامت.

پروردگار به آدم، کرامت عنایت فرمود. پروردگار می فرماید من به زنبور عسل وحی کردم تا به همه جا پرواز کند و شربت شیرینی درست کند که شفای مردم در آن است. بعد وقتی خداوند، آدمی را خلق می کند می فرماید آدمی، مکرم است. مولوی هم براساس آیات قرآن گفته است که به انسان کرامت بخشیده شده و مقام او بالاتر از زنبور است.

ما اگر به مردم و شهروندان با این دیده نگاه کنیم و به آنها توهین نکنیم، تحقیرشان نکنیم، ریا نکنیم و شفاف با مردم صحبت کنیم، من به نظرم می رسد در جایی که باید بگوییم حضور داشته باشید حضور پیدا می کنند و در جایی که باید بگوییم حضورتان مزاحمت برای افراد متخصص در یک واقعه خاص است، آن وقت جا را تنگ نمی کنند.
 
چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

در سال های اخیر این طور بوده که وقتی بنا بوده افراد مجرم را طبق حکم دادگاه اعدام کنند در ساعت های اولیه صبح و قبل از طلوع آفتاب، مردم در محل اجرای حکم جمع می شوند و همیشه جمعیت قابل توجهی هم حضور دارند و با موبایل های خود عکس و فیلم می گیرند. برخی کودکان هم در محل اجرای اعدام حضور داشته اند.

در زمان تاسیس ساختمان پلاسکو از مواد عایق و آزبست استفاده شده است و در آن زمان استفاده از این نوع مواد ممنوع نبوده. دود ناشی از سوختن این مواد سرطان زا بود و تنفس مستمر در چنان موقعیتی به بدن انسان آسیب می رساند. جدا از این که در زمان وقوع حادثه، حضور مردم مانع فعالیت امدادگران بوده است، افراد مختلف با حضور خودشان در زمان آواربرداری هم به خودشان ضرر می زنند. چرا چنین فرهنگ سازی وجود ندارد و افراد تجمع می کنند و مزاحم امدادرسانان هم می شوند؟

چند تا موضوع مطرح است. در مورد اعدام ها در مکان های عمومی، یک مقدار تحقیقاتی انجام داده ام. متوجه شدم افراد مختلف و خصوصا کسانی که در سنین کودکی و نوجوانی، شاهد بالا رفتن شخصی از چوبه دار و طناب دار می شوند و بعد جانش گرفته می شود، بدون این که بچه ها متوجه این قضیه شوند خشم و خشونت و دشمنی کردن در آن بچه ها تقویت می شود.

آن بچه پیش خودش و در درون خودش فکر می کند این که این آدم به وسیله طناب خفه شد، حالا من اگر یک مشت به صورت یک آدم بزنم این که دیگر چیزی نیست. همین خشونت ها در سطح ساختار جامعه، رواج پیدا می کند و بعد بی اعتمادی ها شکل می گیرد.

چرا وقتی ما از مردم خواهش می کنیم که این کار را انجام ندهند ولی برعکس عمل می کنند؟ در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری، دیده می شد که مردم به برخی رسانه ها اعتماد ندارند. صدا و سیما، بیش تر منظور من است. صدا و سیما چیزی را می گوید ولی مردم فکر می کنند برعکس و خلاف آن درست است.
 
در جریان مناظره های انتخابات ریاست جمهوری، مشاهده های اندکی داشتم و اسم آن را نمی توانم تحقیق بگذارم. می دیدم ایرانی ها منتظر زمان برگزاری مناظره ها بودند و کسانی که از طریق ماهواره، همیشه برنامه های شبکه های بی بی سی و صدای آمریکا و شبکه های دیگر را تماشا می کردند در انتظار پخش مناظره های انتخاباتی از تلویزیون ایران بودند.

مردم پای چیزی می نشستند که به آن علاقه مند بودند و آن را می خواستند. اینها به ما نشان می دهد که اگر در جامعه، شهروندان به مدیران کلان و مسئولان خودشان اعتماد پیدا کنند صحبت های این مسئولان را قبول می کنند و می پذیرند.

امروز تصور من این است که یکی از خطرهای بزرگی که جامعه ما را تهدید می کند، بی تفاوتی در سطح کلان جامعه است و یکی هم فروریختن سرمایه اجتماعی. از همه مهم تر این است که شهروندان به مدیران کلان کشوری و کسانی که به طور مرتب از این وزارتخانه به آن وزارتخانه می روند، مسئولیت های مختلفی را می گیرند و صاحب منصب های بزرگی می شوند، بی اعتماد هستند. در نتیجه نه تنها به گفته ها و تذکرات این مسئولان توجه نمی کنند که گاه فکر می کنند برعکس آن درست است.

در حادثه پلاسکو صدا و سیما به طور کامل و طی 10 روز تمام اتفاقات آن را پوشش داد. حتی این نوع عملکرد صدا و سیما باعث شده، انتقاداتی نسبت به آن وارد کنند و بگویند صدا و سیما با این کارش حادثه خیابان جمهوری را از سطح یک حادثه محلی به یک فاجعه ملی تبدیل کرده است.
 
در حادثه تروریستی در مجلس که چندین ساعت ادامه پیدا کرد صدا و سیما به همان صورت که درخصوص پلاسکو رفتار کرد، عمل نکرد. در زمان حادثه پلاسکو، مردم حضور زیادی داشتند. صدا و سیما در آن حادثه به طور کامل تمام وقایع را پوشش داد. آیا حضور زیاد مردم در حادثه پلاسکو ناشی از این است که مردم دوست دارند در صحنه باشند و خودشان ببینند یا ناشی از همان بی اعتمادی به رسانه که مطرح کردید؟

صدا و سیما پوشش داد ولی فردی که به آنجا می رفت و سلفی می گرفت و می خواست خودش ببیند و می خواست ببیند که وضعیت آنجا چگونه است، فکر نمی کرد که صدا و سیما تمام وقایع را پوشش بدهد. تاحالا بی اعتماد بوده و به آن بی اعتماد است. وقتی آن شخص به آن بی اعتماد است، حالا خودش می خواهد به محل حادثه برود و خودش می خواهد عکس سلفی بگیرد. همان فردی که به هیچ انگاشته شده است، فرضا می خواهد نخستین سلفی آنجا را بفرستد و بگوید این من هستم که خبر درست را دادم. یعنی کمبودی هم در این زمینه دارد و با عکس سلفی فرستادن و خبر شفاف را اعلام کردن، برای خودش شأن و منزلتی می خرد.

اگر به صدا و سیما اعتماد داشت که نباید این کار را انجام می داد. اگر اعتماد داشت او باید در جای خودش بنشیند و باور داشته باشد هر چیزی که صدا و سیما می گوید همان درست است ولی چون این طور نبوده است خودش حضور پیدا می کند و خودش می خواهد این کار را انجام بدهد.
 
 چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

بعد هم اگر بخواهیم این وضع را تغییر بدهیم، با یکبار گفتن که مردم شما به محل حادثه نیایید و ما خودمان به طور کامل اطلاع رسانی می کنیم، آنها باور نمی کنند. برای این که مثلا من آزموده ام که خبر درست به من گفته نمی شود. طول می کشد که اعتمادسازی انجام شود و فرد آن را بپذیرد. اعتمادسازی و مسئولیت پذیری با یک کلمه و دو کلمه صورت نمی گیرد.

اعتمادسازی یک فرآیند است که باید به تدریج طی شود و سرمایه اجتماعی که فروریخته است، دو مرتبه آن را در جایگاه بلندتری ببینیم و به این نتیجه برسیم که ما می توانیم اعتماد کنیم و می توانیم براساس این اعتماد، مشارکت درست داشته باشیم. با این اعتمادسازی است که هر وقت لازم باشد و فرضا به من گفتند بیا و وجود تو کمک کننده است، در عرصه های عمومی مشارکت می کنم، همبستگی اجتماعی من زیاد می شود و وفاق جمعی من افزایش پیدا می کند. همه اینها می شود سرمایه اجتماعی و این یک فرآیند است و باید تلاش شود تا برای چیزی که فروریخته است، بنای بهتری نهاده شود و درست شود.

حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو زمان زیادی طول کشید و آواربرداری و تخلیه آوار آن برج هم حدود 10 روز زمان برد. در همان زمان انتقاداتی مطرح شد نسبت به این که چرا برخی افراد این سلفی ها را می گیرند و گفته شد درست نیست در زمانی که تعدادی از آتش نشانان و مردم زیر آوار هستند این کارها انجام شود.

با این صحبت ها هیجان و عطش سلفی گرفتن کاسته شد. انگار یک مقدار کنترل اجتماغی انجام شد. آن نوع انتقادات و فضای اجتماعی را موثر می دانید بر این نوع رفتارهای مردم و کسانی که عکس سلفی می گرفتند؟

خیلی ها از این مساله یعنی آدم های متفکر جامعه از این مساله به شدت ناراحت بودند و حق هم داشتند از این سلفی گرفتن ها ناراحت شوند. من نمی دانم شما چقدر با شهروندان صحبت کردید ولی در همان زمان اصلا مساله را باور نمی کردند. خیلی ها به شکل های دیگری این قضیه را می دیدند.

در همان اوایل وقوع حادثه پلاسکو، صحبت های ضد و نقیضی به نقل از مسئولان شهرداری و دیگران نقل شد. این وضع است که بیش تر باعث می شود که یک فرد بخواهد سلفی بگیرد. چون او می خواهد واقعیت محض و شفاف تری را نشان بدهد.

اگر به خاطر داشته باشید در درون جامعه و در خصوص همین حادثه دلخراش ساختمان پلاسکو، به شکل های مختلف بحث ها و فیلم های مختلفی دست به دست چرخید و گفتمان های مناسب و نامناسبی هم درباره آن مطرح شد.

حتی بعضی افراد فکر می کردند که حادثه پلاسکو، یک کار عمدی بوده است. بعضی ها فکر می کردند ناشی از چیز دیگری بوده است. همین جور دیگر و چیز دیگر، نشان دهنده این است که افراد جامعه، به صدا و سیما اعتماد نمی کنند در نتیجه افراد مختلف می خواستند خودشان سلفی بگیرند.

افرادی مثل شما و من و دیگران، می گفتیم این یعنی چه و می گفتیم چه معنی دارد این سلفی گرفتن. اما برای آن سلفی گیر، معنی داشت. معنایش این بود که اعتماد ندارد.
 
چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

تماشاچی بودن و حضور در صحنه حادثه داشتن تعداد زیادی از افراد، پاسخی بود به برخی نیازهای اجتماعی و روانی آن افراد؟

کاملا این طور بود. آن فرد می خواهد بگوید آن چیزی که گفته می شود درست نیست و این چیزی که من از حادثه گرفتم درست است. می گوید از طبقه فلان آتش سوزی شروع شد ولی طبقات پایین تر را ببین که به چه صورت بوده است. ما باید در جامعه به طور شفاف و درست صحبت کنیم و شهروندان را دست کم نگیریم.
 
اميد جوان
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
نام:
ایمیل:
* نظر:
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
آخرین اخبار
bato-adv
bato-adv