یك دلقك هیچ وقت به خودش نمی خندد
کد خبر: ۴۷۲۹
تعداد نظرات: ۷ نظر
تاریخ انتشار: 2015 July 16    -    ۲۵ تير ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۷

یك دلقك هیچ وقت به خودش نمی خندد

همه داستان درباره افرادی است كه با افكار دینی درگیر هستند كه با توجه به جامعه آلمان و زمان مورد بحث در داستان قابل ملاحظه است.
یك دلقك هیچ وقت به خودش نمی خندد«...آن کسی که در آیینه می‌دیدم مردی غریبه در حمام و یا دستشویی منزل من بود؛ کسی که نمی دانستم آیا او موجودی جدی است یا مضحک؟! مردی با بینی دراز و صورتی بسان ارواح و آن وقت بود که از ترس تا آنجا که توان داشتم با سرعت پیش ماری می‌رفتم تا خودم را در چشمان او نظاره کنم تا از واقعیت وجود خویش مطمئن شوم».

حالا درباره کتاب


حوادث و موقعیت‌هایی كه در زندگی فردی یك فیلسوف، نویسنده، اندیشمند و در یك كلام یك انسان به وجود می‌آید، باعث می‌‌شود ‌در شكل‌گیری یك عقیده، یك تفكر بسیار مهم و سازنده باشند؛ بنابراین، آشنایی با زندگی و احوال درونی یك نویسنده حایز اهمیت است و من چون اطلاعات دقیقی درباره نویسنده ندارم، نمی توانم داستان را با توجه به افكار نویسنده بنویسم.

جامعه ای كه در داستان به تصویر كشیده شده‌، جامعه ا‌ی خشك، سرد، سخت، با عقاید مذهبی دست و پاگیر است. حتی در نمونه ای كوچكتر خانواده دلقك؛ مادری كه قشری، خسیس، سنگ دل، بی عاطفه با افكار محدود است. همه داستان درباره افرادی است كه با افكار دینی درگیر هستند كه با توجه به جامعه آلمان و زمان مورد بحث در داستان قابل ملاحظه است.

دلقك باور‌های دینی را به طور اعم و عقاید كاتولیك‌ها را به صورت اخص به باد انتقاد می‌گیرد و در جای جای داستان به ذكر آنها می‌پردازد. (خودش به شیوه پروتستان‌ها دعا می‌كند. تك نفره) به اعتقاد  او كاتولیك‌ها با خواندن آثار فیلسوفان بزرگ نه تنها قادر به درك موضوعات مطرح ‌از طرف آنها نیستند بلكه از افكار عمیق آنها برای خودشان جامه‌هایی می‌بافند كه موجه تر جلوه كنند.

دلقك بسیار فكر ‌و مدام با خودش رفتارهای دیگران را تحلیل می‌كند و حتی در بسیاری موارد، كارهایی را كه دیگران باید انجام دهند را نیز مجسم می‌كند ـ كه در بیشتر موارد آن چیزی نیست كه تصور می‌كرده ـ و حجم بیشتر كتاب گفت‌وگوی درونی دلقك است. چون سكوت را حربه بسیار خوبی می‌داند.

دلقك پس از اینكه ماری او را ترك می‌كند به شهر بن برمی‌گردد، چون در این شهر دوستان زیادی دارد و چون این شهر، شهر خاطره اوست كه به قول خودش هیچ گاه تاكسی تنها او را به آپارتمانش نبرده است بلكه او و ماری همیشه با هم بودند.

دلقك ویژگی خاصی دارد و آن تشخیص بو‌ها از طریق تلفن است. آدم‌ها از نظر دلقك «بو» دارند. مادرش هیچ بویی نمی دهد و این بخاطر تفكر خشك و مذهبی ‌و بدون تعقل در مورد «زن» است.

لئو(برادرش) كه حالا كشیش شده بوی كلم می‌دهد چون كاهش دهنده شهوت است. مونیكا سیلوز بوی خوبی می‌دهد ولی برای او زیادی تند است و كسی است كه  او را درباره سیستم تك همسری دچار تزلزل می‌كند! معشوقه پدرش هیچ بویی نمی دهد (آن هم بخاطر مادرش) ولی به نظر بسیار خوشبو می‌آید.

ویژگی دیگر دلقك بی اعتنایی او به همه چیز است. موهایش را با برس مخصوص ناخن شانه می‌زند هیچ چیز را آنقدر جدی نمی گیرد. از روزنامه عصر آن هم در وان حمام خوشش می‌آید. اعتماد بنفس خوبی دارد، حتی مواقعی كه دیگران با بی اعتنایی او را طرد می‌كنند به خودش می‌گوید كه حتما آنها بعدا پشیمان خواهند شد!

علاقه‌مندی‌های عجیبی نیز دارد؛ منچ بازی كردن، سینما آن هم فیلم‌های مخصوص اطفال 6 سال به بالا بخاطر اینكه در این فیلم‌ها رذالت‌ها مخصوص بزرگسالان جایی ندارد. البته فیلم‌های سكسی را هم دوست دارد.
فضایی كه دلقك در آن رشد كرده است، روابط عاطفی كم‌رنگ بوده‌اند و هستند. انسان‌هایی كه با كشته شدم یك بچه فقط به جمله «خوشبختانه او یك بچه تیم بود بسنده می‌كنند‌»؛ حتی زمانی كه خبر مرگ خواهرش (هنریته) را می‌شنوند مادرشان بدون هیچ عكس العملی شروع به خوردن غذا می‌كند تا به تعبیر خودش بگوید زندگی هنوز جریان دارد!‌

دلقك به خاطر خصوصیات اخلاقی متفاوت با دیگران و متمایز بودن با آنها عذاب می‌كشد. او به خواهرش احساس نزدیكی می‌كند. چون او نیز به نوعی متفاوت بوده است. هنریته را بسیار دوست می‌داشته است و بسیار از او یاد می‌كند و در جـایی خیلی جدی می‌گوید: (به نظـرم خیلی مضحكه) «دلـم می‌خواست با هنریته تلفنی صحبت می‌كردم؛ اما دانشمندان علوم دینی هنوز موفق به اختراع راهی برای برقراری چنین ارتباطی نشده اند.» (عقاید یك دلقك:38 ) هنریته را بسیار مهربان، زلال، شفاف، دوست داشتنی و فهمیده توصیف می‌كند و مادرش را مقصر اصلی برای كشته شدن خواهرش می‌داند.

علاوه بر ویژگی‌های ذكر شده دلقك ثبات را نمی پذیرد نه در رفتار و افكار، بلكه در اقامت، او ساكن جایی نیست. راكد و ایستا نیست.
‌در قبال كارهایی كه انجام می‌دهد خود را متعهد می‌داند. او در مقابل حرفهای دیگران سریع موضع می‌گیرد و این موضوع منحصر به حرف نیست در مقابل رفتارهای دیگران نیز همین طور عمل می‌كند. او ماری را دوست داشت اما تا زمانی كه او را دست در دست «تسوپفنر» ندید به سراغش نرفت و بعد به خودش می‌گوید كه در برابر دیگران حتی دوستان ماری باید پاسخگو باشد. و پس از اینكه ماری او را ترك می‌كند به اصطلاح به شیوه خودش شروع به مبارزه می‌كند و می‌گوید:«می خواستم ماری را پس بگیرم و حتی برای رسیدن به این منظور به روش خودم شروع به مبارزه كرده بودم، آن هم صرفا به خاطر همان مسأله ای كه در كتاب‌های ماری از آن به عنوان نیاز جنسی نام برده می‌شود‌». (همان: 50) ‌چه مبارزه مسخره ای!‌ خودش علاقه به ماری را تا این حد پایین می‌آورد!

ماری زنی مهربان، ساده،بی تكلف، راضی و منفعل


او می‌گوید كه بدون ماری قادر به دیدن خود در آیینه نیست. از خودش فرار می‌كند و حتی می‌گوید كه مرده است و در این چهره خود زندانی شده است و دیگر این امكان وجود ندارد تا با دیدن خود در چشمان ماری، خود را از مرگ نجات دهد. چون خودی خودش را از دست داده ‌و فقط ظاهری از او ‌مانده است.

دلقك خودش می‌گوید كه یك دلقك باید شخصی مالیخولیایی باشد تا بتواند نقشی از یك دلقك را به نحو احسنت اجرا كند؛ ولی در مورد «هانس» دیگر از نقش بازی كردن گذشته است. او ویژگی‌های بارز اخلاقی دارد كه او را از دیگران متمایز می‌كند. او به كارهایی  كه انجام می‌دهد و كارهایی كه انجام نمی دهد، فكر می‌كند و حتی جایی اشاره می‌كند كه در نوجوانی برادرش از وی می‌خواهد كه چوبی را اره كنند، ولی او قبول نمی كند، چون  آن را كار بیهوده ای می‌داند! او با قدرت تشخیص و تفكر راه خاصی را در زندگی بر‌می‌گزیند، قوانین اجتماعی و دینی را زیر پا می‌گذارد و حتی حاضر نمی شود با ماری‌ كه او را بسیار دوست دارد در قالب قوانین دینی ازدواج كند و به همین دلیل نیز او را از دست می‌دهد. ولی فردی متعهد است.

نكته قابل تأمل این است كه چرا در هیچ كجای داستان به موضوعاتی كه او به عنوان دلقك در نمایش‌هایش اجرا می‌كرد پرداخته نشده بود‌؟ او دلقك بود تا تنها روند داستان در قالب به سخره گرفتن مذهب كاتولیك پیش رود؟ (البته در آغاز و پایان داستان به موضوع كلید‌های یخی و نمایش آن اشاره شد)
یك دلقك هیچ وقت به خودش نمی خندد.

عقاید یک دلقک،‌ هاینریش بل
مژگان الیاسی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
مونا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۲۵
0
0
خانم الیاسی، شیوه معرفی کتاب شما بسیار عالی و جامع است. همچنین کتاب های برجسته ای را برای معفی انتخاب می کنید که حکایت از نکته سنجی شما دارد.
منتظر معرفی کتاب بعدی خوهم ماند.
پیروز باشید.
محمد نوری زاده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۴/۲۵
0
0
این بخش معرفی کتاب عالیه عالی. ممنون تابناک جون.
رضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۴/۲۵
0
0
این کتاب فوق العادست، فوق العاده
حتما بخونیدش
وجيهه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۴/۳۰
0
0
كتاب طوري خلاصه شده، كه خواننده رو ترغيب مي كنه؛ كتاب رو كامل بخونه
مرسي خانم الياسي
rezaz
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۴/۳۰
0
0
وقتي خلاصه يک کتاب رو ميخوني وبعدش احساس اين رو داري که حتماً بايد کتاب رو بخوني يعني اينکه نويسنده کارش رو عالي انجام داده
مینا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۴/۳۰
0
0
این کتاب با بیانی فوق العاده زیبا معرفی شده است که ذهن خواننده را به سمت خواندن کل آن سوق می دهد.
از انتخاب زیبای شما بسیار متشکرم.
مونا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
0
0
ممنون خانم الياسي و سپاس از حسن انتخاب شما .
آخرین اخبار