خاطره جالب سیمین دانشور از پروین اعتصامی
کد خبر: ۳۱۰۰۸۹
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: 2024 April 08    -    ۲۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰
در دانشکده ادبیات، پشت میز کتابداری می‌دیدمش. چشم‌های درشتش کمی تاب داشت و روسری سر می‌کرد. بیشترِ دانشجویان «خانم کتابدار» صدایش می‌کردند و من «خانم». مرحوم فروزانفر، مرا «دوشیزۀ مشکین شیرازی» می‌نامید تا اشارتی باشد به پوست آفتاب‌خوردۀ جنوبی‌ام. اما او یک روز گفت: «دانشور! کلیّاتِ او.هِنری را به امانت برده‌ای و پس نیاورده‌ای. جریمه می‌شوی.»

«تابناک با تو» - سیمین دانشور در کتاب «شناخت و تحسین هنر» (مجموعه مقالات سیمین دانشور، کتاب سیامک، ۱۳۷۵) به خاطره ای از پروین اعتصامی اشاره کرده است.

خاطره جالب سیمین دانشور از پروین اعتصامی

دانشور در صفحات ۶۴۵ و ۶۴۶ این کتاب می نویسد:

در دانشکده ادبیات، پشت میز کتابداری می‌دیدمش. چشم‌های درشتش کمی تاب داشت و روسری سر می‌کرد. بیشترِ دانشجویان «خانم کتابدار» صدایش می‌کردند و من «خانم». مرحوم فروزانفر، مرا «دوشیزۀ مشکین شیرازی» می‌نامید تا اشارتی باشد به پوست آفتاب‌خوردۀ جنوبی‌ام. اما او یک روز گفت: «دانشور! کلیّاتِ او.هِنری را به امانت برده‌ای و پس نیاورده‌ای. جریمه می‌شوی.»

آن روزگار، ویرِ او.هِنری داشتم و از پایان غافلگیرکنندۀ داستان‌های کوتاهش خوشم می‌آمد.

گفتم: «تمامش نکرده‌ام.»

گفت: «تو بیاور، دوباره امانت بگیر!»

دانشجوی پسری که بعدها شناختمش، دکتر معین – معینِ فرهنگ و ادبیات ایران – در کنارم، به انتظارِ گرفتنِ کتاب، بی‌تاب می‌نمود.

گفت: «خانم پروین اعتصامی گزارش نمی‌دهد. هوای دخترها را دارد.»

خودِ خودش بود. غافلگیر شدم. وقتی آدم جوان است، انتظار دارد که هر آن اتفاقِ خوشی برایش بیفتد و اتفاقِ خوش افتاده بود. می‌دانستم که بایستی می‌شناختمش. می‌دانستم که این خانم خانم‌ها را در ذهنم، در قلبم، در کلِ وجودم، جایی دیده‌ام، یا باید دیده باشم، ویا شنیده باشم. سیر نگاهش کردم. کمی چاق، اما غمگین می‌نمود و مثل شعرش بلندبالا نبود. سرش که خلوت شد، به اشاره‌اش به مخزن کتابخانه رفتم. خواستم دستش را ببوسم، که نگذاشت. چای که می‌خوردیم، دوتا از بهترین شعرهایش «سفر اشک» و «مست و هوشیار» را از زبان من شنید. اما نتوانستم لبخندی به لب‌های بسته‌اش اهداء کنم. حتی حیرت نکرد که «قند پارسی»اش تا شیرزا رفته و برگشته.

آن روز، هیچ کداممان نمی‌دانستیم که پایان غافلگیرکننده، سال بعد [و ۱۵ فروردین ۱۳۲۰] است.

ایران ارت

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
United States of America
|
۱۳:۰۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۲۰
0
26
چه دوره ای بودند همه مشاهیر کنار هم الان هم که کلا هیچی به هوچی
پاسخ ها
ناشناس
| |
۲۰:۰۵ - ۱۴۰۳/۰۱/۲۰
دقیقا
یهو همه با هم جمع شدند جلال ، سایه، نیما، فروغ، شاملو……..بهارو بقیه
یهو هم رفتند اونایی که بیشتر عمر کردند هم خیلی اذیت شدند
اونایی که زودتر مرحوم شدند به نظرم عاقبت بخیر تر شدند

شاید الان هم اگر یکی اراده کنت امثال اونا در این دوره کم نیستند
یکی اراده کنه انجمنی تشکیل بده دور هو‌جمع بشوند و به کمال هم کمک کنند و ازش یه چیز ناب و بی بدیل در بیاد

اما افسوس
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار