اختصاصی «تابناک با تو»؛ ماجرای این گزارش در اواخر دهههفتاد تا پایان دهه هشتاد میلادی قرن بیستم میگذرد. فردی به نام راکتریولت یکی از ترسناکترین فرقههای تاریخ را تاسیس کرد. این فرقه به پایان قریبالوقوع جهان و آماده شدن برای قیامت تا پایان دهه هفتاد میلادی باور داشت.
راک در سال ۱۹۴۷ میلادی در کبک کانادا در خانوادهای متشکل از ۷ برادر با احتساب خودش، به دنیا آمد. او زندگی پریشانی داشت و از طرف پدرش بدون هیچ دلیلی مورد آزار و بیرحمی قرار میگرفت. خانوادهی او کاتولیک و به شدت مذهبی بودند. راک از کاتولیکها متنفر بود. به همین دلیل در کودکی، درس و مدرسه را رها کرد و پس از چندی به یک کلیسای پروتستانی پیوست. کلیسای جدید نیز، او را به خاطر انحراف و اعوجاجات فکری اخراج کرد.
راک که از همه جا رانده شده بود، فرقهای تاسیس و ادعا کرد جهان در سال ۱۹۷۹ میلادی به پایان خواهد رسید. او در جوانی دائم الخمر بود و خانواده و دوستانش از شر او در امان نبودند. جنون او در سال ۱۹۷۷ به اوج رسید. او خودش را پیامرسان اعضای فرقه معرفی و فرقهی خود را «جوانان تپهی مورچه» نامگذاری کرد.
این گروه در سرزمینی دور افتاده در اعماق بیابانهای سومرویل کبک ساکن شدند. راک تعداد انگشتشماری از مردم را متقاعد کرد تا به فرقهی او بپیوندند. این افراد برای ورود به این فرقه، خانوادهی خود را ترک کردند. داراییهایشان را فروختند و ارتباطشان با جهان بیرون را قطع کردند و با فروش نان، و صنایع دستی امرار معاش میکردند و لباسهای متحدالشکل پوشیدند.
دلیل نامگذاری فرقه به تپهمورچهها
روزی وقتی اعضای فرقه به دستور راک در حال ساخت و ساز بیقولههایی در وسط بیابان بودند، او با فراغبال به تماشای آنها نشسته بود و با خودش فکر کرد این مردان و زنان و حتی کودکان که برای زیستن در اعماق بیابان در مسیر فرقهی او در تلاشند به مورچههایی شباهت دارند که روز و شب توقفناپذیر در کلونیهای خود تلاش میکنند. به همین دلیل نام «جوانان تپهی مورچهها» را روی فرقه گذاشت.
راک به اعضای فرقه گفته بود تا پایان سال ۱۹۷۹ جهان تمام میشود، او زنان فرقه را مایملک خود میدانست. در سال ۱۹۷۹ قیامتی که راک ادعا میکرد، رخ نداد. او در توجیه ماجرا گفت که سالهای زمینی با سالهای آسمانی او تفاوت دارد. اعضای گروه مورد تعرضات جسمی و جنسی راک قرار گرفتند و زنانی از اعضای فرقه از او باردار شدند. او روی بدن اعضای فرقه را تتو میکرد و مثل چارپایان روی آنها داغ میگذاشت. او پس از چندی پا را فراتر گذاشت و در نهایت خود را خدای فرقه معرفی کرد و جنون و خشونتش بیشتر از قبل شد.
شکنجه، قطع عضو و کشتن اعضای فرقه، از جمله جنایتهای او بود. او به ادعای خود میخواست اعضا را با این اعمال پاکسازی کند. او به اعضای فرقه در غیاب خود اجازه حرف زدن با یکدیگر را نمیداد. مشروبخوری وضعش را بدتر کرده بود و باعث شده بود تا به بدن اعضا، صدمات جدی وارد کند. دست یکی از ندیمهها را قطع و هشت تا از دندانهای او را از جا کند. دستور داد انگشتان دست یکی از اعضا به نام گابریللاوالین را قطع کنند.
درد معدهیخانم سولانژ، کار دست راک داد
یکی از زنان فرقه به نام سولانژ از درد معده رنج میبرد و از این بابت دائم شکایت میکرد. راک از روش وحشیانهای برای مداوای او استفاده کرد. او با مشت و لگد به جان سولانژ افتاد و با لولهای در دهان، مقادیر زیادی روغن زیتون را وارد معدهی سولانژ کرد. اما حال سولانژ بدتر شد، راک که این اتفاق را چالشی بزرگ برای خود میدید سولانژ را نقش زمین کرد و به یکی از اعضا دستور داد تا دل و روده سولانژ را بیرون بکشند. سولانژ بر اثر این اتفاق فوت کرد. راک ادعا میکرد میتواند او را زنده کند، اما شکست خورد. بنابراین یکی از دندههای زن را برداشت و به عنوان یادگاری به خود آویخت. یکی از اعضای فرقه که از مرگ نجات پیدا کرده بود از بیابان گریخت و مسئولان کانادایی را از اتفاقات هولناک آنجا مطلع کرد.
سلاخی شدن راک در زندان
در سال ۱۹۹۳ راک به دلیل قتل سولانژ و سایر جرایم به حبس ابد محکوم شد. تلاش او برای برپایی نمایشگاه نقاشی در سال ۲۰۰۹ برای فروختن آثار هنریاش با جنجال زیادی مواجه شد. در ۲۶ فوریه همان سال، در ۶۳ سالگی بر اثر ضربات چاقوی یک زندانی دیگر به قتل رسید. قاتل بدن راک را با چاقو سلاخی کردهبود.