«تابناک با تو» - همیشه نمیتوان شاد بود. اما میتوان دست کم سطح معینی از تعادل عاطفی و خوشی را حفظ کرد. بله، وقتی همه چیز به خوبی پیش میرود، مشکلی نیست و ایجاد تعادل عاطفی آسان است، اما مهم این است که ما زمانی که با موانع روبرو میشویم یا شکست میخوریم بتوانیم خرسندی خود را حفظ کنیم و به ورطه اندوه و ناامیدی نغلتیم.
توسعه توانمندیهای فردی؛ مریم طرزی - همه ما بسیاری از اوقات دچار اندوه و ناراحتی میشویم. برخی در این مواقع به زمین و زمان دشنام میدهند خود را قربانی میپندارند و از بخت و اقبال ناکامشان صحبت میکنند که آنها را به این روز انداخته است. اما اندوه و ناخرسندی ما خیلی بیشتر از آنچه که فکرش را بکنیم از درون خودمان نشات میگیرد. میپرسید: چگونه؟ پاسخ اش ساده است، ما این کار را با تکرار عادتهای سمی انجام میدهیم.
رفتارهایی که اینقدر تکرارشان کرده ایم که جزوی از عادات و کردار روزانه ما هستند، ریسمانی شده اند بر گردن مان که خود با دست خود بافته ایم و ناخواسته خود را با آن به ورطهی اندوه و نارضایتی میکشیم و بعد همه چیز را میاندازیم گردن شانس و اقبال بدمان و در اندوه و تلخی فرو میرویم.
بدیهی است که همیشه نمیتوان شاد بود. اما میتوان دست کم سطح معینی از تعادل عاطفی و خوشی را حفظ کرد. بله، وقتی همه چیز به خوبی پیش میرود، مشکلی نیست و ایجاد تعادل عاطفی آسان است، اما مهم این است که ما زمانی که با موانع رو برو میشویم یا شکست میخوریم بتوانیم خرسندی خود را حفظ کنیم و به ورطه اندوه و ناامیدی نغلتیم.
بسیاری از افراد در چنین مواقعی به انجام عاداتی سمی تن میدهند که در کوتاه مدت تسکین دهنده است، اما دقیقا مثل مرفین، اثرش بسیار کوتاه است، و بعد که اثرش بپرد، درد ِ عدم رضایت از خویشتن و اندوه امانمان را میبُرد؛ و البته هر چه بیشتر از این عادتهای تسکین دهنده استفاده کنیم ترک آنها بسیار دشوارتر میشود بطوری که سرانجام در یک چرخه معیوب گرفتار میشویم. پس بیائید کمی دقیقتر به این مساله نگاه کنیم.
عادتهای سمیای که انرژی ما را تحلیل میبرند
بسیاری از ما این عادات سمی را میشناسیم. آنها به تدریج بخشی از زندگی ما شده اند، اما از تاثیر منفی آنها بر زندگی متن غافلیم.
یکی از این عادتهای سمی، خواستن چیزی است که نداریم. چشم دوختن به موفقیت و زندگی دیگران و زندگی و داشتههای خود را فراموش کردن. ما همواره چیزی را که داریم دست کم میگیریم، به زبان سادهتر از داشته هایمان راضی و خرسند نیستیم و در طلب و آرزوی چیزی بیش از آن هستیم. اگر بتوانیم به این درک برسیم که آنچه هم اکنون در اختیار داریم برای شادی و خرسندی ما کفایت میکند، دیگر دلیلی نمیماند که تلخ باشیم و احساس عدم رضایت و اندوه کنیم.
گاهی هم عکس این حالت اتفاق میافتد؛ به این معنا که شما دچار نوعی رکود عاطفی میشوید. در یک نقطهی ثابت میمانید و به اصطلاح درجا میزنید. نه توان آن را دارید که رو به جلو حرکت کنید، نه برگردید و از نو شروع کنید. چیزی در این نقطه مانع از پیشرفت، رشد و احساس رضایت از خود و کارتان میشود.
اینجاست که سوال پیش میآید چرا نمیتوانم از این وضعیت خارج شوم؟ آیا ترس مانع من است؟ چرا اینقدر احساس عدم امنیت میکنم؟ اگر با خود صادق باشید و در پی پاسخی درست به این پرسشها در خود تامل کنید، یقین بدانید که از آن زندان خود ساخته آزاد میشوید و مفری پیدا میشود. گشایش اتفاق میافتد تنها اگر که بخواهید.
یکی دیگر از عادات سمی بسیار رایج، شیوهی کارکردن ما همچون یک آدمماشینی است: کار کردن بدون کوچک تری توجهی به نفس خودِ کار و زمان و وقتی که در حین انجام آن مثل باد میگذرد.
تصور کنید در جنگلی دو ساعت پیاده روی میکنید، بی وقفه راه میروید، بی هیچ توجهی به طبیعت اطراف تان، غافل از لحظه حالی که در آن به سر میبرید، فقط راه میروید که دو ساعت زمان پیاده روی در جنگل را پر کرده باشید. این عادتی سمی است که ما را از واقعیت اطراف مان دور میکند. بدیهی است که شخص در چنین شرایطی هیچ احساس رضایت و خرسندی از کاری که کرده است ندارد، به رغم اینکه کارش را به تمامی انجام داده است.
همچنین فراموش نکنید که نباید از نیازهای مهم و ضروری بدن غافل شویم: خوب غذا خوردن و استراحت کردن. وقتی بی وقفه مشغول انجام کاری هستیم به نحوی که یادمان میرود چیزی بخوریم، سطح انرژی ما پایین میآید و بلافاصله تاثیر مستقیمی بر خلق و خو و میزان عزت نفس ما دارد. به همین ترتیب استراحت ناکافی مستقیما بر بهبود عملکرد ما تاثیر میگذارد.
بدترین عادت سمی: نقش قربانی را بازی کردن
یکی از عادات بدی که عواقبی منفی به همراه دارد، بازی کردن نقش قربانی است. برای برخی این عادت حربهای است برای جلب توجه دیگران. این عادت شاید بتواند دلسوزی و توجه دیگران را به ما جلب کند، اما یقین بدانید که در نهایت آنچه از بازی این نقش نصیب فرد میشود جز احساس عدم رضایت و ناخرسندی از خود چیزی نیست.
برای ایفای نقش قربانی باید به تمام آن احساسات و عواطف منفی و اثرگذاری بچسبید، که میکوشید خود را از آنها وابکنید یا بر آنها غلبه کنید. این تناقض شما را فرسوده میکند. شما برای جلب ترحم، توجه و دلسوزی و فرار از مسئولیتی که متعهد به انجامش هستید به چیزی پناه میبرید که صرفا نارضایتی از خود و انجامِ کار را عایدتان میکند. چشم هایتان را میبندید و تمام آن عواطف منفیای را جذب میکنید که درون شما را از کینه و خشم آکنده میکند.
یکی از دلایل جلب توجه دیگران، عادت سمی رایج دیگری در پیوند با عادت قبلی است: مورد تایید دیگران واقع شدن. شما آنقدر درگیر جلب نظر مثبت و تایید دیگران هستید که از توجه به خودتان و کارتان غافل میشوید.
انکار واقعیت
یکی از موارد مرتبط با حس قربانی شدن انکار واقعیت است. وقتی واقعیت باب میل ما نیست، به سادگی به آن پشت میکنیم و خیلی راحت منکرش میشویم. بدیهی است که انکار واقعیت مانع از وقوع و هستی آن نمیشود، واقعیت ادامه دارد و زمانش که برسد بد جور سیلی محکمی به ما میزند.
عادت به بازی کردن نقشِ قربانی اجازه نمیدهد که شما از تجربههای گذشته تان درس بگیرید.
وقتی به بازی کردن نقش قربانی عادت کردیم، برای هر اشتباه یا شکستی بلافاصله سعی میکنیم دیگران را سرزنش کنیم. هرگز خودمان را مسئول آنچه اتفاق میافتد، نمیدانیم. حتی اگر هم واقعا مسئول باشیم، سعی میکنیم آن را برگردن دیگران بیاندازیم و مانند یک شهید رفتار کنیم. به عنوان مثال، اگر در یک امتحان نتیجهی خوبی نگیریم، هرگز نمیپذیریم که خوب مطالعه نکرده ایم یا تمرکز کافی نداشته ایم، بلکه میگوییم این استاد است که امتحان را بسیار سخت گرفته، یا اصولا با ما خصومتی دارد.
خلاصه
حالا بیایید لختی در کرد و کار روزانه مان درنگ کنیم، و به برخی از عادات رفتاری مان بی هیچ قضاوتی بیاندیشیم. اگر در خود عادتی سمی یافتید به تدریج در صدد ترک آن برآیید؛ در این صورت مطمئن باشید که احساس متفاوتی را در زندگی تجربه میکنید، احساسی که رنگ و بویی از شادی و نشاطی تجربه نشده را دارد.
منبع: سواد زندگی