زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!
کد خبر: ۱۹۶۹۳۶
تاریخ انتشار: 2020 November 27    -    ۰۷ آذر ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۲
مطلب جالبی که امروز دیدم، سیر تحول مدادشمعی‌های این شرکت بود، در سال ۱۹۰۳، این شرکت جعبه‌های مدادشمعی ۸ تایی روانه بازار می‌کرد، سال ۱۹۰۵، تعداد رنگ‌ها به ۳۰ رسید، سال ۱۹۵۸ رنگ‌ها به ۶۴ افزایش پیدا کرده بود، در سال ۱۹۷۲ با افزوده شدن رنگ فلورسنت، تعداد رنگ‌ها به ۷۲ رسید.

زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!

زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!«تابناک باتو» ـ شرکت کرایولا Crayola با نام قبلی شرکت بینی و اسمیت، یک برند معتبر در زمینه تولید مدارنگی، رنگ و مدادشمعی است.

این شرکت در سال ۱۸۸۵ تأسیس شد و ابتدا روی تولید رنگدانه‌های صنعتی تمرکز داشت، اما بعدا کارش به سمت تولید نوشت افزار برای مصارف عامه کردم، سوق پیدا کرد.

مطلب جالبی که امروز دیدم، سیر تحول مدادشمعی‌های این شرکت بود، در سال ۱۹۰۳، این شرکت جعبه‌های مدادشمعی ۸ تایی روانه بازار می‌کرد، سال ۱۹۰۵، تعداد رنگ‌ها به ۳۰ رسید، سال ۱۹۵۸ رنگ‌ها به ۶۴ افزایش پیدا کرده بود، در سال ۱۹۷۲ با افزوده شدن رنگ فلورسنت، تعداد رنگ‌ها به ۷۲ رسید.

در سال ۱۹۹۰، تعداد ۱۶ رنگ جدید معرفی شد و ۸ رنگ قدیمی حذف شد و تعداد رنگ‌ها به ۸۰ رسید؛ و در سال‌های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۸، تعداد رنگ‌ها به ترتیب به ۹۶ و ۱۲۰ افزایش یافت.

در اینجا شما می‌توانید چارت جالبی را ببنید که در آن نشان داده شده بین سال‌های ۱۹۰۳ تا ۲۰۱۰، چقدر گستره رنگ‌های استفاده شده در مدادشمعی‌های Crayola بیشتر شده است.

زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!

اما با دیدن همین رنگ‌ها و نام‌ها مسائل مختلفی به نظرم رسید.

زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!

طبیعت هیچ وقت از رنگ خالی نمی‌شود، البته شاید در بعضی از مناطق جغرافیایی گستره رنگ‌ها محدودتر باشد، مثلا در منطق قطبی. در بعضی هم گستره رنگ‌ها بیشتر است.

تنها برای یک مثال دم دستی، شما کافی است در فصل پاییز به شمال سفر کنید و ببینید رنگ‌های برگ‌های پاییزی درختان چطور متعجب‌تان می‌کنند؛ و این طیف وسیع رنگ فقط در منطقه شمال ایران مشاهده نمی‌شود، اصلا خاک برهنه ایران هم پر از رنگ است:

در موزه و نگارخانه دکتر احمد نادعلیان در جزیره هرمز، در قسمتی همه خاک‌ها و کانی‌های جزیره جمع‌آوری شده‌اند، تفاوت رنگ‌ها را ببینید؛

زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!

اما بودن و سپری کردن عمر در یک طبیعت گونه‌گون با رنگ‌های الهام‌بخش هم عملا باعث نمی‌شود یک فرد به صورت خاص و یک جامعه به صورت عام، کاربرد و تصوری از این همه رنگ داشته باشد.

ما کودکان دهه شصت عملا رنگ‌های کمی را می‌شناختیم، بسیاری از ما‌ها همه کارتون‌ها دوره کودکی را در تلویزیون‌های سیاه و سفید دیدند و همین کودکان این روز‌ها که به حکم تجدید خاطره نوستالژی‌ها، گاهی کارتون‌های قدیمی پخش می‌شوند، از دیدن رنگی شدن کاراکترها، ناگزیر تعجب می‌کنند!

زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!

تصور می‌کنم در آن دوره و زمانه، حتی آن دسته از ما‌ها که بسته‌های مدادرنگی‌ها ۱۲ یا ۲۴ رنگی هم داشتیم، ذوق چندانی در رنگ‌آمیزی نقاشی‌ها نداشتیم.

اما حالا دیگر فرضا خرید و داشتن یک بسته مدادرنگی ۳۶ رنگ FABER CASTELL برای دسته قابل توجهی از کودکان در سن مدرسه، چیزی رؤیایی نیست.

زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!

کلا قضیه چند چیز است:

۱- شوق و ابتکار شهروندان یک کشور برای به‌کارگیری رنگ در زندگی روتین خود چقدر است.

۲- در خاطره جمعی ما، چقدر رویداد‌ها و گذشته خود را با رنگ به یاد می‌آوریم.

۳- چقدر در زبان و ادبیات ما صحبت از رنگ می‌شود و برای نامیدن رنگ‌ها، چقدر واژه داریم. اصلا زبان ما چقدر توانایی برای واژه‌سازی در مورد رنگ‌ها دارد.

زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!

در فرهنگ رایج ما، رنگی پوشیدن حتی برای مردان چندان از دید عمومی شایسته به نظر نمی‌رسد. شما نمی‌توانید با خیال راحت پیراهن‌هایی در موقعیت‌های حتی نیمه‌رسمی با رنگ‌های گرم بپوشید.

ممکن است، کودکان ما حالا میزان دسترسی به رنگ‌شان زیاد شده باشد، اما آیا اگر از جامعه میانگین بگیریم، چند درصد ما می‌توانند به جز رنگ‌های اصلی، رنگ‌های فرعی را شناسایی کنند و آن‌ها را نام ببرند.

واژه‌سازی شهروندان هر منطقه برای رنگ‌ها تابع خیلی چیزهاست که پیشتر از هم به آن‌ها اشاره کردم. حالا تصور کنید که مثلا یک جامعه بسته با جوامع باز با مجرا‌هایی مثل اینترنت، ورود کتاب‌ها و نشریات یا تلویزیون و فیلم‌ها متصل شوند.

یکی از مشکلات پنهان این رابطه جهان‌گستر، تطبیق دیداری است.

یکی از دوستان حرف جالبی می‌زد، او می‌گفت که در نخستین روز‌هایی که کانال‌های تلویزیونی فرنگی را دریافت می‌کرد، بیش از هر چیز محو طیف رنگ‌های مورد استفاده شده بود. اینکه چقدر از رنگ‌های متنوع و گرم به تناسب استفاده شده بود، تو گویی که گیرنده‌های چشم به این مقدار رنگ عادت نداشتند. او این رنگ را قبلا در طبیعت پیرامونش می‌دید، اما عادت نداشت که این رنگ‌ها را تلویزیون هم ببیند؛ و موضوع آخر هم این است، که چقدر ذهن ما توانایی به یاد آوردن خاطره‌ها را با رنگ‌ها دارد، اصولا ما در خواب‌هایمان چقدر، خواب رنگی می‌بینیم.

 


زندگی ما عملا چقدر رنگی است؟!
می‌گویند که آدم‌هایی هستند که خواب‌های سیاه و سفید می‌بینند. من نمی‌دانم این مساله واقعیت دارد یا یک افسانه نادرست است.

شخصا خواب‌های بسیار واضح و پر از رنگ می‌بینم، اما در خاطراتم که جستجو می‌کنم، خیلی از آن‌ها را با طیف رنگ کم به یاد می‌آورم، حتی گاهی شبیه صحنه‌های فیلم sin city!

برای نوشتن این پست برخلاف همیشه، در اینترنت جستجو نکردم، در واقع هدفم این بود که به نوعی طرح مسئله بکنم و مجهولاتم را با شما به اشتراک بگذارم، تا بدانم نظر شما چیست.
یک پزشک

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار