«تابناک باتو» ـ در دانشگاه از زبان دانشجوهایم، در دفتر مشاوره از زبان مراجعه کنندگان و در محیط اطراف از زبان نزدیکان، بارها درباره ارتباطاتشان و "بلاک" کردن شنیده ام. اغلب آنها به عنوان امری بدیهی و طبیعی در روابط مجازی شان از بلاک کردن نام میبرند. به نظر میرسد این عمل کم کم تبدیل به امری رایج و یک سنت رفتاری فراگیر در روابط مجازی مردم شده است؛ الگویی که بر توسعه یافتگی شخصیت فرد و نهایتا جامعه ایران تاثیرات عمیق دارد.
اما چند نکته؛
۱. شبکههای ارتباطی بشر چندین نسل را پشت سر نهاده اند. از شبکههای ارتباطی اولیه که به تمدنهای ابتدایی بازمیگردد تا نسلهای جدیدتر ارتباطی که منبعث از انقلاب صنعتی بوده است. شبکههای اجتماعی مبتنی بر اینترنت آخرین این نسلها هستند. نوع و لوازم ارتباطی هم در این شبکهها خاص خود است. از جمله این امکانات بلاک کردن است. امکانی که به واسطه آن مخاطب قادر نخواهد بود پیامی ارسال کند و تماسی برقرار کند.
۲. هابرماس جامعه شناس آلمانی در نظریه معروفش -کنش ارتباطی- درباره ضرورت ارتباط و تبادلات عقل ارتباطی صحبت میکند تا به واسطه آن جهان آزادتری رقم بخورد. بر این نظرم که هابرماس بر نقطه مهمی انگشت نهاده است.
در واقع ارتباط در نفس خودش تکامل زاست. تحقیقات رفتارشناسی نشان داده که ارتباط در توسعه شخصیت انسانی و نیز ساختارهای اجتماعی عامل زیربنایی است.
۳. بخشی از بلاک کردنها در رابطه با افراد ناشناس در گروههای مختلف رخ میدهد که دلایلش مزاحمت، پیامهای اسپم یا اهانت آمیز است. بلاک این موارد معقول و موجه است مانند جهان واقعی که در مواجهه با مزاحمت خیابانی یا دعوا و فحاشی، ترجیحا صحنه را ترک و این گونه فرد را از لیست ارتباطیمان حذف میکنیم.
اما موارد دیگر بلاک شامل آزارهای مذکور نیست. این موارد درباره آشناها، تفاوتهای فکری و روابط عاطفی رخ میدهد که یا به پایان رسیده و یا آنکه اختلاف نظری در گرفته است.
۴. کسی که یک آشنا را حسب اختلاف نظر یا تضادی ذهنی بلاک میکند، درون خود دچار نوعی درماندگی است؛ هرچند بدان واقف نباشد. درواقع این نوع بلاک دلیل ناتوانی استدلالی یا شخصیتی فرد است؛ لذا فرار میکند. کانال ارتباطی را قطع میکند. به لحاظ روانی از ارتباط میهراسد. احساس ضعف دارد و از طریق بلاک میخواهد حس ضعفش را مخفی یا جبران نماید. خشم به عنوان عامل عمده در اینجا فعال است و آدمی را به منتها الیه ناتوانی و تصمیم نادرست هدایت میکند.
تصور کنید دو کشور بخاطر اختلافات سیاسی و فرهنگی سفارتهای خود را تعطیل و روابط دیپلماتیکشان را قطع کنند؛ گویی هم را بلاک کرده اند. در این صورت جهان بشری دچار خدشهای شده است. تصور کنید دهها کشور چنین رویهای دربرابر هم در پیش گیرند، هم را بلاک کنند. جهان چه جهانی خواهد شد؟! جهانی در سراشیبی و اضمحلال. جهانی به سوی بن بست!
هر انسانی چنان یک کشور است. یک قلمرو دارد. حاکمیتی دارد که بر قلمرواش حکمرانی میکند. وقتی ما کسی را بلاک میکنیم گویی سفارتخانه امان را تعطیل کرده ایم. اینطور راه هرگونه ارتباط را بر وی میبندیم. اجازه سخن گفتن را از او میگیریم. امکان "وقوع" توضیح و "مفاهمه" از بین میرود. کنش در پشت ممنوعیت، حبس میشود. پرچم قدغن بالا میرود. این خطاست. چه بسا زمانی دورتر پیامی از سر محبت ارسال یا توضیحی نوشته و کدورت رفع یا کاسته شود. گره گشوده شود. اما مسیر بسته شده است. دیگر سفیر و سفارتخانهای در کار نیست!
۵. در موارد عاطفی نیز صحیحتر است بجای بلاک، "خداحافظی" کنیم. اگرچه زخمهای عاطفی به عدم تعادل میانجامد و بازیابی تعادل بعضا ماهها زمان میبرد و معقول عمل کردن سختتر است. با این حال در این موارد هم میتوانید پاسخ ندهید بدون آنکه بلاک کنید. بلاک همواره نوعی حمله یا نوعی اهانت به طرف مقابل است. اهانت هم محصول ضعف درونی خود آدمی است. سزاوار است به حرمت لحظات مشترک پیشین، به سمت اهانت حرکت نکنید. این نوع بلاک بیشتر در افراد جوانتر و تجربههای عاشقانه دیده میشود.
۶. در یک جمع بندی میتوان بیان داشت "انسانهای توسعه یافته" دارای عزت نفس و متانت فکری هستند و از شخصیتی توانمند و محترم برخوردارند. آنها در رنجش ها، در اختلافات و تفاوتها به سمت حذف مخاطب نمیروند. رنجیده میشوند، اما وزن خویش را حفظ میکنند. دیگری را بلاک نمیکنند.