نیما یوشیج از شاعران معاصر و تاثیر گذار در جریان ادبی کشور است، او با شجاعت و جسارت از مرز ادبیات سنتی عبور کرد و در باروری و تکامل ادبیات گام بلندی برداشت.
علي اسفندياري، مردي كه بعدها به «نيما يوشيج» معروف شد، در بيستويكم آبانماه سال 1276 مصادف با 11 نوامبر 1897 در يكي از مناطق كوه البرز در منطقهاي به نام يوش، از توابع نور مازندران، ديده به جهان گشود. او 62 سال زندگي كرد و هرچند سراسر عمرش در سايهي مرگ مدام و سختي سپري شد، توانست معيارهاي هزارسالهي شعر فارسي را كه تغييرناپذير و مقدس و ابدي مينمود، با شعرها و رايهاي محكم و مستدلش، تحول بخشد. نیما در همان دهكده كه متولد شد، خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده ياد گرفت.
او انقلابی در جریان ادبی کشور ایجاد کرد و آگاهانه ساختارهای شعر کهن و سنتی را شکست؛ نیما علاوه بر شکستن برخی قوالب و قواعد، در زبان قالبهای شعری تاثیر فراوانی گذارد.
در آغاز حرکت و فعالیت ادبی ،«نیما» مخالفان زیادی داشت و بیشتر جلسات ادبی مورد تمسخر و سرزنش قرار می گرفت، گاه این جلسات با فحش و ناسزا همراه بود، بسیاری معتقد بودند نیما به خاطر بیسوادی شعر نیمایی را ابداع کرده است.
به دلیل تولدش در یکی از شهرهای شمال همواره سعی داشت به اصطلاحات بومی هویت ببخشد ، طبعیت گرایی و نظریه پردازی از دیگر ویژگی های وی بود و توانست دیدگاه های ادبی در قالب نظریه یا مانیفست ادبی تدوین کند.
او نخستين شعرش را در 23 سالگي مينويسد؛ يعني همان مثنوي بلند «قصهي رنگ پريده» كه خودش آنرا يك اثر بچگانه معرفي كرده است.
نوشتههاي نيما يوشيج را ميتوان در چند بخش مورد بررسي قرار داد: ابتدا شعرهاي نيما؛ بخش ديگر، مقالههاي متعددي است كه او در زمان همكاري با نشريههاي آن دوران مينوشته و در آنها به چاپ ميرسانده است؛ بخش ديگر، نامههايي است كه از نيما باقي مانده است. اين نامهها اغلب، براي دوستان و همفكران نوشته ميشده است و در برخي از آنها به نقد وضع اجتماعي و تحليل شعر زمان خود ميپرداخته است؛ ازجمله در نامههايي كه به استادش «نظام وفا» مينوشته است.
«نيما يوشيج» به روايت دكتر روژه لسكو «نيما يوشيج» براي اروپاييان بويژه فرانسه زبانان چهره اي ناشناخته نيست. علاوه براينكه ايرانيان برخي از اشعار نيما را به زبان فرانسه ترجمه كردند، بسياري از ايرانشناسان فرانسوي نيز دست به ترجمه اشعار او زدند و به نقد آثارش پرداختند.
در مجموع مي توان گفت كه؛نيما كوشيد تجربه چندنسل از شاعران برجسته فرانسوي را در شعر فارسي بارور سازد.
نيما توانست شعر كهن فارسي را كه در شمار پيشروترين شعرهاي جهان بود ولي در چند قرن اخير كارش به دنباله روي و تكرار رسيده بود را با شعر جهان پيوند زند و بارديگر جاي والاي شعر فارسي را در خانواده شعر جهان به آن بازگرداند.
نيما توانست عقايد متفاوت و گاه متضاد برخي از بزرگان شعر فرانسه را يكجا در خود جمع كند و از آنها به سود شعر فارسي بهره گيرد.
و اینک شما را به خواندن شعری زیبا از نیما یوشیج شاعر شعر نو دعوت می کنیم؛
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفردر آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا تواناییّ بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ میبندید
برکمرهاتان کمربند،
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد میکند بیهود جان قربان!
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره،جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب میخواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته میکوبد
باز میدارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایههاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده درگود کبود و هر زمان بیتابش افزون
میکند زین آبها بیرون
گاه سر، گه پا.
آی آدمها!
او ز راه دور این کهنه جهان را باز میپاید،
می زند فریاد و امّید کمک دارد
آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
موج میکوبد به روی ساحل خاموش
پخش میگردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش
می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور میآید:
-"آی آدمها"...
و صدای باد هر دم دلگزاتر،
در صدای باد بانگ او رهاتر
از میان آبهای دور و نزدیک
باز در گوش این نداها:
-"آی آدمها"...
گروه وبگردی
«تابناک باتو»منبع: عصرایران، وبلاگ حکیمانه، کازرون