امیر علی نبویان مجری و نویسنده در اینستاگرامش نوشت :
این آخرین پست مربوط به زندگی خصوصیمه و ببخشید اگر کمی تلخه.
من حدود سه ساله که بهار رو میشناسم و اون
زمان رفیق و همکار بودیم. تنها چیزی که ازش میدونستم این بود که یک دوره
سخت شیمی درمانی رو گذرونده. نه میدونستم نوازنده چنگ و سازهای کوبه ایه،
نه میدونستم عکاسه و نه اینکه مسلطه به چهار زبان غیر از فارسی... همه چیز
از اواخر اردیبشهت شروع شد. وقتی در اثر فشارهای عصبی ناشی از آزار و اذیت
برخی ، بیماری بهار برگشت. دکتر عطری معتقد بود که با توجه به ناچیز بودن
تعداد گلبولهای سفید حتی امکان شیمی درمانی هم وجود نداره و در عین نا
امیدی فقط قرص تجویز کرد.بهار هر روز وزن از دست میداد و من چهارشنبه هر
هفته با دست های لرزان و البته لبخند به صد برگ میومدم. همین اشکان مزیدی
عزیز شاهده که یه شب بعد از یه برنامه چه حالی بودم . به اصرار من تصمیم
گرفتیم نامزدیمون رو اعلام کنیم و حلقه ای که بهار خریده بود رو دستم کنم
چون میدونستم معجزه خدا پشت پنجره خونه ست و میدونستم چه رازی در ابراز عشق
نهفته . بگذریم از حرف و حدیث ها و تهمتها و کامنتها و ... گلایه ای هم
نیست... ما همینیم.
ما فقط دعا کردیم ، شوخی کردیم ، خندیدیم و
نادیده گرفتیم در حالیکه حتی نزدیکترین آدمهای زندگیمون هم نمیدونستن ما
گاهی چه پچ پچی در اتاق دربسته میکنیم و از چی میگیم و از چی میترسیم... تا
همین لحظه که دکتر عطری تماس گرفت و گفت که معجزه یعنی همین... که حتی
دیگه هیچ نیازی به شیمی درمانی هم نیست و حالا چشمهای بهار دوباره برق
میزنه...
توکل و عشق رو فراموش نکنین و اینکه معجزه های خدا پشت همین پنجره ها هستن...
مخلص همه دوستان خوبم"
برنا