خاطره غمگین دختر سرتیم حفاظت شهید رئیسی
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۱۴۲۷۶
تاریخ انتشار: 2024 May 23    -    ۰۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
دختران سردار موسوی همراه با بغض خاطراتی از پدرشان را مرور کرده‌اند.
 دختران سردار موسوی همراه با بغض خاطراتی از پدرشان را مرور کرده‌اند.
 
خاطره غمگین دختر سرتیم حفاظت شهید رئیسی
 
دختر شهید موسوی گفت: گفتم بابا مگه شما سردار نیستی؟ چرا تصویرت را در تلویزیون نشان نمی‌دهند؟ چرا در اینترنت نیستی؟ پدرم گفت «نشون می‌ده بابا!». یک روز بعد و بعد خبر شهادت بابا، همهٔ مردم ایران تصویر پدرم را دیدند و فهمیدند که سرتیم حفاظت رئیس جمهور، بابای مهربان من است.
 
دختر کوچک شهید موسوی اضافه کرد: از وقتی بابا محافظ آقای رییسی شد، آخر هفته‌های خانهٔ ما، آخر هفته‌های بدون حضور بابا بود.
 
فاطمه زهرا دختر بزرگ شهید می‌گوید: همه فکر می‌کنند نظامی‌ها آدم‌های خیلی جدی هستند. اما اصلا اینطور نیست. مهر پدرم و رقت قلبش مثال زدنی بود. پدرم نه فقط تکیه گاه ما که تکیه گاه یک فامیل بود. بعد از شهادتش در همین یکی دو روز فهمیدیم که چه گره‌هایی را باز کرده، خیلی‌ها آمدند و از گره گشایی‌های پدرم می‌گفتند. حتی از شهر‌های دیگر. آدم‌هایی که ما اصلا آن‌ها را نمی‌شناختیم.

فارس

bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
نام:
ایمیل:
* نظر:
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
آخرین اخبار
bato-adv
bato-adv