«تابناک با تو» - آیا اینکه فرزند خردسال یا نوجوان شما خود را مستحق برآورده شدن همه خواسته هایش میداند، فقط یک مرحله از دوران رشدش به سمت بزرگسالی است و از آن عبور میکند، یا این خودخواهی اش را تا شما زنده هستید، با خود نگه میدارد؟ اصولا ًبا نوجوانی که فکر میکند جهان گرد او میچرخد، و والدینش فقط به این دلیل روی زمین اند تا به او خدمت کنند، چه کنیم؟
فرزند ده ساله شما اصرار میکند که یک گوشی جدید برایش بخرید. التماس میکند، پرخاش میکند، گریه میکند که: " همه بچههای کلاس گوشی مدل خوب دارن، من چرا نباید داشته باشم؟ شما دیگه چه جور پدر و مادری هستید؟ "!
دختر ۱۳ ساله شما التماس میکند که اجازه بدهید موهایش را رنگ کند. او فریاد میکشد و گریه میکند که " خیلی از دوستام، موهاشونو رنگ آبی کردند، شما چرا اجازه نمیدید، منم موهامو رنگ کنم؟ "؛ " شما چرا نمیتونید، منو درک کنید، و مثل بقیه پدرها و مادرها به روز باشید، آخه شما چه مشکلی با من دارین؟ "؟!
مطمئناً در چنین شرایطی شما هم کلافه میشوید و با خود میگویید: " کجای کار به خطا رفتم که این بچه این جوری شده؟ چرا متوجه شرایط مالی خانواده نیست؟ چرا نمیتونه درک کنه، این تقاضا به سلامت موهاش تو این سن ضربه میزنه؟ چرا این بچه فکر میکنه که من روی زمینم تا فقط دربست در اختیار برآورده کردن نیازهای او باشم؟ "
حقیقت این است که سخت میتوان با خودخواهی و خوبینی کسی کنار آمد، فرقی نمیکند این خودخواهی از طرف همسرمان، دوستمان یا فرزندان مان باشد.
کودکان، بهویژه نوجوانان، بر این باورند که حق دارند چیزهایی را که میخواهند و به آن نیاز دارند، داشته باشند و احساس میکنند که این حق آنهاست که اگر مطالبهای دارند، فراهم شود. آنها به ندرت متوجه میشوند که نگرش و اصرار آنها مبنی بر اینکه به آنچه میخواهند برسند، دیگران را چه اندازه تحت تأثیر قرار میدهد.
بگذارید با حقیقت ماجرا روبه رو شویم؛ نوجوانان گاهی با اعتقاد به خاص بودن شان مغرور میشوند. بسیاری در صورتی که به خواسته خود نرسند، نافرمانی، مطالبه گری و کاملاً بی ادبی میکنند. آنها با بی امان بودن خواسته هایشان و باور شان مبنی بر اینکه سزاوارن هر آنچه که بخواهند، داشته باشند؛ التماس میکنند، تهدید میکنند، پرخاش میکنند و شما را دیوانه میکنند.
خود را سزاوار دانستن در کودکان و نوجوانان کاملاً طبیعی است
اینکه کودک و نوجوان خودش را مستحق میداند، بپذیرید یا نپذیرید، مرحلهای عادی و ضروری از مرحله رشد آنها به سمت بزرگسالی و کسب استقلال است. بنابراین، وظیفه شما به عنوان والدین این است که آنها را از خودمحوری خود خارج کنید و به سمت خودکنترلی هدایت کنید.
درک کنید که بچهها هنوز قدرت یا منابع لازم برای تأثیرگذاری بر دنیای خود را ندارند، آنها معتقدند که ارضای خواسته هایشان برای بقای آنها بسیار مهم است. احساس مستحق بودن به آنها کمک میکند تا با دنبال کردن آنچه فکر میکنند، نیاز دارند زنده بمانند و هویتی کسب کنند. در واقع، وظیفه فرزند شما این است که چیزهایی را مطالبه کند و فوریت را برای به دست آوردن آنها اعلام کند. حتی شاید چه بسا جایی برای تحسین در مورد علاقهای که فرزند شما ابراز میکند وجود دارد.
با این حال، شما در جایگاه والدین، وظیفه دارید که آنها را راهنمایی کنید و کمک شان کنید تا تعادلی بین خواستهها و خویشتن داری خود پیدا کنند و این اصلا کار آسانی برای آنها یا ما نیست.
در حالی که زندگی و کنار آمادن با خودخواهی نوجوان تان ناامیدکننده و آزاردهنده است، دانستن این که این حالت بخشی طبیعی از رشد اوست، رسیدگی به خواستهها و نگرشهای فوری او را بدون احساس شدید خشم، ترس یا گناه برای شما آسانتر میکند.
بدانید که چرا تسلیم خواستههای فرزندتان میشوید
اگر تسلیم خواستههای فرزندتان شدید، خودتان را سرزنش نکنید. گاهی اوقات بچهها با اصرار و التماس ما را خسته میکنند و ما با کلافگی میگوییم "باشه- قبوله".
گاهی به دلیل احساس بدی که در برابر عجز آنها پیدا میکنیم، به آنها بله میگوییم، چون احساس گناه میکنیم؛ و گاهی به دلایلی تسلیم میشویم که حتی در لحظه اصلا نمیفهمیم، چرا پذیرفتیم. بنابراین، در قدم اول مراقب تمایلات و رفتارهای خود باشید تا ناخواسته به احساس مستحق بودن فرزندتان کمک نکنید.
این سوالات را از خود بپرسید تا به شما کمک کند تمایلات و عادات خود را بشناسید:
آیا تا به حال متوجه شده اید که به فرزندتان "بله" میگویید، در حالی که ترجیح میداد " نه" بگویید؟
آیا به این دلیل "بله" میگویید که میخواهید فرزندتان شما را دوست داشته باشد؟ یا سعی میکنید از درگیری اجتناب کنید؟
آیا تا به حال شده که به جای فرزندتان زندگی کنید، به این معنی که بیشتر به دنبال براورده کردن نیازهای سرکوب شده کودکی خودتان باشید؟
مثلا به سلیقه خودتان یک لباس گرانقیمت برای دخترتان بخرید، زیرا ظاهر بسیار خوبی دارد، یا چیزهای گرانقیمتی را که آرزو میکردید در سن او میداشتید، به او بدهید. اما بعد برچسب توقع بالا یا طلبکاری به او بزنید؟
آیا تقاضاها یا خواستههای شما از فرزندان تان محدود است یا زیاد؟
اگر مراقب خودمان نباشیم، توقع ما از فرزندان مان میتواند در تربیت ما رخنه کند. به همین دلیل مهم است که خودمان را به طور مستمر مرور کنیم. در عین حال، ما باید به فرزندانمان کمک کنیم تا خواستههای خود را مدیریت کنند و خویشتنداری، درک محدودیتها، رفتار مناسب و احترام به حد و مرزهای خود و دیگران را بیاموزند.
در اینجا چند نکته مهم وجود دارد که به شما کمک میکند تا آنها را از خود محوری دور کنید و در عین حال به کودکان و نوجوانان کمک کنید تا علایق خود را در زندگی حفظ کنند:
اجازه دهید فرزندتان احساسات خود را بیان کند
به فرزندان خود اجازه دهید نیازها و خواستههای خود را بیان کنند و بکوشید با رغبت به آنها گوش دهید. ندای درونی خود را با به خاطر سپردن اینکه آنها حق دارند احساسات خود را بیان کنند، آرام کنید.
تهدید نشوید؛ اینها فقط احساسات هستند، اگر بچههای شما چیزی میخواهند اصلا به این معنی نیست که باید آن را حتما داشته باشند. همچنین به این معنا نیست که آنها بچههای ناسپاس و بداخلاقی هستند یا اینکه شما والدین بد اخلاقی بوده اید
بهجای اینکه بگویید «تو فقط به فکر خودت هستی» یا «میدانی که ما پول نداریم، پس چرا میپرسی» یا «تو خیلی بد شدی» یا «تو چه مشکلی داری؟»
بگویید: " میفهمم که خیلی دوست داری، داشته باشیش"؛ " میدونم که خیلی برات مهمه"؛ " بزار یه کم بزرگتر بشی، با هم پس انداز میکنیم و .. "
یا میتوانید بگویید:
من میدانم که تو این گوشی رو خیلی دوست داری، بهتره خودت هم کمک کنی، از بعضی خریدهای دیگرت چشم پوشی کنی، پولت رو جمع کنی تا بتونیم با کمک هم بخریمش.
به این ترتیب، به جای اینکه همیشه نه بگویید یا همیشه بله بگویید، مسئولیت به دست آوردن آنچه را که میخواهد به عهده فرزندتان میگذارید.
فرزندتان را مرکز کائنات قرار ندهید
توجه داشته باشید که مکالمات و صحبتهای روزانه شما بیش از حد کودک محور نباشد. مثلا فقط از او نپرسید " عزیزم امشب شام چی دوست داری درست کنم؟ "؛ " یا کی کار مدرسه ات تموم میشه، سفره بکشم؟ ". بکوشید این مکالمات را با مشارکت بیشتر آنها و خودتان متعادل کنید. جملاتی از این قبیل بگویید: " من امروز خیلی روز سختی داشتم، نیاز به استراحت دارم، برنامه عصر شما چیه؟ برای شام چه کار میکنید؟ ".
منبع: سواد زندگی