«سانسور زنان؛ یعنی زنان از هر جانب و از هر طرف محکوم به خاموشی و سکوت هستند، و یک خشونت آشکار در این نقاشی دیده میشود. در این نقاشی در میان این همه سانسور خفه کردن صدای زنان، یک هنرمند است و میآید این سانسور و خشونت را در نقاشی خود به تصویر می کشد و فریاد می زند.»
تابناک باتو ــ شجیعه با شنیدن اینکه طالبان وارد کابل شدهاند و خانههای افراد را جستجو میکنند، بدون تاخیر دستبهکار شد و نقاشیهای خود را پنهان کرد؛ نقاشیهایی که مضامین اصلی آنها حول زنان و متمرکز بر بدن زن است.
موضوع آثار شجیعه، احساسات، تجربههای زیستی، عاطفی و هیجانی خود وی و بسیاری از زنان افغانستان است. تجربههایی که شجیعه آنها را با صراحت به تصویر میکشد، آثار تقریبا اتوبیوگرافیک و برآمده از زندگی شخصی وی و هزاران زن دیگر در کشوری است که دیگر حتی شنیدن صدای پای زنان «حرام» خوانده میشود.
با آنکه هنرمندان زن در افغانستان مدتهاست که از هنر به عنوان وسیلهای برای ایجاد تحولات اجتماعی، نشاندادن اعتراض و از بین بردن سنتهای خفقانآور و مردسالارانه که همیشه بر آنها مسلط بوده است، استفاده میکنند، ولی شجعیه به عنوان یک هنرمند زن، برای اصلاح دیدگاههای ریشهدار جامعه در خصوص زنان، بستر مختص به خود را دارد. نقاشیهای او آغشته با مفاهیم زندگی زنان افغانستان و کاملا تلخ، تاریک و غمناک است.
شجعیه میگوید: «زمانی که طالبان وارد کابل شدند و خبرشدیم که خانههای افراد را تلاشی (جستجو و بازرسی) میکنند، یک تعداد از نقاشیهای خود را از قاب هایش بیرون کردم، قابها را دور انداختم و نقاشیهای خود را پنهان کردم. یکی دوتا از نقاشیهایم را که (موضوع آنها) طبعیت بود پنهان نکردم چون فکر میکردم که شاید با آنها کاری نداشته باشند، ولی آنها این نقاشیهای من را با خود بردند.»
به قول برخی از دانشجویان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کابل، طالبان در اولین اقدام مجسمه مادر را در صحن این دانشکده سیاه پوش کردند و پس از مدتی این اثر هنری از صحن دانشکده ناپدید شد.
به گفته برخی از شاهدان عینی در کابل، در اولین روزهای بازگشت دوباره به قدرت، طالبان تابلوهای نقاشی از حیوانات و انسان را از در و دیوار دفاتر، نهادهای دولتی، سازمانها و کوچه و بازار جمع آوری، حذف و یا هم سیاه رنگ کردند.
هنرمندان افغانستان میگویند که آنها با رژیمی روبهرو هستند که زنان را به عنوان شهروندانی مستقل و حتی شهروند درجه دو به رسمیت نمیشناسد. زنان با تبعیض سیستماتیک روبرو هستند؛ تبعیضی که ریشه در باورهای غلط و نادرست آنها از دین دارد.
شجیعه میگوید: «هنر کار عشق است، کار دل است و کار خیال است. دنیای هنر را نمیشود با چنین نظامی آمیخت. بعد از آمدن طالبان کارگاه نقاشی ما بسته شد. ما دیگر اجازه نقاشی فانتزی را نداریم، نقاشی از چهره و نقاشی از وجود برهنه زن و مرد را نداریم.»
«سفر به دنیای درونی؛ گاهی زنان مجبورند به خود فرو روند و با دردهای خود بسازند و بسوزند»
شجعیه، مانند بسیاری از دختران همنسل خود پس از سقوط دور اول طالبان در سال ۲۰۰۱ فرصت شکوفایی و بیان احساسات و عواطف خود را یافته بود. همزمان بر تعداد هنرمندان و هنردوستان نیز هر روز در افغانستان افزوده میشد. با آنکه بسیاری از افراد محافظهکار و زنستیز با هنر زنان مخالفت میکردند، هنرمند بودن جرم نبود و زنان میتوانستند هنرمند باشند، اثر خلق کنند و آثار شان را به نمایش بگذارند و ناگفتنی های خود را از طریق هنر بیان کنند.
اکنون اما شجیعه میگوید وقتی تحملپذیری از بین میرود و سانسور جای آن را میگیرد، قوه تخیل هنرمند آسیب میبیند که به گفته وی این فاجعه بزرگی برای تمام زنان افغانستان و اهل هنر است.
شجیعه میافزاید: «با وجود تمام این محدودیتها، من هنوز تلاش میکنم در چاردیواری خانه نقاشی کنم، یک کتابچه طراحی دارم و آنچه را که نمیتوانم با کلمات و با فریاد بیان کنم میخواهم در نقاشی هایم فریاد بزنم تا به گوش آنهای که هویت و حرمت انسانی و بخصوص زنان را زیر پا میکنند برسانم.»
«روشنایی مادر در دنیای تاریک؛ در اوج تاریکی، در اوج خشونت و عدم احترام به وجود زن، باز هم امید و زندگی از وجود وی پیدا می شود.»
شجیعه به این باور است که هنر یک جنبش و یک حرکت است، یک زبان جهانی است که میتواند با روح افراد حرف بزند. اکنون دغدغه شجیعه و سایر زنان هنرمند در افغانستان که دیگر نمیتوانند آزادانه نقاشی کنند، آثار خود را به نمایش بگذارند و حرف دل خود را ابراز کنند، بازار کساد هنر نیست بلکه کشمکشهای مدام برای دستیابی به حقوق و آزادیهای بسیار اولیه و ابتدایی است.
شجیعه میگوید: «کار هنرمند درک انسان و شرح دادن سکوت، منعکس کردن درد، نابرابری و احترام نگذاشتن به هویت انسان است. من میخواهم رابطه حسی زنان با آنچه را که در نهاد شان است، نقاشی کنم. تمرکز من بیشتر بالای حس درونی زن و برخوردش با آن حس است.»
«فریاد خاموش؛ زنان مدام قربانی جنگند و هنرمند سعی میکند صدای فریاد خاموش او باشد.»
آنچه سوخت به چراغ امید شجیعه میدهد، حمایت خانوادهاش است. او از محدود زنانی است که از حمایت کامل همسرش برخوردار است. او میگوید که خانوادهاش همیشه او را تشویق کرده و به کارش احترام گذاشته است.
شجیعه گفت: «در کنار پدر، مادر، خواهر و برادرم که همیشه من را تشویق کردهاند، همسرم نیز خیلی من را تشویق میکند. همسرم همیشه به فکر پیشرفت و ترقی من است و میخواهد روزی صدای زنان افغانستان باشم، حتی به من ایده میدهد که چه سوژههای را نقاشی کنم.»
اما «خانواده طالبان» با هنر هیچگاهی میانهای خوبی نداشته است؛ بار اول که این گروه بر افغانستان در بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی مسلط شد، این کشور از نظر فرهنگی «سوت و کور» بود و هنر از آن کشور رخت بست. تکاندهندهترین اقدام آنها هم منفجر کردن مجسمههای غولپیکر بودا در بامیان بود که فاجعه فرهنگی قرن را رقم زد.
حالا سنگ شدن مي فهمن كي به كيه