معنای امضای قرارداد ایران ـ ایتالیا زیر مجسمه امپراتور روم؟!
کد خبر: ۲۶۱۹۱
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: 2016 January 30    -    ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۷
با توجه به سابقه ی ذهنی بد و بحق ما نسبت به استعمار و استثمار غربی ها، بدگمانی نسبت به آن ها و وعده هایشان امری طبیعی است اما حداقل در این مورد، از دیدگاه من بیشتر به پندار شبیه است تا کار و پروژه ای حساب شده از سوی ایتالیایی ها.
معنای امضای قرارداد ایران ـ ایتالیا زیر مجسمه امپراتور روم؟! آیا امضای قراردادهای تاریخی میان ایران و ایتالیا در زیر سایه ی مجسمه ی منتسب به امپراتور باستانی روم معنای خاصی دارد.

به گزارش «تابناک باتو»، چند روزی است از امضای قراردادهای بزرگ سرمایه گذاری مشترک میان مقامات ارشد دولتی و بخش خصوصی ایران با مقامات و شرکت های بزرگ ایتالیایی و سخنرانی دکتر حسن روحانی و مقامات عالی رتبه ی ایتالیایی در کشور ایتالیا می گذرد.

در حاشیه ی این سفر ''مجسمه ها'' در ایتالیا حاشیه ساز شدند. در نگاه نخست، پوشاندن مجسمه های عریان در مکان هایی که هیأت بلند پایه ی ایرانی و ریاست محترم جمهور حضور داشتند، خبرساز شد که البته دکتر روحانی، این کار را اقدامی خودخواسته و ناشی از احترام ایتالیایی ها به فرهنگ ایرانی و برآوردن رسم مهمان نوازی دانستند و اصولا درخواستی در این مورد از سوی ایران را تکذیب کردند.

اما مسأله و حاشیه ی دیگر به مجسمه ی منتسب به امپراتور ـ سردار روم باستان بازمی گردد که رؤسای دو دولت در کنار آن و به قول یکی از هنرمندان، در سایه ی آن در موزه ی کاپوتیلن شهرداری رم نشستند و قرارداد امضا کردند.

برخی ایرانیان داخل و خارج از کشور با نگاهی به عکس و تصاویر منتشره از این نشست و با نگاهی به فتوحات این امپراتور روم در سرحدات ایران باستان دوره ی اشکانیان، این کار دولت ایتالیا را شیطنتی سیاسی دانستند و به نوعی توهین به ملیت ایرانی پنداشتند.

بنده در جایگاه کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی ایران که در امر پژوهش و مطالعه تاریخ باستانی ایران خرده مطالعه و سوادی دارم با استناد به منابع معتبر تاریخی درباره ی تاریخ اشکانیان ( پارت ها ) مطالبی را می نویسم و نظر خود را هم با استناد به مدارک مستدل تاریخی بیان و در پایان قضاوت را به خوانندگان واگذار می کنم.

پس از حمله ی اسکندر مقدونی و پایان حکومت دویست و پنجاه ساله ی هخامنشیان بر تقریبا تمام جهان شناخته شده ی آن روز، به استثنای دو سوم کشور کوچکی به نام یونان، حکومت اسکندر مقدونی و جانشینانش در آسیا شکل گرفت؛ هر چند تقدیر و سرنوشت و غایت حتمی آن،  یعنی مرگ فرصت پادشاهی کردن به  اسکندر نداد و او در قامت یک سردار فاتح در مسیر بازگشت به غرب جان سپرد.

در آن هنگام یکی از سرداران اسکندر به نام سلوکوس در میان متصرفات اسکندر، زمامداری ایران را به دست گرفت و سپس سلسله سلوکیان در ایران تشکیل شد. این سلسله در قیاس با سلسله های قدرتمند  باستانی ایران، مجموع عمر مفیدش که احاطه ی بر اکثریت مناطق ایران را شامل شود، به هشتاد سال هم نمی رسد و مقاومت ایرانیان و در راس و فرماندهی آن ها  ''پارت های آریایی'' سلسله اشغالگر سلوکی را به انقراض کشاند.

گفتنی است، ''پارت ها'' یا همان ''اشکانیان'' از قوم پارت هستند که به همراه مادها و پارس ها سه قوم آریایی ایران زمین را در دوران باستان تشکیل می دادند و محل اقامت و بالیدن آن ها خراسان بزرگ بود و جالب آنکه ریشه ی کلمه ی پهلوان در فارسی نو  نیز به نام باستانی سرزمین و قوم آن ها باز می گردد.
با انقراض حکومت سلوکیان و به روی کار آمدن اشکانیان، سلسه ای در ایران به تدریج قوام یافت که تمام نقشه های نظامی و فرهنگی تمدن غرب و مقدونی و یونان را در دل امپراتوری بزرگ مشرق زمین نقش بر آب کرد.

اسکندر  با به آتش کشیدن تخت جمشید هخامنشی خواست در یک لحظه به دنیا ثابت کند که دوران عظمت ایران و امپراتوری دویست و پنجاه ساله ی ایران بر دنیای شناخته شده دیگر سر آمده  و فصلی نوین آغاز شده است. جالب است بدانید که در دوران هخامنشیان( 559 تا 331 پیش از میلاد مسیح ) تا زمان حمله اسکندر هیچ وقت جنگ های ایران و یونان به داخل سرزمین اصلی ایران وارد نشد و زمانی هم که مانند جنگ ''ماراتن'' صحبت از پیروزی یونانی هاست در حقیقت ایرانیان در فتح سرزمین های بیشتر یونانی ناکام مانده اند که این خود پیروزی بزرگ برای یونانیان تلقی شده است!

بگذریم... سلسله ی اشکانیان ( پارت ها )  از حدود سال 238 پیش از میلاد مسیح تا  حدود سال 224 بعد از میلاد ( 224 میلادی) بر ایران حکم می رانند. البته این حکمرانی به نوعی فدرالی و ملوک الطوایفی با اعلام وفاداری به حکومت مرکزی است.

معنای امضای قرارداد ایران ـ ایتالیا زیر مجسمه امپراتور روم؟!

این امپراتوری طولانی ترین امپراتوری ایران پیش از اسلام در دنیای باستان است و از چند جهت حائز اهمیت:


نخست اینکه
اشکانیان تنها سلسله ی باستانی از میان سه سلسله ی بزرگ باستانی ما هستند که اشغالگر و بیگانه ی غربی را از کل مملکت بیرون کردند و تا زمان انقراض به دست سلسله ی دیگر ایرانی از قوم پارس به نام ساسانیان، با بازمانده های  سلوکیان و یونانیان  و سپس رومی ها که جایگزین یونانیان باستان شده بودند، در مرزهای غربی و شمال غربی جنگیدند.

دوم آنکه
اشکانیان در طی این نیم هزاره، با وجود جنگ های مستمر، فرهنگ آمیخته با فرهنگ یونانی و مقدونی را پالایش و به تدریج '' ایران دوستی '' را جایگزین '' یونان دوستی '' کردند که این تغییر در این تعبیر حتی

در نوشتار روی سکه های اشکانی متاخر به متقدم تر به وضوح دیده می شود.
در زمان اشکانیان خط فارسی میانه ی اشکانی و خط پهلوی رفته رفته جایگزین خط یونانی شد که ره آورد غربی ها بود؛ هر چند تقریبا در  دوران شاهان ساسانی نیز خط یونانی در کنار خط های فارسی میانه اشکانی و ساسانی در کتیبه ها ماند. اشکانیان با آنکه تساهل و تسامح فراوان در دین و مذهب اقوام گوناگون داشتند، جمع آوری اوستای کهن دوران هخامنشی را به عنوان شناسنامه ی تاریخی و فرهنگی ایرانیان آغاز کردند. بسیاری از متون دینی و فرهنگی که بعد ها در زمان ساسانیان و حتی در ادبیات کلاسیک ایران پس از اسلام نوشته شد با توجه به اصول و قرائن زبانشناسی و تاریخی کهن، پیشینه و ریشه ای اشکانی دارند.

این مقدمات گفته شد تا بدانید اشکانیان امپراتوری قدرتمندی بودند که با داشتن سرداران بزرگی چون ''سورنا'' یا '' سورن '' استقلال ایران را از غاصبین آن بازپس گرفتند و از آن پس نیز جنگ ها با یونانیان و بعدها رومیان کمابیش همانند زمان هخامنشیان و خارج از سرزمین اصلی ایران رخ می داد، به طوری که بزرگترین فتوحات رومی ها حداکثر به رسیدن غرب رود فرات و دست به دست شدن ارمنستان خلاصه می شود مگر در مواردی بسیار اندک که تا ساحل دجله هم توانسته اند پیشروی کنند.

نکته ی جالب آنکه اگر کم لطفی امپراتوری بزرگ ساسانیان پس از اشکانیان نسبت به پانصد سال حکومت اشکانیان نبود، اطلاعات و آگاهی های ما درباره ی این دلیر مردان بسیار بیشتر از اکنون بود. متاسفانه از آنجایی که ساسانیان دشمن اشکانیان بودند و با شکست و انقراض آن ها در حقیقت حکومت از یک تبار ایرانی به تبار دیگر ایرانی رسید، ساسانیان پس از به قدرت رسیدن  رغبتی به بزرگ نشان دادن دستاوردهای اشکانیان نشان ندادند و درباره ی آن ها تقریبا سکوت کردند.

و اما جریان مجسمه ی امپراتور- سردار رومی در موزه ی رم هنگام حضور مقامات ایرانی و ایتالیایی

این مجسمه منتسب به ''مارکوس آورلیوس'' است که در جنگ بلاش سوم اشکانی با رومیان در سال 161 میلادی سردمدار سپاه روم و امپراتور آن ها بود.

طبق معمول بهانه ی جنگ ارمنستان بود. بلاش اشکانی به ارمنستان حمله و آن را اشغال کرد و پس از بیرون راندن شاه ارمنستان بزرگمردی از خاندان اشکانی به نام تیگران را به سلطنت ارمنستان منصوب کرد. در این جنگ خسرو، سردار ایرانی، با درایت خود سپاه روم را نابود کرد و سوریانوس سردار بنام رومی کشته شد. سپس شاه اشکانی، بلاش سوم، به سوریه تاخت و در سوریه نیز سپاه روم شکست خورد و سردار بزرگ دیگر آن ها آتیدیوس کرنلیانوس کشته شد. در این هنگام قدرت سپاه ایران زنگ خطر بزرگی را برای روم به صدا درآورد و به دستور مارکوس آورلیوس، امپراتور روم که مجسمه ی مذکور در موزه به نام اوست، لوسیوس وروس پسرخوانده ی امپراتور با سپاهی نیرومند به جنگ با اشکانیان شتافت.

در این جنگ سپاه اشکانی شکست خورد و ارمنستان در 164 میلادی به تصرف رومیان درآمد و ناگهان سپاه قدرتمند روم موفق به تسخیر تیسفون و به آتش کشیدن کاخ شاهان اشکانی شد و تا ماد کوچک رخنه کرد. این جنگ سخت که میتوانست معادلات را کاملا به نفع رومی ها تغییر دهد با شیوع بیماری همه گیر احتمالا طاعون یا آبله در سپاه روم متوقف شد، هر چند که پیش از آن پیشنهاد صلح رومی ها از سوی پارت ها (اشکانیان) پذیرفته نشده بود. این طاعون یا بیماری واگیردار تا به ایتالیا و اقیانوس اطلس رخنه کرد. اینچنین بود که  اشکانیان (پارت ها) بخشی از قلمرو شرقی خود را از دست دادند و رود دجله به جای رود فرات مرز میان دو قدرت شد.

از این پس دوران افول اشکانیان آغاز می شود و به غیر از چند پیروزی کوچک و بزرگ دیگر، کمابیش مرزها در همین حالت هستند و دست به دست شدن سرزمین هایی در غرب ایران و در بین النهرین بین دو قدرت و در سرحدات ادامه دارد. اما افول اشکانیان هرگز موجب حضور قدرتمند رومیان در برابر سپاهیان ایران و اشغال ایران  نشد. بلکه سلسله ی ایرانی تبار دیگر از درون خاک ایران قدرت را به دست گرفت که رومیان را به جایگاهی بس دورتر راند و امپراتوری بزرگ ساسانیان را به وجود آورد. در هنگامه ی حکومت ساسانیان و تا زمان انقراض آن به دست اعراب مسلمان، روم رفته رفته به قدرتی ضعیف و ضعیف تر تبدیل شد و در نهایت تجزیه این امپراتوری به دو امپراتوری روم شرقی (بیزانس) و روم غربی رخ داد. هر چند نمی توان کتمان کرد که گاه حملاتی بزرگ و آسیب زننده نیز از سوی رومیان تنها در مرزهای غربی ایران رخ داده است.

حال پرسش اینجاست، با توجه به توضیحات فوق که بر اساس حداقل چهار سند و منبع معتبر تاریخی و آکادمیک یعنی کتاب های ''اشکانیان'' نوشته دیاکونوف، ''مبانی تاریخ پارتیان(اشکانیان)'' نوشته ی کلاوس شیپمان، جلد چهارم ''هزاره های گمشده'' نوشته ی دکتر پرویز رجبی و ''تاریخ ایران'' نوشته ی دکتر رضا شعبانی، چگونه می توان فرض کرد که این پیروزی مختصر رومیان در سرحدات غربی امپراتوری عظیم اشکانیان در برابر شکست های پیاپی سپاه روم و پیش از آن ها یونانی ها و سلوکی ها در برابر ایران و اصولا ناتوانی تقریبا همیشگی آن ها برای ورود به سرزمین اصلی دیار ما، ایتالیایی ها را بر آن داشته باشد تا از آن به عنوان برگی برنده و تبلیغاتی علیه ایران استفاده کنند! و اصلا چرا حال که در راه کسب منافع در رابطه ای توام با احترام و صلح با ایران هستند باید چنین کنند؟

به نظر اینجانب این فکر هر چند دقت نظر و ایران دوستی منتقدانی که آن را مطرح کرده اند را نشان می دهد بیشتر به پندار توطئه در ذهن ایرانی ها از سوی غرب شبیه است. با توجه به سابقه ی ذهنی بد و بحق ما نسبت به استعمار و استثمار غربی ها، بدگمانی نسبت به آن ها و وعده هایشان امری طبیعی است اما حداقل در این مورد، از دیدگاه من  بیشتر به پندار شبیه است تا کار و پروژه ای حساب شده از سوی ایتالیایی ها.

و اما نکته ای دیگر که بدان نگاه نشد. ایتالیایی ها بزرگترین و مهمترین قرارهای ملاقات دیپلماتیک و اقتصادی با ایران را در موزه ی بزرگ خود برگزار کردند تا به نوعی به جهانیان و در رسانه های جهانی قدمت فرهنگی و تمدنی کشور خود را نشان دهند.

نکته ی جالب اینکه چرا ما با وسعت جغرافیایی و تنوع فرهنگی و قدمت به مراتب بیشتر و با اهمیت تر از کشوری مانند ایتالیا، موزه های بزرگمان و حتی پایگاه های بزرگ باستان شناسی و تاریخی مان در سراسر کشور نباید مکانی برای عرض اندامی بزرگ و فرهنگی در راستای منافع ملی باشد.

ای کاش به جای دقت بیش از اندازه به سم اسب آن مجسمه ی منتسب به امپراتور روم باستان به اهمیت پیشینه ی تاریخی و فرهنگی سرزمینمان و ارائه ی هوشمندانه ی آن ها در رویارویی با جهان امروز در تمام عرصه ها بیشتر و جدی تر بپردازیم!

گنجینه ی باستانی و تاریخی ملموس و میراث معنوی این دیار شگفت انگیز است. از تخت جمشید و پاسارگاد و نقش رستم هخامنشی تا بیشاپور و سنگ نوشته های ساسانی اش و آسیاب های آبی ساسانی در شوشتر تا ارگ بم کرمان، از مسجد جامع یزد و باغ فین کاشان و ایل گلی تبریز تا میمند و کنارصندل جیرفت و شهر سوخته ی سیستان، از آرامگاه فردوسی در توس و بارگاه ملکوتی امام رضا در مشهد تا آرامگاه خیام و عطار در نیشاپور و حافظ و سعدی در شیراز و بو علی سینا در همدان و وجب به وجب خاک مناطق مرزی که جوانان این سرزمین برای حفظ و پاسداریش در طول تاریخ جان دادند سبب بزرگی و احترامند، آثار علمی و ادبی و دینی و آیینی بزرگان این سرزمین و در یک کلام ماندگاری ایران در طول تاریخ تا کنون، سببی است که غرب و همه ی گیتی را به احترام ما می ایستاند. پس بیاییم خود نیز به احترام پدران، مادران و فرهنگمان بایستیم تا دیگران نیز قدر آن را بفهمند و بدانند.

اشکان تقی پور، کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی ایران، مؤلف و مدرس دانشگاه
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Turkey
|
۱۰:۲۲ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
1
1
سپاس فراوان، عالی بود، متاسفانه برخی کمترین اطلاعاتی از جزییات تاریخ و پیشینه ایران ندارند و ناخوداگاه مرتکب چنین اشتباهات و خطاهای فاحشی می شوند که رییس جمهور مملکت زیر مجسمه سردار رومی فاتح ایران عکس بگیرد، امری که یقینا از جانب ایتالیاییها برنامه ریزی شده بود. لازم بذکر است که ارمنستان از استانهای ایران بود که بدلیل شیوع ایین مسیح به روم گرایش پیدا کرد و جنگهای ایران و روم در دو دوره اشکانی و ساسانی هزار سال بطول انجامید و بارها ارمنستان دست بدست شد اما در نهایت ارمنی ها مسیحی شدند و تکه ای جدا از ایران ماندند. تبلیغ دین توسط مروجین مسیحی از شیوه های قدیمی رسوخ برای تصرف سرزمینهاست و شاید کشورهای افریقایی اخرین شاهد این ماجرا باشند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۰ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
0
1
اینکه گفته می شود ایران تنها بخشی از یونان حکومت کرده دروغ بیش نیست که توسط اروپایان ساخته شده در اخرین جنگ ایران و یونان اتن فتح شد و دولت شهر های دیگه کاملا تسلیم شدند دلیل ان دادن باج و خراج به ایران بوده و دلیل دیگر اینکه اگر چنین اتفاقی نیفتاده بود دوباره ایران به یونان حمله می کرد.... در سنگ نوشته های تخت جمشید هم که سند معتبر تری از حرف های هردوت کور است به صراحت گفته شده که ایران بر یونانی های این سوی دریا و ان سوی دریا حکومت کرده اند....
پاسخ ها
ناشناس
| |
۰۱:۴۳ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۱
اینطور هم که شما می فرمایید نیست، ایرانیان هیچگاه تا جنوب یونان پیشروی نکردند و هیچگاه اسپارت را فتح ننمودند و اتن اخرین دولت شهری از یونان بود که فتح شد و ضمنا با فاصله کمی در نبرد دریایی سالامیس از لشکر قوای متحد یونان شکست سختی خوردند و وادار به عقب نشینی شدند، هرچند قبل و پس از ان برخی دولت شهرهای یونانی کماکان خراجگذار ایران باقی ماندند. همواره باید در وقایع تاریخی بدور از تعصب اظهار نظر نمود.
سروناز منصورزاده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۱۴ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
1
1
بسيار عالي لذت بردم
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار