
تابناک باتو ــ ایزایا اوونز در حال صاف کردن چین و چروک لباسهای جسدی ایستاده درون یک تابوت میگوید: «چیزی کریهتر از مرگ وجود ندارد. مرگ پدیده بیرحمی است.»
اوونز که یک متصدی کفن و دفن در منطقه هارلم نیویورک است میگوید: «آدمها با مرگ وقارشان را از دست میدهند، اما وقتی به اینجا میآیند باوقار میشوند.» او در مرکز کفن و دفنی در تقاطع خیابانهای لناکس و صد و بیست و یکم کار میکند. پیش از او این مرکز را جیمز پترسون سی و هفت ساله اداره میکرد که اکنون با پیراهن و شماره کوبی برایانت (بازیکن مشهور تیم بسکتبال لس آنجلس لیکرز) درون یک تابوت قرار گرفته است.
یک دوربین دیردورف بالای تابوت روی یک نردبان نصب شده و عکاسی به نام الیزابت هیرت Elizabeth Heyert (+) شاتر را میفشارد. در این حین اوونز با کمی فاصله در کنار تابوت ایستاده و با ترس به این اثر هنری از جهانی دیگر نگاه میکند. ممکن است مرگ زشت باشد، اما قطعاً عکاسی از آن خیلی ناخوشایند به نظر نمیرسد. اوونز پنجاه و سه ساله سی سال است که به عنوان نماینده تعمیدی کلیسا به کار کفن و دفن مشغول است. اما در آخرین سال بازنشستگی اجازه داد عکاس معروفی چون خانم هیرت، برای پروژه کتاب مصوری به نام «مردگان هارلم» از جسدها عکاسی کند.
عکسهای الیزابت هیرت از مردگان قابل لمس، احساسگرا و ستایشگرند. نگاه او به اجساد عکسهایش روی کرختی و بیحالی گوشت بدن انسان تأکید ندارد، بلکه به دنبال یافتن هویتی زنده و قابل لمس، پشت نقاب مرگ است. البته اگر این نقاب توسط جادوگر مردهشوی خانه یعنی ایزایا اوونز طراحی شده باشد، در کیفیت هنری عکسها مؤثر است. اوست که مردهها را شیک و پیک میکند. حتی برای زنانی که سرطان سینه داشتهاند، سینههای مصنوعی نصب میکند.
خود او این کار، یعنی آمادهسازی بدن و ظاهر مردگان را با کار متصدیان موفق گریم و چهره پردازی هالیوود مقایسه میکند. هیرت درباره عکسهای خود میگوید: «چیزی که در این پروژه عکاسی من را به وجد میآورد، برداشتهای هنری از دنیای مردگان است.» عکسهای هیرت در کلکسیون دائمی موزه هنری متروپولیتن نگاهداری خواهند شد. هیرت چند سال پیش با خواندن مقالهای در نیویورک تایمز درباره اوونز با او آشنا شد. او تاکنون بیش از سی عکس از جسدهای طراحیشده توسط اوونز گرفته است.

هیرت در روند کار خود فرورفته و ناپایداری انسانی و فناپذیری او را تجربه میکند. وقتی جسدی به مرکز وارد میشود، اوونز با بستگان آن جسد تماس برقرار میکند و نظرشان را درباره عکاسی از مرده آنها جویا میشود.
در صورت موافقت آنها، به هیرت تلفن میزند و او به سرعت خود را میرساند. در این زمان اوونز کار چهرهپردازی و طراحی لباس خود را تکمیل میکند و هیرت از آنها عکس میگیرد. او عکاسی از مردههای اوونز را بیشباهت به عکاسی از زندهها نمیداند.
«وقتی از آنها عکس میگیرم اصلاً حواسم نیست که آنها مردهاند. یک بار اتفاق تکاندهندهای رخ داد. وقتی عکس را از درون محلول ظهور بیرون آوردم یک هاله انسانی مثل یک روح در کنار جسد قرار داشت. وحشت کرده بودم و احساس میکردم از کسی که واقعاً آنجا نبود عکس گرفتهام.»

اندیشه هیرت کمی با تصور هنری پرترهسازان تفاوت دارد. آخرین پروژه او در کتابی با عنوان خفتگان به چاپ خواهد رسید. او در این پروژهها از اجساد به صورت برهنه عکاسی کرده است. «من به مردگان در عکسهایم علاقهمند میشوم. حتی با این که میدانم آنها هیچ حسی ندارند. اما وقتی یاد یکیشان میافتم…» اینجا هیرت سکوت میکند و سر تکان میدهد. قبل از شروع پروژه هیرت اطلاعات اندکی درباره زندگی در محله هارلم داشت، اما در زمان عکاسی با زندگی و آدمهای آنجا نیز آشنا شد.
«البته هارلم خیلی تغییر کرده است. در واقع من از گذشته هارلم عکس میگیرم. تمام این مردم با زندگی جنوب شهریشان، وابستگیشان به کلیسا و لباسهای خاصشان. بیست سال دیگر این گونه زندگی وجود نخواهد داشت. اغلب خانوادههای درگذشتگان هم خوشحال میشوند عکس مجانی از مرده خود در لباس و ظاهر مرتب داشته باشند.»
«این عکس کمک میکند تا فقدان او را کمتر حس کنم.» این گفته ونه است که شوهرش -پرستون- سال گذشته درون یکی از این تابوتها برای هیرت ژست گرفت تا عکساش برداشته شود.




منبع: یک پزشک
این نژاد پرستیه...!!!!