داستان حسنک وزیر بخشی از کتاب عظیم تاریخ بیهقی تالیف ابوالفضل بیهقی است که نگارش آن را مولف از سن ۴۳ سالگی و پس از تحمل زندان خلیفه عباسی و عبدالرشید غزنوی آغاز کرد و ۲۲ سال از عمر خود را بر سر نوشتن آن گذاشت.
تاریخ بیهقی کتابی تاریخی است در ۳۰ مجلد که، چون گنجی عیان بخشهایی ژرف و دردناک از تاریخ معاصر ایران و حکومت خلفای عباسی را به تصویر میکشد و تاکنون نیز تنها شش جلد از آن کشف و بازنویسی و قابل مطالعه شده است.
حسن بن محمد میکالی شناخته شده به حسنک وزیر آخرین وزیر سلطان محمود غزنوی بود که به دستور مسعود غزنوی و به فتوای خلیفه بغداد تحت عنوان قرمطی یا اسماعیلی به دار آویخته شد:
«و حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند. بر مرکبی که هرگز ننشسته بود نشانیدند و جلادش استوار ببست و رسنها فرودآورد و آواز دادند که سنگ زنید. هیچ کس دست به سنگ نمیکرد و همه زار میگریستند خاصه نشاپوریان. پس مشتی رند را زر دادند که سنگ زنند و مرد خود مرده بود که جلادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده. این است حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمه الله علیه، این بود که خود به زندگی گاه گفتی که: «مرا دعای نشاپوریان بسازد» و نساخت و اگر زمین و آب مسلمانان به غصب بستدند، نه زمین ماند بدو و نه آب و چندان غلام و ضیاع و اسباب و زر و سیم و نعمت، هیچ سودش نداشت. او رفت و آن قوم که این مکر ساخته بودند، نیز برفتند. احمق مردی که دل درین جهان بندد که نعمتی بدهد و زشت باز ستاند. چون از این فارغ شدند بوسهل و قوم از پای دار بازگشتند و حسنک تنها ماند چنان که تنها آمده بود از شکم مادر. حسنک قریب هفت سال بر دار بماند چنان که پایهایش همه فروتراشیده و خشک شد چنان که اثری نماند تا به دستوری فرود گرفتند و دفن کردند چنان که کس ندانست که سرش کجا است و تن کجا است و مادر حسنک زنی بود سخت جگرآور. چنان شنیدم که دو ٱ سه ماه از و این حدیث پنهان داشتند و، چون بشنید جزعی نکرد چنان که زنان کنند بلکه بگریست بدرد چنان که حاضران از درد وی خون گریستند. پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود که پادشاهی، چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی، چون مسعود آن جهان و ماتم پسر سخت نیکو بداشت.»
لوح صوتی "داستان بر دار کردن حسنک وزیر" را انتشارات نوین با صدای اردلان ضرغام به بهای ۱۲۰۰۰ تومان انتشار داده است.
ایسنا