اختصاصی تابناک با تو؛ نیچه در اظهارنظری ضد زن میگوید: وقتی به سراغ زنان میروی شلاق را فراموش نکن! ... این جمله شاید نمادی از یک جامعه ضد زن و مرد سالار باشد؛ اما در برخی جوامع نیز عکس این ماجرا وجود دارد و شاهد طغیان زن سالاری در برخی جوامع هستیم. در این گزارش به چند نمونه از آنها اشاره شده است.
جامعه چینی موسو، امپراتوری زنان
موسوها جزئی از نژاد چینی به نام ناچی هستند. ساکنان آن ۲۵ هزار نفرند. تاریخ آنها به ۲۰۰۰ سال پیش بازمیگردد. آنها در سواحل دریاچه لوکو بین دو اقلیم یونان و زیچوان در منطقه تبت زندگی میکنند. سیستم جامعه آنها ماتریاچی نام دارد. زنان در این جامعه نقشهای اساسی و مرکزی از رهبری سیاسی گرفته تا قانونگذاری و قضا را در سطح منطقه بر عهده دارند. در سطح خانوادگی زن مالک و تنها پایه خانواده به شمار میرود و نقش اصلی را ایفا میکند. اما مرد خانواده در حاشیه است. در این قبیله چیزی به نام ازدواج وجود ندارد؛ بنابراین، اصطلاح همسر، پدر، داماد و عمو در زبان و حتی دایرهالمعارفشان به چشم نمیخورد.
مردان با مادرانشان زندگی میکنند، اگر تمایل به زنی داشته و او را دوست بدارند شبی را با او سپری میکنند و دوباره به خانه مادر باز میگردند. هدف از این نوع رابطه کنار گذاشتن احساسات بین دو جنس زن و مرد است زیرا بر این باورند که اگر رابطه بین زن و مرد طولانی شود، احساسات زنان غلیان خواهد کرد و منجر به تضعیف زنان میشود و در نتیجه مردان را بر زنان حاکم و مسلط میسازد. به همین دلیل نسبت کودکان در این جامعه به زنان باز میگردد. مردان از فرزندان خود چیزی نمیدانند، نقشی در خانه ندارند و تحت هیچ عنوانی نمیتوانند حضانت بچهها را بر عهده بگیرند، چون اصلا واژهای به نام پدر برای آنها وجود ندارد. اگر زن پسر بزاید به شدت ناراحت میشود و اگر دختر بزاید _به دلیل استمرار نسب خانواده_ بسیار خوشحال میشوند، بعد از زایمان، مرد به تربیت فرزندان مادر و خواهران خود میپردازد. برادر و دایی در این جامعه نقش تربیتی دارند. ذکور در چنین جامعهای ارث نمیبرند، نه ملکی و نه مالی، بلکه این دختران هستند که از مادران خود ارث میبرند.
اما در زمینه اقتصادی زنان امور معیشتی را بر عهده دارند، انواع مختلف شغلها از جمله کشاورزی، بافندگی، نخریسی سنتی را انجام میدهند. مردان در خانه به امور خانهداری و تربیت و نگهداری از فرزندان و مادران پیر خود مشغول میشوند. ساکنان موسو به آخرین زبان هیروگلیفی جهان به نام دونگبا سخن میگویند.
مردان موسو این سبک زندگی را دوست دارند و به آن افتخار میکنند و هیچگونه انگیزهای برای تغییر این اوضاع ندارند. موسوها با چینی ها فرق میکنند و برای مثال خوردن سگ را عملی زشت میدانند زیرا آنها سگ را جزیی از اعضای خانواده خود برمیشمردند. پس از مرگ یکی از اعضای قبیله، او را در حالت جنین قرار میدهند زیرا که معتقدند او دوباره متولد خواهد شد، همه وسایلش را نیز کنار او قرار میدهند و سپس جسد را میسوزانند.
قبیله چامبولی آفریقا
این قبیله شباهت زیادی به موسوها دارند، زن حاکم سیاسی، رکن اصلی خانواده، عنصر تولید کننده اقتصادی است. اما یک تفاوت هم دارند: در این قبیله بر خلاف موسوها ازدواج رسمی بین زن و مرد و جایگاه پدری مرسوم بین پدر و فرزندان وجود دارد. مرد روزها را به طبخ غذا، تمیز کردن خانه، نگهداری از فرزندان میپردازد، وقتی زن از کار بازمیگردد از او استقبال میکند. مردان در این جامعه باید خوش پوش باشند و قبل از ورود زن به خانه خود را بیارایند و خوشبو کنند. برای اعضای خانواده غذای گرم بپزند طوریکه عطر آن همه جا را بردارد. مرد از زن خرجی دریافت میکند و بزرگترین آرزویش کسب رضایت زن است.
قبیله هیمبا
هنوز در آفریقا در شمال نامیبیا به طور مشخص در قبیله بدوی هیمبا زن را مقدس میپندارند و بر این باورند که زن از نظر جسمی آنقدر قوی است که میتواند بارهای سنگین را روی دوشش بگذارد، چارپایان را با چرا ببرد، هیزم بشکند و خانه بسازد، کودک تربیت کند و از نظر عقلی آنقدر پخته است که میتواند امور مدیریتی قبیله را بر عهده بگیرد. مردان این قبیله هم به مستی و پرسه زدن میپردازند.
قبیله خاسی هند
یک جامعه مادر سالار، ارث در آن معنایی ندارد. نسب کودکان از مادران است و نه از پدران، مردان از نظر جایگاه اجتماعی در سطح پایین قرار دارد. در این جامعه مردی که دختر نداشته باشد، شوربخت است و اگر دختری را به فرزندی بگیرد از شوربختی خلاص میشود. اگر زنی دختری بزاید جشن بزرگی به پا میکند، در این قبیله پسر بودن یعنی بار اضافی روی دوش خانواده. جالب است بدانید که مردان در این قبیله بارها دست به شورش زده و از سازمانهای حقوق مردان خواستار برابری و مساوات بین زنان و مردان شده اما تلاشهایشان شکست خورده است. دولت مطالبات مردان را نادیده گرفته است، زیرا بر اساس قانون، دولت نمیتواند مانع آداب و رسوم قبیلهای شود، زیرا همین تفاوتهاست که باعث تنوع فرهنگی بزرگ در هند شده است. البته رضایت برخی مردان از این شرایط، کار را برای مردان شورشی سخت میکند.
قبیله کریونیا
شمال شرق استرالیا در سواحل گینه نو قبیلهای از بومیان زندگی میکنند که بر این باورند که زن برای حکومت کردن خلق شدهاست. زیرا که او بر حکومت کردن و استیلا قدرت دارد و میتواند تصمیمات مهم را به آسانی اتخاذ کند. آنها بر این باورند که جسم زن ارواح الههها و اجداد پاک و صالح را حمل میکند.
هر سال برنامهای تحت عنوان تجدید فرمانبرداری برگزار میشود و مردان برای زنان هدیه میبرند.
قبیلت مینانگابو
جزیره سوماترا در اندونزی بزرگترین اجتماع در جهان را دارد که زنان بر آن حاکمند به طوری که چهار میلیون تن در این اجتماع به حق زنان برای حکومت و قرار گرفتن در راس قدرت ایمان دارند، زنانی که بتوانند تصمیم گیرنده باشند و همه امور داخلی و خارجی را رتق و فتق کنند. با وجود این که زعیم این جامعه مرد است، اما در واقع این منصب برای مردان افتخاری است و حق گرفتن هیچ تصمیمی را ندارند و ممکن است از سوی حاکم زن عزل شوند.
دقیقا میشه مثل همین الان فقط جایگاه ها عوض میشن