اختصاصی «تابناک با تو» - سواد رسانهای یکی از انواع سواد هاست که بیشتر با سوادهای بصری و تحلیلی و اینترنتی در ارتباط است. با ایجاد و گسترش رسانههای سمعی و بصری، این مفهوم به وجود آمد و با گسترش شبکههای اجتماعی، دارای مفاهیم و ابعاد گستردهتر و پیچیده تری شد.
یک نوع درک متکی بر مهارت است که میتوان براساس آن انواع رسانهها را از یکدیگر تمیز داد، انواع تولیدات رسانهای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. همچنین سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهرهوری مؤثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانهها از یکدیگر است.
توانایی دسترسی، تحلیل، ارزیابی، و خلق پیام در شکلهای گوناگون (چاپی، صوتی، فیلم/ویدیویی، اینترنتی، …) بر پایهٔ درک آگاهانه و انتقادی از ماهیت رسانههای جمعی، فنونی که از سوی تولیدکنندگان رسانه مورد استفاده قرار میگیرد، و تأثیر این فنون بر فرد و جامعه. سواد رسانهای به مثابه یک حوزه بینرشتهای، به واکنش لازم به محیط ارتباط الکترونیکی پیچیده، فراگیر، و دائمالتغییر سده ۲۱ تبدیل شدهاست.
تعریف خلاصه:فهم و تحلیل تمام مفاهیم و مطالبی که از رسانه میگیریم. بهطور خیلی ساده سواد رسانهای در حوزه اخبار یعنی ابتدا تفکر و تحلیل خبر و جستجو در مورد درستی و نادرستی خبر و سپس انتشار آن و چنانچه نتوان در مورد منبع خبر مطمئن شد از انتشار خبر خودداری کرد.
همچنین واژههایی همچون سوادمند رسانهای ایجاد شدهاند و بر این باور هستند که سوادمند، به شخصی گفته میشود که چند سواد را، توامان دارد.
سواد رسانهای چیست؟
"سواد رسانهای" (Media Literacy) در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که بر اساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد.
این درک به چهکاری میآید؟ به زبان ساده، سواد رسانهای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد. سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارجشده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که درنهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند تا از سفرهی رسانهها بهگونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شویم.
تاریخچه سواد رسانهای
سواد رسانه به عنوان یک رشته آموزشی در چهل سال اخیر در دنیا ایجاد شده است. اهمیت واژه سواد در سالهای اخیر بسیار افزایش یافته. کانادا اولین کشوری بود که در نظام آموزشی خود رشته سواد رسانه را به صورت رسمی از نظام آموزش و پرورش خود پذیرفت.
هم اکنون در بسیاری از کشورها مانند استرالیا، آمریکا، ژاپن و… نیز سواد رسانه به عنوان رشتهای مجزا و پر مخاطب تدریس میشود. کشورهایی مانند اتریش، سوئد، ایتالیا، یونان، سوئیس و دانمارک نیز در حال توسعه نظام آموزشی خود در این رشته کاربردی میباشند.
مهارتهای اولیه برای سواد رسانهای
مرحله اول
افزایش آگاهی از رژیم رسانه ای، در این بخش باید به صورت انتخابی برنامه ریزی داشته باشیم و زمان خاصی را برای اختصاص دادن به تلوزیون، فیلم، بازیهای الکترونیکی اینترنت و رسانههای چاپی، برای خود و خانواده خود در نظر بگیریم.
مرحله دوم
آموختن انواع مهارتهای تفکر انتقادی و چند بعدی، در این مرحله باید بیاموزیم چه طور تجزیه و تحلیل فعالانه داشتهباشیم. ما باید به این موضوع فکرکنیم که چه چیزی در متن پیام نهفته است؟ ساختار پیام چگونه ایجاد شده؟ احتمال حذف شدن چه مواردی در آن وجود دارد؟
مرحله سوم
در این بخش باید بسیار عمیق فراتر از واضحات تفکر کنیم. یکی از قدمهای بسیار مهم در سواد رسانه، قدرت تحلیل و تجزیه پیامهایی است که در عطف پیام نهان شده است. باید بررسی کنیم که چه کسی این پیام را در رسانه منتشر کرده است؟ هدف از انتشار پیام از رسانه چیست؟ چه فرد یا افرادی میتوانند ذینفع باشند؟ در این نوع رسانه چه کسی تصمیم گیرنده است؟ هدف این رسانه حمایت از کدام گروه، حذب یا سیاست است؟ رقبای این رسانه چگونه خبر را منتشر میکنند؟
تاثیر سواد رسانهای
سواد رسانهای مانند نوعی تغذیه است. کسی که مهارت خوبی در تحلیل رسانه کسب کرده، میتواند نوع تغذیه دریافتی و رژیم خود را انتخاب کند. در واقع همه اطلاعات و اخباری که امروزه از طریق موبایل، تلوزیون و شبکههای جهانی به فکرو ذهن مردم تزریق میشود، ترکیبی از انواع تغذیههایی است که برای همه مناسب نیست.
تنها سواد رسانهای میتواند به فرد در تشخیص درست نوع تغذیه کمک کند در غیر این صورت فرد دچار مسمومیتهای ذهنی و فکری میشود و قدرت تشخیص درست و نادرست را از دست میدهد.
افرادی که سواد رسانهای پایینی دارند دچار انتخابهای نادرست و هیجانات تلقینی رسانه میشوند. این گونه افراد کنترل تصمیمات و هیجانات خود را به رسانه واگذار میکنند و این موضوع تبعات خطرناکی برای جامعه و به صورت کلان کشور دارد.
تحلیل سواد رسانهای در جامعه
افزایش قدرت تحلیل ما باعث میشود بتوانیم اخبار واقعی و فیک را تشخیص دهیم و نه تنها از انتشار آنها جلوگیری کنیم، بلکه در تشخیص درست و به موقع انواع رسانه هم تاثیر زیادی داشته باشیم.
خانوادهای که دارای سواد رسانه بالایی است میتواند خانوادهی خود را از مضرات و مشکلات رسانههای مخرب مصون سازد و قدرت تحلیل درست را به اعضای خانواده منتقل کند.
آموزش سواد رسانه، باید ابتدا از خانواده شروع شود و به مرور در سطوح مختلف جامعه رواج یابد. در این راه مسولیت افراد صاحب نظر، اساتید، پژوهشگران و اندیشمندان در حوزهی رسانه به شدت اهمیت دارد. این افراد به کمک استراتژیتهای اجتماعی میتوانند در اعتلای سطح فرهنگ و سواد رسانه در جامعه بهترین نقش را ایفا کنند. اگر دانش و سواد رسانه در جامعه تزریق نشود، با توجه به سرعت انتقال اطلاعات در جهان افسار ذهن مردم از دست متفکران جامعه خارج شده و به دست افراد سودجو و دون پایه میافتد.
این افراد میتوانند به راحتی با کمترین هزینه، هذیانهای غیر واقعی و بی ارزش را به متن جامعه وارد کنند و صدمات جبران ناپذیری به باورهای مردم و در سطح کلان به کشورها وارد کنند.
سه جنبه سواد رسانهای
سواد رسانهای یک موضوع متضلع است که قدرت درک مخاطبان از نحوهی کارکرد رسانهها و شیوههای معنیسازی در آنها را طرف مورد توجه قرار میدهد و میکوشد این واکاوای را برای مخاطبان به یک عادت و وظیفه تبدیل کند. سواد رسانهای را میتوان بستر منطقی دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکلهای گوناگون رسانهای و در همین حال تأمین ضوابط مصرف محتوای رسانهای از منظر انتقادی دانست.
سه جنبهی سواد رسانهای عبارتند از:
الف: ارتقاء آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای؛ و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوهی مصرف غذای رسانهای از منابع رسانهای گوناگون که در یک کلام همان محتوای رسانههاست.
ب: آموزش مهارتهای مطالعه یا تماشای انتقادی
ج: تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانهها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست؛ بنابراین اولین نکته در موضوع سواد رسانهای توجه داشتن به میزان و نسبت مصرف از هر رسانه در رنگینکمان رسانههاست و سپس توجه به این نکته که دیدن و خواندن و شنیدن عمدتاً باید از موضع انتقادی باشد و سومین نکته اینکه به نقش دستاندرکاران و مالکان رسانهها هم باید توجه داشت.
شاید بتوان گفت تلقیهای نوتر و امروزیتر از سواد رسانهای، بیشتر بر جنبهی دستاندرکاران و مالکان رسانهها متمرکز است و لذا مقابله با کارکردهای رسانههای بزرگ و غالب را در دستور کار دارد. درواقع کالبدشکافی رسانههایی است که هدفشان تأمین هژمونی فرهنگی، تعمیم فلسفهی سیاسی و حفظ قدرتهایی است که خود این رسانهها محصول آنها هستند.
آشنایی با نوه دیجیتال!
به نظر میرسد که موضوع سواد رسانهای- به عنوان دافعهی فضای اشباع رسانهای و در ستیز با گفتمان غالب رسانههای بزرگ در همین شرایط اشباع رسانهای- در اینترنت نسبت به سایر رسانهها بیشتر و سریعتر رشد کرده و به نوعی میتوان آن را نوهی دیجیتال نقدهای رسانهای کلاسیک بهحساب آورد.
بد نیست یادآوری شود که تسلط به یک زبان خارجی، مهارت استفاده از رایانه و مهارتهای استفاده از فضای سایبر هم که خودشان جزو مهارتهای سواد رسانهای به شمار میآیند، میتوانند به بهرهوری مناسبتر از مباحث سواد رسانهای موجود در سایتهای مختص این مبحث در اینترنت کمک کنند.
بیسوادها طعمه میشوند!
اما از آنجایی که بدون سواد رسانهای، نمیتوان گزینشهای صحیح از پیامهای رسانهای داشت، به گمان من نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای در ایران باید به این امر کمک کنند. نهادهای آموزشی مثل مدارس، دانشکدهها، دانشگاهها و آموزشگاههای مختلف میتوانند مفهوم سواد رسانهای را در کتب درسی ارائه کنند. نهادهای مدنی و صنفی که هر یک جمعی تخصصی را نمایندگی میکنند نیز میتوانند اعضای خود را تحت آموزش مستمر در زمینهی سواد رسانهای قرار دهند؛ و بالاخره نهادهای رسانهای و انتشاراتی هم میتوانند مفاهیم سادهشدهای از این بحث را در دستور کار خود قرار دهند.
اگر نهادهای پیشگفته در این عرصه فعالتر شوند، بضاعتی که از طریق سواد رسانهای در اختیار گذاشته میشود، باعث میشود تا مخاطبان درک عمیقتری از آنچه میبینند، میشنوند و میخوانند داشته باشند. در حالیکه میتوان فاقدان سواد رسانهای را طعمههای اصلی در فضاهای رسانهای بهشمار آورد، افراد دارای سواد رسانهای نه تنها اسیر محصولات رسانهای نمیشوند، بلکه قضاوتهای صحیحتری از محیط پیرامون خود دارند.
شما اضافه بار دارید!
یکی دیگر از اهداف سواد رسانهای نشان دادن اضافهبار اطلاعاتی است. در شرایط اشباع رسانهای و در فضای موجود افراد در معرض حجم بالایی از اطلاعاتی هستند که هرگز به برخی از آنها نیازی ندارند. به عنوان مثال امروزه بسیاری از نوجوانان در جهان، مارکها و علائم تجاری بینالمللی را بهخوبی میشناسند، اما این اطلاعات در هیچ زمینهای به کار آنها نمیآید؛ نه قدرت خرید دارند و نه قدرت مصرف، ولی، چون در معرض آگهیهای پیاپی قرار دارند، در این زمینه اطلاعات دارند. پس باید از پیامها و اطلاعات اطرا فمان براساس نیازهایمان استفاده کنیم تا دچار سردرگمی نشویم. سواد رسانهای این امکان را هم در اختیار میگذارد.
نیاز به تولید ادبیات
باید برای مبحث سواد رسانهای تولید ادبیات کنیم. متأسفانه منبع در این زمینه بهخصوص به زبان فارسی، اندک است، اما پر کردن این خلأ با تألیف و ترجمه امکانپذیر است. این فقر ادبیات را نهادهای آموزشی، مدنی و رسانهای در ایران میتوانند پر کنند. در مباحث بینالمللی مربوط به سواد رسانهای ۱۸ اصل وجود دارد که مورد توجه است. در این زمینه، مطالعه آرای لنمسترمن میتواند مفید باشد. او که از برجستهترین متفکران حوزهی بینالمللی آموزشهای رسانهای است، پیش از این کتابی منتشر کرده بود که بهسرعت به کتابی درسی در عرصهی آموزش رسانهای تبدیل شد. این کتاب که "Teaching the Media" نام داشت، در سال ۱۹۸۵ به علاقهمندان مباحث مربوط به آموزش رسانهای عرضه شد. او کتاب دیگری هم دارد که انتشارات شورای اروپا آن را منتشر کرده است. نام این اثر، آموزش رسانهای در اروپای دههی ۱۹۹۰ (Media Education in ۱۹۹۰'s Europe) است. نویسندهی مورد بحث از جمله کسانی است که ترجیح میدهد از "آموزش رسانهای" (Media Education) به جای اصطلاح سواد رسانهای استفاده کند.
تکرار میکنم میتوان در عرصهی آموزش رسانهای و سواد رسانهای تولید ادبیات کرد تا در گام اول مشخص شود دامنه و چارچوب بحث سواد رسانهای چیست. باید ترجمه کرد و همزمان تألیف تا بتوان زمینهی یک مطالعهی تطبیقی را فراهم ساخت و به معیارهایی برای تعقیب اهداف سواد رسانهای دست یافت. وضعیت سواد رسانهای در غرب به دلیل آنکه تکنولوژیهای مدرن تمرکز و غلظت بیشتری دارند، باعث شده تا نظریهپردازان و مخاطبان، زودتر خطر مسلح نبودن به سواد رسانهای را درک کنند؛ بنابراین مطالعات و تجربههای بسیار خوبی هم در این زمینه دارند که میشود از آنها استفاده کرد.
همچنین حمایت نهادهای آموزشی از طریق گنجاندن مفاهیم سواد رسانهای در کتب درسی دانش آموزان و دروس دانشکدههای ارتباطات، میتواند مفید باشد و خود رسانهها هم با توجه به جغرافیای مخاطبان خود، میتوانند مفاهیم مرتبط با سواد رسانهای را منعکس کنند.
تحلیل سواد رسانه ای در جامعه
افزایش قدرت تحلیل ما باعث میشود بتوانیم اخبار واقعی و فیک را تشخیص دهیم و نه تنها از انتشار آنها جلوگیری کنیم، بلکه در تشخیص درست و به موقع انواع رسانه هم تاثیر زیادی داشته باشیم.
خانوادهای که دارای سواد رسانه بالایی است میتواند خانوادهی خود را از مضرات و مشکلات رسانههای مخرب مصون سازد و قدرت تحلیل درست را به اعضای خانواده منتقل کند.
آموزش سواد رسانه، باید ابتدا از خانواده شروع شود و به مرور در سطوح مختلف جامعه رواج یابد. در این راه مسولیت افراد صاحب نظر، اساتید، پژوهشگران و اندیشمندان در حوزهی رسانه به شدت اهمیت دارد. این افراد به کمک استراتژیت های اجتماعی میتوانند در اعتلای سطح فرهنگ و سواد رسانه در جامعه بهترین نقش را ایفا کنند. اگر دانش و سواد رسانه در جامعه تزریق نشود، با توجه به سرعت انتقال اطلاعات در جهان افسار ذهن مردم از دست متفکران جامعه خارج شده و به دست افراد سودجو و دون پایه میافتد.
این افراد میتوانند به راحتی با کمترین هزینه، هذیان های غیر واقعی و بی ارزش را به متن جامعه وارد کنند و صدمات جبران ناپذیری به باورهای مردم و در سطح کلان به کشور ها وارد کنند.