محمدرضا زائری در خبرآنلاین نوشت: بعد از تغییر متن مرحوم نادر ابراهیمی در کتابهای درسی جدید، معلوم شد داستان آقای مرادی کرمانی نیز به این مصیبت دچار شده و مجید را به زور نمازخوان کرده اند! تغییری که در کتابهای درسی رخ داده اتفاق تاسفبار و شرمآوری است.
این اتفاق یا از تعمد است که عناصری خواستند عمدا موجب تخریب نگاه، اعتقاد و باورهای دینی مردم شوند یا از بلاهت، نفهمی و نادانی است که افراد ناشی و کار نابلد شاید با تصور خیر اما مانند «دوستی خاله خرسه» ضربهای بزرگتر زدند. در هر دو صورت اگر از خیانت باشد مقصران، واسطهها و افرادی که در این مسیر بودند باید به طور جدی مورد مواخذه، بازخواست و پرسش قانونی قرار بگیرند و اگر از روی بلاهت، نادانی و نفهمی بوده، کاملا آشکار است که اینها شایستگی و لیاقت حضور در چنین مسئولیتی را ندارند.
متن بالا بخشی از کتاب هوشنگ مرادیکرمانی است که در متن اصلی « وضو گرفتم و نماز خواندم وجود نداشته
ولی آموزش و پرورش این کلمه را بدون اجازه نویسنده وارد کتاب درسی کرده است.
دو نکته در اینجا مهم است؛ نخست اینکه با زشتی، گناه و کار غلط نمیشود مردم را به خیر و ایمان و کار نیک دعوت کرد. تصرف در متن دیگران شرعا جایز نیست و نوعی خیانت و دزدی است. چگونه میشود انتظار داشت که با دزدی، خیانت و تصرف در مال دیگران مردم را به نماز و ارزشهای دینی دعوت کنیم؟ نکته دوم اینکه هر کسی با کمترین تخصص، آشنایی و تجربه در حوزه تعلیم، تربیت و آموزشوپرورش، میفهمد که با این رفتارها، به نتیجه و غایتی برای جذب مخاطب و تاثیرگذاری بر او برای گرایش به ارزشهای دینی و اسلامی حاصل نخواهد شد و این پیام مستقیم نتیجهای نخواهدداشت.
چهل و دو سال است که این راه را می رویم چرا دوستان نمیخواهند متوجه شوند؟ چرا سر خود را زیر برف کردهاند و خود را به نفهمیدن میزنند؟ اگر قرار بود با ستاد اقامه نماز، مردم را نمازخوان کنیم تا به حال نتیجه گرفته بودیم... چرا با این همه ستاد امر به معروف و نهی از منکر، ستاد اقامه نماز، موسسهها و سازمانهای مختلف دینی و امثال اینها، روز به روز گرایش دینی مردم کمتر میشود؟ آیا این اتفاق نباید ما را به فکر فرو ببرد و نگران و دچار تردید کند؟ مشکل این است که ایرادهای اساسی، ساختاری و کلانی را که در نظام آموزشوپرورش و در ساختارهای کلانتر و بزرگتر داریم، میخواهند با این حرکتهای کودکانه رفع کنند.
مانند این است که بخواهیم دیواری را که ترک برداشته، با مقداری گچ مالیدن، ظاهرسازی کنیم. با این وضعیت اگر برای مخاطب این احتمال وجود داشت که در سالهای پیشرو گرایشی به نماز پیدا کند، دیگر این گرایش را نخواهد داشت. این اندک فرصت را هم که در خانوادههای مذهبی، در محیط ارزشی و مطلوب ممکن بود به وجود آید میسوزانیم و از بین میبریم.
کی هست که از شعرهای کتاب خوب ...باز باران... جشمه و سنگ... اشک یتیم و روباه و زاع
داستانهای تصمیم کبری... کوکب خانم...دهقان فداکار... روباه و حروس... مرغابی و لاک پشت و امثال اینها خاطره نداشته باشه
جذابیت داستانهای برای کودکان خودش باعث تشویق بچه ها به کتابخوانی می شد
به این آقایان و خانمهایی که 40 ساله هر سال از بیکاری کتابها و داستانها را دستکاری می کنند بفرمایید مارا به خیر ایشان امیدی نیست شر مرسانند
این خیانت در امانت است. میفهمید؟