دلنوشته بازیگر نقش شهید چمران + عکس
کد خبر: ۱۰۵۳۰
تاریخ انتشار: 2015 September 09    -    ۱۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۰

دلنوشته بازیگر نقش شهید چمران + عکس

پيام دهكردی بازيگر نقش شهيد چمران در نمايش "تكه‌های سنگين سرب" در دلنوشته‌ای به بيان حس و حال خود درباره اين نقش اشاره كرده است.

دلنوشته بازیگر نقش شهید چمران + عکسپیام دهكردی كه این روزها در نمایش "تكه‌های سنگین سرب" به نویسندگی و كارگردانی ایوب آقاخانی در نقش شهید دكتر مصطفی چمران ایفای می‌كند، در دلنوشته‌ای به بیان حس و حال خود درباره این نقش اشاره كرده است.

متن كامل این دلنوشته كه دهكردی آن را با امضای "پیام چمران" نگاشته، به شرح زیر است: 
 
گر مرد رهی میان خون باید رفت / از پای فتاده، سرنگون باید رفت 
تو پای در راه نه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت كه چون باید رفت 
 
اولین باری كه مهدی چمران مرا در شمایل برادر شهیدش، مصطفی چمران دید، من متوجه شدم چقدر منقلب و متاثر شده است. همان لحظه با خودم گفتم این تاثر به خاطر دیدن تو نیست؛ بلكه به خاطر دیدن شمایل و ریختاری از برادرش است و او را به خاطراتی برمی‌گرداند كه شاید یادآوریش هم برایش تلخ باشد. 

مواجهه غریبی بود؛ با خودم می‌گفتم این فرد قرار است برادرش را در قالب نقش‌آفرینی یك بازیگر ببیند و اضطراب عجیبی داشتم.  

در تمام لحظاتی كه ما یكدیگر را در آغوش گرفتیم و صحبت كردیم، حس عجیبی داشتم كه برایم قابل توصیف نیست؛ چراكه من آقای چمران را از قبل می‌شناختم، هیچ وقت نه اضطرابی داشتم نه حال عجیب و غریبی ولی این بار برایم متفاوت بود.  

نگران بودم زیرا می‌دانستم رابطه مهدی و مصطفی چمران چگونه بود. شاید اگر غاده جابر هم در سالن بود همین حس را داشتم. این افراد، نزدیكان درجه یك مصطفی چمران هستند و طبیعتا ماجرا برایشان حساس است و اهمیت دارد.  

از خدا خواستم مرا روسفید كند. نه به خاطر حضور این آدم‌ها؛ بلكه به این دلیل كه اگر آمدند و بازی مرا دیدند، نگویند از خط خارج بودم و حال مصطفی این نبود. 

یادم می‌آید پارسال كه ایوب آقاخانی به من بازی در نقش شهیدچمران را پیشنهاد كرد، نپذیرفتم زیرا معمولا از بازی در نقش‌هایی كه مستند و حقیقی است و خصوصا نقش‌های این‌چنینی همیشه پرهیز و امتناع كردم و دوست داشتم این اتفاق نیفتد. واقعا سخت است كه بتوانی خودت را جای این نقش‌ها بگذاری و آن طور كه حق مطلب است را ادا كنی. چندین بار این درخواست را رد كردم تا گویی احساسم این بود كه انگار فراخوانده شده‌ام؛ در سلوك شخصی هم باورم بر این است كه "الخیر فی ما واقع". آن زمان، در مورد این نقش هم احساس كردم وظیفه است و دلم می خواهد آن را بازی كنم. 

برای من تمام ماجرای ایفای نقش شهید چمران به همین شكل بود. مهری هم به این مقوله داشتم و همیشه احترام ویژه‌ای برای كسانی كه به خاطر وطن و عشق‌شان به سرزمین و خاك و باورشان رفتند و در این راه خون دادند، قائل بودم و اگرچه موقعیت مناسبی از نظر روحی و جسمی نداشتم، اما فكر كردم توفیق و سعادتی است كه اتفاق افتاده و اكنون دوست دارم آن را بازی كنم و این ماراتن نفس‌بُر آغاز شد. بدواً 10 كیلو وزنم را كم كردم. فراوان مطالعه كردم، كتاب خواندم، عكس دیدم، فیلم دیدم ولی فیلمی از دكتر چمران ندیده بودم و فقط و فقط بسنده كردم به خواندن یادداشت‌ها و كتاب‌ها. 

معمولا هم در كارهایی كه بازی می كنم دوست دارم آمیزه‌ای از پرسونای خودم و نقش را به تماشاگر تقدیم كنم؛ یعنی حتی در شهید چمران هم پیام دهكردی را می‌بینیم زیرا دلم می خواسته فرزند زمانه خودم باشم و به این فكر كردم كه دكتر مصطفی چمران را در سال 1394 خورشیدی و در این مقطع و بزنگاه تاریخی نمایش دهم. با این وصف، كوشش من این نبود كه اگر كسی مرا ببیند، بگوید مثل چمران راه می‌رفت و حرف می‌زد؛ بلكه دلم می خواهد مخاطب با انسانی مواجه شود كه این ویژگی‌ها را دارد و شاید اسم این انسان، پیام چمران باشد یا مصطفی دهكردی. 

همیشه دلم می‌خواسته به این شكل خودم هم در نقشی كه توسط نویسنده خلق شده،‌ خوانشی داشته باشم. بنابراین به عنوان یك بازیگر و برای رسیدن به این نقش كوشش كردم خودم را با حجم عظیمی از دردها و تنهایی‌هایی شخصی مانند چمران مواجه كنم و از طریق دردهایی كه دارم -كه شاید قیاس آن مع الفارق باشد با گستره دردهایی كه كسی مانند شهید چمران داشته- اما به آن‌ها فكركنم، به غربتهای درونی‌ام فكركنم، به دلتنگی‌هایم فكركنم و احساس كنم اگر من جای او بودم، چطور بود. 

فرایند بسیار سختی بود. واقعیت این است كه آدمی در قواره مصطفی چمران، نزدیك به 5 دهه زندگی می‌كند و با چگالی بالا و پر از دستاورد چه در مدارج و مدارك علمی و چه در نوع سلوكی كه انتخاب می كند، تصمیم می‌گیرد كه بهترین امكانات را در امریكا رها كند و برود لبنان و در جنگ ایران و عراق شركت كند و سلوكی را انتخاب كند كه حیرت‌انگیز است و مثال زدنی. در پروسه تمرین به این شناخت رسیدم و احساس كردم حجمی از یك عشق و عشق بی‌مانند نسبت به وطن، به خاك و خداوند در این آدم وجود دارد و به همین دلیل رفتن به این سمت برای خود من كاری دشوار بود. 

من با تمام قلب و روح و سلول‌های تنم كوشش كردم با یك رویكرد كاملا عاطفی و غریزی و حسی با نقش شهید چمران ارتباط برقرار كنم. طبیعتا تمام كوششم را كردم كه به سهم خودم ادای دینی كنم به فردی چون مصطفی چمران. اما قضاوت توفیق در این كار با من نیست؛ با اهل آن و آدم‌هایی است كه یا چمران را می‌شناسند و یا دردآشنا و دردمند هستند. آنها شاید بتوانند از لابلای این شتك‌ها و بغض‌ها و دلتنگی‌ها به یك سویه ای از این كار برسند و بگویند بله؛ حق مطلب ادا شده است.  

معمولا من هر نقشی كه در تئاتر بازی كردم تمام وجودم را درگیر پیاده كردنش گذاشتم و به نظرم  این نقش از مجموعه‌ای جهات برای خود من ویژه بود و بزرگترین وجه آن، شخصیتی همچون دكتر چمران بود. ساده نیست آدمی را بازی كردن كه ابعاد مختلف و پیچیده و وجوه عمیق و غنی دارد. رفتن به سمت اینها خطرناك است و برای من بعد از این همه سال كار، بازی كردن نقش شهید چمران خطر محض است زیرا معلوم نیست واقعا موفق شوی و ممكن است به شكست برسد ولی من به سمتش رفتم. 

نقش چمران برای من اینگونه بود. اكنون كه فكر می‌كنم می‌بینم نقشی است كه هر شب از عمر من كم می‌كند و هر شب مرا با خون جگر عجین می كند؛ اما برای خودم یك پالایش است، یك حال خوش و یك حال بی‌مانند... و از این بابت خدا را شاكرم. 

منبع: میزان
آخرین اخبار