دباردیو متولد نهم فوریهٔ سال ۱۹۵۳ در روبهٔ فرانسه است. وی یکی از چهرهٔ شاخص دانشگاهی کشورش به حساب میآید که به علت تحقیقات گستردهای که در حوزهٔ خشونت در مدارس انجام داده شهرت بسیاری برای خود دست و پا کرده است. دباردیو تا به الان شش کتاب در خصوص پدیدهٔ خشونت مدرسهای به رشتهٔ تحریر درآورده است. در این مقاله، وی با ارائهٔ چکیدهای از نتایج تحقیق خود، این پدیدهٔ روزافزون در مدارس فرانسه را موشکافی میکند.
وخامت شرایط محیط مدرسه
افزایش تعداد اعمال مجرمانهٔ کوچک و عدم اختصای اهمیت لازم به آنها و تلاش برای جلوگیری از اجرای آنها در نهایت سبب ایجاد احساس مصونیت در بین عاملان این اعمال میشود. این مساله خطر بسیار بزرگی برای پیوندهای اجتماعی محسوب شده و در نهایت منجر به انزوا و در خود رفتگی قربانیان از یک طرف و در مبنای بزرگتر کل ساختار جامعه میشود. در این شرایط نظم اجتماعی به خطر میافتد.
میتوان اینطور برداشت کرد که اعمالی با ماهیت بیتمدنی قابل مجازات نیستند در صورتی که حقیقت امر خلاف این مساله را به ما نشان میدهد. برای مثال اگر شخصی در روز روشن در خیابان به دیگری توهین کند میتوان وی را جریمه کرد هرچند روند آن سخت باشد. برای جمع کردن بحث بهتر است بگوییم: اعمالی که از بیتمدنی در یک جامعه بر میآیند یا غیر قابل مجازات بوده و یا مجازات عوامل آن سخت است. با این حال این اعمال در صورت تکرار عواقبی جبران ناپذیر برای جامعه به همراه خواهند داشت. در یک کلاس درس عدم اطاعت دانش آموز از معلم خود (چرا که وی را به اصطلاح دشمن خود در نظر میگیرد) مثالی از بیتمدنیست. این اعمال توسط دانش آموزان در همهٔ کلاسها و در همهٔ مقاطع تحصیلی رخ داده و در نهایت منجر میشود تا تحمل کلاس درس برای معلمان بسیار سخت شده و آنهایی که توان کمتری دارند به ناچار استعفا دهند. در مدارس مناطق محروم و مشکل دار مسائل بسیاری از این قبیل وجود دارد. برای مثال دانش آموزانی که در طبقات یا پشت در کلاسهای درس ادرار میکنند. هدف من بررسی وخامت شرایط مدارس نه تنها در فرانسه که در سایر کشورهاست.
برای اشاره به مجموعهای اعمال استعمال عبارت «بیتمدنی یا فرهنگی» کار ما را بسیار راحت خواهد کرد. بدون شک شما با نظریهٔ «شیشهٔ شکسته» آشنایی دارید ولی به هر حال برای کمک به شما آن را یاداوری میکنم: در یک محله شیشهٔ یکی از پنجرههای یکی از خانهها شکسته است. اگر شما خیلی سریع این شیشهٔ شکسته را تعویض نکنید در بادی امر تمامی شیشههای پنجرههای آن ساختمان و به دنبال آن کل ساختمانهای آن محله خواهد شکست. قطعا این تنها یک فرضیه بوده و ساختاری علمی ندارد. این بیان تنها استعاره ایست برای نشان دادن مسائلی که قطعیتشان به وسیلهٔ آزمایشات علمی به اثبات رسیده است. سردمدار این آزمایشات آمریکاییها هستند. البته آنها ادعا نمیکنند که باید کوچکترین نشانهٔ بیفرهنگی یا بیتمدنی را سرکوب کرده و در اصطلاح سیاست «تحمل صفر درصدی» را در پیش گرفت. مساله از این قرار است که ایشان معتقدند باید حضوری مقتدرانه و منظم در محلات و مدارس داشت. حضوری نه با ماهیتی سرکوب گرانه که با ماهیتی متقاعد کننده. نظریهٔ شیشههای شکسته نه بر پایهٔ سرکوب که بر پایهٔ پیشگیری و منع بنا شده است. اتخاذ این سیاست از مدتی پیش تا کنون سبب کاهش ضمنی خشونت در مدارس آمریکا شده است.
قربانی کردن در بعدی کوچکمدتی است که من ترجیح میدهم به جای استعمال واژهٔ بیفرهنگی یا بیتمدنی از عبارت «قربانی شدن به صورت مکرر» استفاده کنم. شاید این عبارت اندکی سنگین و یا حتی وحشیانه به نظر برسد. اما علت استفاده از آن چیست؟ واژهٔ بیتمدنی امروزه گسترهٔ بسیاری در جامعه پیدا کرده و به این مفهوم به کار برده میشود: رفتارهای وحشیانه و نامتمدنانه. معلمان و مربیان در صف اول تعلیم و تربیت دانش آموزانی قرار میگیرند که ممکن است در آیندهای نه چندان دور دست به این اعمال بزنند. بیتمدنی در جامعه در اصل نبردیست بین افراد تحصیل کرده و بیسوادان و یا افرادی که تحصیلات درستی ندارند. با استعمال مداوم واژهٔ بیتمدنی ما این مساله را به فراموشی خواهیم سپارد که بیتمدنی فرایندی متقابل بوده و به همان اندازه که ممکن است بزرگسالان مرتکب آن شوند، قشر جوان جامعه هم در معرض آن قرار دارند. برای باز کردن بحث بهتر است مثالی را ذکر کنیم که چندین سال پیش به وقوع پیوسته بوده است.
معلمی در برگهٔ گزارش یکی از شاگردان خود نوشته بود: این کودک از یک میمون سرکشتر است ولی نسبت به آن بدجنسی کمتری در وجودش قرار دارد. بیتمدنی اصلی در این ماجرا را چه کسی مرتکب شده است؟ کودک یا آموزگارش؟ با تکیه بر تحقیقات میدانی خودم میتوانم مثالهایی دیگری را هم برای شما ذکر کنم. برای مثال زمانی که در یک مدرسهٔ آمادگی بودم یکی از مربیان زمانی که دختر بچهٔ کوچکی از برابر ما گذشت به من گفت: «او را دیدی؟ اون هم در آینده آدم عوضیای خواهد شد، مثل مادرش!» در اینجا چه کسی مرتکب اصلی بیتمدنی است؟ این مسأله بسیار حائز اهمیت است که باید به این جنبههای هرچند کوچک هم توجه زیادی نشان داد. اعمال نامتمدنانه در پارهای از مواقع از طرف کسانی سر میزند که به هیچ عنوان انتظار آن را نداریم! اصلا بگذارید مثال عینی دیگری برای شما بیاورم.
ساعت ۴ بعد از ظهر است، خورشید انوار طلایی دلچسبش را بر روی روی زمین گسترانیده و تحمل گرمای هوا به هیچ عنوان کار سادهای نیست.
من در کلاس به همراه دانش آموزانم نشستهام. متاسفانه پنجرهها خراب شدهاند و امروز نمیتوانیم آنها را باز کنیم. شاگردانم سر و صدای وحشتناکی به پار کردهاند و من کم کم احساس میکنم دیگر تحمل این شرایط را ندارم. در این شرایط مقصر چه کسی است؟
این مسأله درست است که باید تمامی جنبههای اعمال نامتمدنانه در مدارس جدی گرفته شده و راهی برای مقابله با آنها پیدا کرد، اما این مسأله را هم مد نظر قرار دهید که ممکن است در صورت توجه بیش از اندازه و بزرگ کردن مشکلات موجود، از آن طرف پشت بام سقوط کنید.
توجه خاصی باید نسبت به قربانیان خشونت – جه در جامعه و چه در مدرسه – شود. کودکی که تحت آزار و اذیت دائمی در مدرسه قرار دارد نسبت به کودکی که با این شرایط رو به رو نیست چهار برابر بیشتر با خطر خودکشی رو به رو است. تمامی کشورهای آنگلوساکسون و شمال اروپا به این مساله توجه خاصی نشان میدهند. آنها برای مقابله با این شرایط برنامههای بسیار جالبی در پیش گرفتهاند.
احساس ناامنی معلم و دانش آموز در مدرسهمساله سومی که در مطالعات پدیدهٔ خشونت در مدارس به آن اشاره شده احساس ناامنی رواج یافته در بین دانش آموزان و معلمان است. این مساله بدان علت است که بر خلاف تصورات رایج موجود هرچه شخصی بیشتر درگیر مسائل مرتبط با خشونت باشد – یعنی یا خودش قربانی باشد یا کسی را بشناسد که قربانی این مساله شده است، حتی در ابعادی بسیار کوچک – ترس واحساس ناامنی در وی بیشتر میشود. در مورد مدارس مساله کاملا آشکار است: هرجا که ناامنی بیشتر باشد، قربانی بیشتر شده و به طبع اعمال مجرمانه هم افزایش پیدا میکند. به اعتقاد من یکی از جالب توجهترین رویکردهای فعلی موجود نسبت به پدیدهٔ خشونت در محیط مدرسه این مساله است که افرادی بیشترین آسیب را چه در اجتماع و چه در محیط مدرسه از طرف سایرین متوجه خود میکنند، نه خانوادههای ثروتمند که اقشار پایینتر جامعه هستند.
تا به الان با سه بعد گوناگون پدیدهٔ خشونت در محیط مدرسه که من روی آن کار میکنم آشنا شدهاید. بدون شک ابعاد دیگری هم وجود دارد. برای مثال میتوان از «خودزنی»، خودکشی، اتفاقاتی که در جریان زنگ تفریح رخ میدهد و اغلب با قصد قبلی صورت میپذیرند نام برد.
منبع: انسانشناسی و فرهنگ