Thank s charls؛ متشکرم چارلز
کد خبر: ۶۷۷۲
تعداد نظرات: ۷ نظر
تاریخ انتشار: 2015 August 05    -    ۱۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۰

Thank s charls؛ متشکرم چارلز

سال ها پیش من زنی بودم که سواد دبیرستانی داشتم؛ خانه دار، الکلی و مادر سه کودک که هر سه کمتر از هفت ساله بودند. همسرم هم الکلی و بسیار هوس باز بود، به طوری که ...
Thank s charls؛ متشکرم چارلز چند سال پیش هنگام اهدای جایزه نوبل به یک خانم، او پشت تریبون فقط یک جمله بسیار کوتاه گفت: «Thank s charls».

هیچکس منظور وی را متوجه نشد و در همه اذهان تنها یک سؤال بود: چارلز کیست؟ مگر چقدر به این زن کمک کرده که بابت دریافت نوبل فقط از او تشکر کرده و نامش را می آورد؟!

مدتی بعد اپرا وینفری، میزبان وی در اپراشو بود و از وی خواست منظورش را از بیان این جمله بگوید و چارلز را به جهانیان معرفی کند.
پاسخ تکان دهنده بود و حیرت انگیز.

وی با لبخندی گفت: سال ها پیش من زنی بودم که سواد دبیرستانی داشتم؛ خانه دار، الکلی و مادر سه کودک که هر سه کمتر از هفت ساله بودند. همسرم هم الکلی و بسیار هوس باز بود، به طوری که هر شب با دوستانش جلوی چشم بچه هایم مواد مصرف می کردند و... و من از ترس از دست دادن همسرم، نه تنها به او اعتراضی نمی کردم، بلکه همپای او و دوستانش می شدم. از فرزندانم به قدری غافل بودم که اگر دلسوزی همسایه ها نبود هیچ یک زنده نمی ماندند. تا اینکه... یک روز همسرم مرا ترک کرد؛ بی هیچ توضیحی و من تا امروز نمی دانم کجا رفت و چرا، ولی یک واقعیت عریان جلوی چشمم بود. من زنی بودم که هنوز 30 سالم نشده بود. الکلی و منحرف بودم. سه فرزند و یک خانه اجاره ای داشتم و هیچ توانایی برای اداره زندگی نداشتم.

روزها گذشت تا اینکه به خاطر نداشتن پول کافی، مجبور به ترک الکل شدم و در کمال ناباوری دیدم چقدر حالم بهتر است. به مرور کاری کوچک پیدا کرده و خودم زندگی خود و بچه هایم را اداره کردم. بچه ها به شدت احساس خوشبختی می کردند و من تازه می فهمیدم در حق آنها چه ظلمی کرده ام. وقتی دیدم بچه هایم با چه لذتی درس می خوانند و با من همکاری می کنند تا مبادا روزهای سیاه بازگردند، من هم شروع به درس خواندن کردم و... .

امروز نوبل در دستان من است؛ همان دستانی که روزگاری نه چندان دور از مصرف الکل رعشه داشت و هرگز نوازشی نثار کودکانش نکرد. اگر همسرم مرا ترک نمی کرد، هرگز به توانایی هایم پی نمی بردم، چون من ذاتا انسانی تنبل و وابسته بودم.

اپرا پرسید: پس چارلز کی وارد زندگی ات شد و چگونه کمکت کرد؟
زن پاسخ داد: چارلز همسر من بود.
این ما هستیم که باید نقش ورق های دستمان را تعیین کنیم. به راحتی می توان برگ برنده را تبدیل به بازنده یا برگ بازنده را تبدیل به برگ برنده نمود. مهم این است که برگ ها در دست کیست.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ليلا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۴
0
21
ببخشيداونوقت اين نويسنده ي نوبل اسم نداره؟؟!! خب اين شخص كي بوده؟
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۴
0
5
قابل توجه خانما. اگه میخواید نوبل بگیرید ....
ali
|
United States
|
۱۷:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۴
0
1
يك سرچ ساده اينترنتي نشان ميده اين خبر از اساس دروغه
ندا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۷
1
1
تابناک عالی بود ،چون اصل مطلب مهمه و اینکه نویسنده کی بوده و تاریخ پخش برنامه اپرا کی بوده و ... اینا مهم نیست ، پیامی که در دل مطلب بود ، عالی بود
مسعود
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
0
1
لطفا نام و نشان این خانم را بگویید
احسان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۹
0
0
دوستان این داستان تخیلی است ولی مفهومش بسیار مهمه
رامین خزائی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۸/۰۷
0
0
این داستان، بعنوان یک داستان کوتاه داستان جالبی بود. اما ببخشید، این خانم برنده یاین جایزه، این داستان را فقط برای شما تعریف کرد؟ یا در حین مراسم رسمی و با حضور خبرنگاران و نماینده خبرگزاری رسمی موسسه ی نوبل این حرفها را زد؟ و چرا در هیچ رسانه ی مطرح، و بالاخص سایت موسسه نوبل که ریزترین اخبار نوبل را منتشر میکند درج نشده؟ است؟
آخرین اخبار