پلیس‌بازی مادر عروس پرده از راز خواستگار برداشت
کد خبر: ۲۸۳۶۱۶
تعداد نظرات: ۷ نظر
تاریخ انتشار: 2023 June 25    -    ۰۴ تير ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۹
bato-adv
bato-adv
 پسری که با دخترها طرح دوستی می‌ریخت و با پدرش به خواستگاری آنها می‌رفت، با هوشیاری مادر یکی از دخترها دستش رو شد.
 پسری که با دخترها طرح دوستی می‌ریخت و با پدرش به خواستگاری آنها می‌رفت، با هوشیاری مادر یکی از دخترها دستش رو شد.
 
 
 
چند ماهی از شروع به کار سمیرا در مجموعه آموزشی که رضا مدیریت آن را به عهده داشت گذشته بود که یک روز رضا به بهانه هماهنگی کلاس‌ها و ساعت‌های حضور سمیرا در محیط آموزشگاه با وی جلسه‌ای گذاشت و پیرامون برخی موضوعات با او حرف زد.
 
خلاصه تداوم این جلسات سبب نزدیکی بین رضا و سمیرا شد و حتی هرازگاهی با هم قرار ملاقات‌هایی در کافی‌شاپ‌ها به بهانه دور بودن ازمحیط آموزشگاه داشتند.
 
 این ارتباط رفته رفته تداوم یافت و با موضوعاتی خارج از مسائل کاری و تماس‌های گاه و بی‌گاه رضا و ارسال پیام‌های مهربانانه و... به این ماجرا ختم شد که؛ روزی پیرمردی خوش‌پوش ومبادی آداب به دفتر آموزشگاه مراجعه و از کارکنان درباره سمیرا مدرس این آموزشگاه تحقیق کرد.
 
پیرمرد طوری به تحقیق و پرس و جو راجع به سمیرا پرداخت که هر آدم بی‌خیالی جای سمیرا بود کنجکاو می‌شد تا از دلیل حضور پیرمرد مطلع شود و چه کسی بهتر از رضا!
 
رضا در پاسخ به سمیرا با اظهار تعجب از رفتار پیرمرد و سپس لبخندی از سر رضایت گفت چه پیرمرد زبل شده! دیده من مدام از سمیراخانم تعریف می‌کنم آمده برای پسرش آستین بالا بزنه! آره خانم ،‌من از هر یک ساعتی که پیش بابام هستم، پنجاه و نه دقیقه‌اش از شما و کمالات شما حرف می‌زنم و بابا بنده خدا فکر کرده شما من را قابل می‌دانید تا با هم زیر یک سقف زندگی کنیم، غافل از اینکه سرکار خانم من را قابل نمی‌داند.
 
خواستگاری 
یک هفته از آمدن پدر رضا به آموزشگاه گذشته بود که سمیرا ماجرای آشنایی‌اش با رضا را برای والدینش مطرح کرد و گفت که رضا قصد دارد برای خواستگاری به اتفاق پدرش به منزل‌مان بیایند. روز موعود فرا رسید و رضا به اتفاق پدرش به خانه سمیرا رفتند.
 
پس از جلسه آشنایی خانواده‌ها قرار بر این شد که برای شناخت بیشتر سمیرا و رضا دو سه ماهی در قالب نامزد با هم در ارتباط باشند. در همین راستا و به جهت تنها بودن رضا و پدرش در یک خانه نقلی در شهرکی واقع در چند کیلومتری شهر بیشتر اوقات رضا میهمان خانواده سمیرا بود تا اینکه پس از مدتی پدر سمیرا متوجه شد، دخترش پنهانی و بدون اطلاع وی یا مادرش به خانه رضا رفت وآمدهای مکرر دارد.
 
در همین حین مادر سمیرا نیز متوجه تغییراتی در رفتار دخترش و ظاهر وی شد. همین امر سبب شد تا خانواده سمیرا با رضا تماس گرفته و از وی بخواهند بدون آنکه چیزی به سمیرا بگوید تاریخ مراسم رسمی خواستگاری را هرچه زودتر تعیین کند.
 
یکی دو هفته پس از این تماس، رضا با مراجعه به نزد والدین سمیرا از بروز مشکل مالی خبر داد و تا مهیا شدن موقعیت مالی، دو ماه برای برگزاری مراسم خواستگاری و... فرصت خواست.
 
پلیس‌بازی مادر عروس
مادر سمیرا وقتی ماجرای خواستگار دخترش به پلیس کشیده شد، گفت: از روزی که رضا برای تعیین تاریخ یک مراسم خواستگاری ساده ۲ ماه فرصت خواست به وی مشکوک شدم. این شک همزمان با کم شدن تماس‌ها و رفت و آمدهای رضا به منزل ما بیشتر شد.
 
سمیرا هم آن دختر سابق نبود و حضورش در منزل نامنظم شده بود، بیشتر اوقات تا نیمه شب بیرون بود و اگر تماسی هم می‌گرفتم می‌گفت با رضا رستوران هستند یا با دوستانش دورهم هستند.
 
اصرار و تقاضای ما برای برقراری تماس با والدین رضا به جایی نرسید و همین کم‌محلی و تکرار بهانه‌هایی که بوی دروغ می‌داد سبب کدورت و دلخوری پدر سمیرا و بگو مگوی مختصری با دخترمان شد تا آنجا که پدر سمیرا شرط کرد چنانچه در یک ماه آینده خانواده رضا برای خواستگاری و تعیین تکلیف پا پیش نگذارند، سمیرا حق ندارد به رابطه‌اش ادامه دهد. بنابراین تصمیم گرفتم برای رفع نگرانی و صحبت با رضا به محل کارش بروم.
 
لو رفتن نامزد پنهان خواستگار
هنوز به درِ ورودی آموزشگاه نرسیده بودم که رضا را با دختری جوان سوار بر خودروی شخصی که از محدوده آموزشگاه دور می‌شدند، دیدم. دلم شور افتاد و برای رفع این دلشوره پشت سرشان حرکت کردم تا اینکه خودروی رضا جلوی فروشگاهی توقف کرد و رضا از خودرو پیاده شد و به سمت فروشگاه رفت.
 
بلافاصله فرصت را غنیمت شمردم و به سراغ خانم جوان رفتم و به بهانه خواستگاری از وی برای پسرم با او صحبت کردم که ناگهان او رضا را نامزد خودش معرفی کرد و گفت چندماهی است با رضا آشنا شده و قرار است هفته آینده والدین رضا از شهرستان به خواستگاری وی بیایند.
 
مادر سمیرا در حالی که شوکه شده بود، ضمن پنهان کردن این مسأله، از دختر جوان به بهانه دیدن خواهر کوچک‌ترش شماره تماس گرفت و صبر کرد تا روز مراسم خواستگاری رضا از سمیرا.
 
روز خواستگاری، همین که رضا و پدرش وارد خانه شدند مادر سمیرا، طوری که سایرین متوجه نشوند از شروع مراسم خواستگاری فیلم گرفت و برای دختری که در خودروی رضا با او صحبت کرده بود، ارسال کرد و برای دختر پیامی مبنی بر اینکه نامزد شما امشب آمده خواستگاری دختر من و در ادامه نشانی منزل‌شان را برای دختر ارسال کرد.
 
یک ساعت بعد دختر جوان به اتفاق پدر و مادرش همراه با پلیس وارد منزل خانواده سمیرا شدند و پرده از راز خواستگار شیاد برداشته شد.
 
بازداشت شیطان
پیرمردی که خودش را پدر رضا معرفی کرده بود با دیدن پلیس دستپاچه شده و با صدای لرزان به پلیس گفت: رضا به من گفت که والدینش در شهرستان ساکن هستند و از من خواست که خودم را جای پدرش معرفی  کنم و به خواستگاری دختر مورد علاقه‌اش بروم  بنابراین نقش پدرش را بازی کردم و پذیرفتم، اوهم در قبال حق قدم مبلغی به حسابم واریز کرد و در جریان مابقی کارهای او نیستم.
 
در تحقیقات پلیس مشخص شد رضا با همین ترفند ظرف ۲ سال گذشته با بیش از ۱۰ دختر رابطه برقرار کرده و هربار به بهانه‌ای از جمله فاش کردن رابطه‌اش نزد خانواده دختر مورد نظر توانسته از مجازات فرار کند.
 
فیلم سیاه

در ادامه تحقیقات روشن شد که رضا در همان منزل نقلی خارج از شهر دوربین مداربسته‌ای داشته و از روابطش با طعمه‌هایش فیلم تهیه می‌کرده و پس از قطع ارتباط  اگر با اعتراض دخترها مواجه می‌شده، نسخه‌ای از فیلم را با تهدید به آبروریزی و...برای وی ارسال می‌کرده است.

همشهری آنلاین

bato-adv
bato-adv
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
حمید کلباسی
|
Switzerland
|
۲۳:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۴
1
18
تا احمق در جهان است ، هفت خط در نمی ماند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۵
0
17
یه دوره کاراموزی پیشرفته در زندان می ره و بعد با یه پدر جدید می ره خواستگاری .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۵
0
23
ایول به مامانه حواسش به دخترش بوده و خیلی هم جالب کارآگاه بازی کرده
آشنا
|
-
|
۰۷:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۵
0
18
مادر سمیرا خانم واسه خودش خانم مارپل بوده! دمش گرم.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۵
0
13
کجایند آن لوطی ها که یک تار سبیل گرو میگذاشتند! چرا جوونتی این دوره زمونه اینقدر هرزه و بی بندوبارشده اند!!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۵
0
8
آفرین به این مادر- درود شیرزن
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۰۵
1
5
چرا دخترها ها اینقدر زود گول میخورند . اخه باباجون خواستگاری و ازدواج واقعی اینجوری نیست خواستگار واقعی هیچوقت شما را منزل خالی نمی برد هیچوقت بدون اطلاع خانوادتان شما را کافی شاپ و سینما و رستوران نمی برد ..... آخه بفهمید
نام:
ایمیل:
* نظر:
bato-adv
bato-adv
آخرین اخبار
bato-adv