وقتی مأموران برای دستگیری سارقان موتور قدم به مخفیگاه آنها گذاشتند، در آنجا دفترچهای پیدا کردند که اسرار یک باند مخوف را فاش کرد. باندی که اعضای آن 3مرد و یک زن بودند و دست به سرقتهای مختلف ازجمله سرقت از رانندههای خودروهای مدل بالا میزدند.
، مدتی قبل پسری جوان نزد مأموران پلیس پایتخت رفت و گفت که دزدان زورگیر موتورش را به سرقت بردهاند. او توضیح داد: نیمه شب بود. از خانه دوستم در یکی از مناطق شمال تهران خارج شدم تا به خانهام برگردم. سوار موتور سیکلت گرانقیمتم شدم که ناگهان 3پسر جوان که آنها هم سوار بر موتور بودند به سراغم آمدند. یکی از آنها چاقویی روی پهلویم گذاشت و تهدید کرد که اگر مقاومت کنم جانم را میگیرد. بهشدت وحشت کردم و جرأت نکردم فریاد بکشم. دزدان با تهدید موتورم را سرقت کردند و متواری شدند و چون موتورم مجهز به جی پی اس است، به سرعت خودم را به کلانتری رساندم تا مأموران آنها را دستگیر کنند.
کشف یک دفترچه
با این شکایت، مأموران از طریق جی پی اس و در کمتر از 12ساعت موفق شدند مخفیگاه سارقان را در اطراف تهران شناسایی کنند. آنها با هماهنگی قضایی وارد این محل شدند و در آنجا 3مرد و یک زن را دستگیر کردند. مأموران در بازرسی مخفیگاه متهمان علاوه بر موتور سرقت شده، دفترچهای کشف کردند که نشان میداد افراد دستگیر شده اعضای یک باند مخوف هستند. داخل دفترچه حساب و کتابهای کاری نوشته شده بود اما وقتی مأموران به این حساب و کتابها دقت کردند معلوم شد که همگی مربوط به سرقتهایی هستند که توسط این باند صورت گرفته بود.
سرقت 10هزار دلاری
در یکی از صفحهها نوشته شده بود: «10هزار دلار اردیبهشت 99.» وقتی مأموران درباره این نوشته از متهمان پرسیدند یکی از آنها پاسخ داد که سال قبل در یکی از شهرستانها به یک پیک موتوری هجوم برده و با تهدید او 10هزار دلار از وی سرقت کرده بودند. علاوه بر این جزئیات کیفقاپیهای سریالی نیز در این دفترچه نوشته شده اما نکته دیگر اشاره به سرقت از 2 راننده بود که با همدستی زن جوانی که عضو باند بود انجام شده بود. در ادامه تحقیقات معلوم شد زن جوان سر راه خودروهای مدل بالا قرار میگرفت و وقتی آنها مقابلش توقف میکردند سوار میشد و طعمههایش را فریب میداد. او سپس با رانندهها به خانه آنها میرفت و پس از بیهوش کردنشان، با همدستی 3عضو دیگر باند، خانه رانندههای پولدار را خالی میکرد. با اطلاعاتی که دفترچه اسرارآمیز دزدان در اختیار پلیس قرار داد، اعضای این گروه(3مرد و یک زن) بازداشت شدند و برای انجام تحقیقات بیشتر با دستور دادیار دادسرای ویژه سرقت در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.
گفتوگو
پایان یک سال تبهکاری
زن جوانی که در این باند دستگیر شده 25ساله است. او سابقهدار است و پیش از این هم به جرم سرقت و حمل موادمخدر دستگیر و زندانی شده است. میگوید معتاد به گل و شیشه است و 5/1 سال پیش با سرکرده باند در یک پاتوق آشنا شده و پس از آن سرقتهایش را شروع کرده است. گفتوگو با او را بخوانید.
در تمام سرقتها با اعضای گروه همدست بودی؟
من سرقتی مرتکب نشدهام، نقش اصلی من فروش طلا و دلارهای مسروقه بود. بعد از آن به پیشنهاد علی که رئیس گروه بود و پسر موردعلاقهام، سر راه رانندگان خودروهای مدل بالا قرار میگرفتم و تنها کاری که میکردم بیهوش کردن آنها بود.
چطور آنها را بیهوش میکردی؟
پس از آنکه سوار ماشینشان میشدم با آنها طرح دوستی میریختم و وارد خانه هاشان میشدم. سپس ماده بیهوشی که از قبل همراه بود را در آبمیوه یا چای میریختم و به این ترتیب آنها بیهوش میشدند. من مردان متاهل را انتخاب میکردم که بعد از ترس آبرویشان جرأت نکنند شکایت کنند. وقتی بیهوش میشدند، به پسرموردعلاقهام خبر میدادم و او به همراه 2 همدستش وارد خانه میشدند و اموال قیمتی را سرقت میکردند.
از چند نفر با این شگرد سرقت کردید؟
فقط 2نفر بودند. من بعد از سرقت به آنها زنگ میزدم ومی گفتم فیلم سیاه از آنها تهیه کردهام و اگر شکایت کنند فیلمها را بهدست خانوادههایشان میرسانم و آبرویشان میرود. آنها هم از ترس جرأت نکردند شکایت کنند.
چطور با اعضای این باند آشنا شدی؟
با علی سرکرده باند 5/1 سال قبل آشنا شدم. خودم سابقه سرقت و حمل مواد دارم. راستش وقتی 18ساله بودم از خانه مادر و ناپدریام فرار کردم و به تهران آمدم. زندگی سختی داشتم تا اینکه در پاتوق خلافکاران با علی آشنا شدم. او هم سابقه دار بود و مدتی بعد از آشناییمان با جمع کردن 2 نفر از دوستانش نقشه سرقت کشید. او خانهای در اطراف تهران اجاره کرد و حدود یک سالی میشود که با هم کار میکنیم.
از ماجرای دفترچه اسرار آمیز بگو؟
علی از وقتی که کارمان را شروع کردیم یک دفترچه خرید برای حساب و کتاب. پس از هر سرقت، میزان اموال قیمتی را مینوشت، از سرقت پول و دلار گرفته تا اموال دیگر. این کار را میکرد تا هنگام تقسیم اموال دچار مشکل نشویم. یک جورهایی شیوه کارش بود و عادت کرده بود به ثبت اموال و پولهای سرقتی. راز همه سرقتها وقتی فاش شد که پلیس دفترچه را پیدا کرد. مأموران بهدنبال موتور سرقتی وارد مخفیگاه ما شده بودند و بعد از پیدا شدن دفترچه همه ما ناچار به اعتراف شدیم.
سرقت 10هزاردلار چطور اتفاق افتاد؟
آنطور که میدانم یکی از آشنایان علی در یک صرافی در یکی از شهرستانهای جنوبی کشور کار میکرد. او آمار داده بود که تاجری 10هزاردلار سفارش داده و بعد علی به همراه همدستانش نقشه سرقت کشیدند. آنها به پیک موتوری هجوم برده و درحالیکه صورتهایشان را با ماسک پوشانده بودند او را ربوده و دلارها را سرقت کردند که بخشی از آن را من در یک صرافی در تهران فروختم.
از سرقتهای دیگر این گروه بگو ؟ چند مورد سرقت در این یک سال انجام دادید؟
همه ما معتاد به گل و شیشه هستیم و برای تامین مخارج زندگی، تفریح و خرید موادمخدر سرقت میکردیم. البته نقشهها را علی میکشید. تا جایی که میدانم به جز سرقت دلارها و سرقت از مردان پولدار، زورگیری و کیفقاپی هم میکردند. هر ازگاهی به تهران میرفتند یا در شهرهای مختلف کیفقاپی میکردند و یا با تهدید چاقو دست به زورگیری میزدند. معمولا به قصد سرقت از خانه بیرون میرفتند و محال بود دست خالی برگردند. تا جایی که میدانم جزئیات سرقتها در دفترچه حساب و کتاب علی نوشته شده و من از تعداد دقیق آنها بیخبر هستم.
همشهری