تیزی خنجر داعش بر گردن غرب چه می کند
کد خبر: ۴۳۸۶۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: 2016 July 22    -    ۰۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۲
bato-adv
bato-adv
بخش سوم؛
حال پرسش همچنان باقی است که آیا حضور و ماندگاری دیکتاتوری مانند صدام برای ریخته شدن خون کمتر و حفظ تمامیت ارضی عراق از وضع کنونی در منظر مردم عراق بهتر نبود؟
تیزی خنجر داعش بر گردن غرب چه می کند  اختصاصی «تابناک باتو»؛ دو نوشتار در این مورد دردناک پیش از این منتشر کرده ام و حمله ی نیس سببی شد برای نگاشتن نوشتار سوم، از عزیز و بزرگ روزنامه نگاری در هفته نامه ی ''کرگدن'' مطلب تحلیلی زیبایی خواندم که به مطالبی اشاره می کرد که پرسش بسیاری است که همراه با تحلیل های خود به برداشت هایی از آن نیز می پردازم.

بحث استاندارد دوگانه در نگاه به گروه های تروریستی بحث جدیدی نیست و از زمان شکل گیری ائتلاف موسوم به جنگ  علیه داعش باب شد. سببش هم مشخص بود؛ از یک سو کشورهای غربی و ترکیه و شیخ نشین های خلیج فارس و عربستان سعودی داعیه ائتلاف ضد گروهک های تروریستی داشتند و از سوی دیگر برای خود دسته بندی می کردند که مثلا فلان گروه تروریستی چون در جهت اهداف آن ها کار می کند و گوش به فرمان تر است، پس تروریست خوب است. واضح تر بگویم در منظر آن ها معیار برای تروریست بودن انجام عمل '' تروریستی '' نبود بلکه معیار تروریست بودن یا نبودن '' با آن ها بودن یا نبودن'' بود.
 
تیزی خنجر داعش بر گردن غرب چه می کند 

از همان روز نخست هم برای هر آنکه اندک مطالعه ای در تاریخ از دوران کهن تا امروز را داشت واضح بود که دود این استاندارد دوگانه در نهایت به چشم معتقدان بدان هم خواهد رفت که متأسفانه رفت و مردان، زنان و کودکان بی گناه حداقل در پنج حمله بزرگ در پاریس، بروکسل، استانبول و نیس کشته شدند.

شاید این ها هزینه های گزافی باشد تا دولتمردان غربی و همراهانشان چشم دل بگشایند تا حداقل برای حفظ امنیت شهروندان خود در خشکاندن ریشه ی تروریست واقعی بدون ملاحظات سیاسی بکوشند.

اما بحث دیگری که در جامعه ی جهانی مطرح است و در بالا نیز گفتم و در مقاله ی نخستین یکی از شمارگان دوره ی جدید  مجله کرگدن هم به نوعی بدان پرداخته شده بود چنین است؛
آیا وجود حکومت هایی دیکتاتوری همچون حکومت صدام و قذافی در عراق و لیبی از وضعیت کنونی بهتر نبود؟ حداقل ماحصل آن حکومت های دیکتاتوری خشن و جابر این بود که امنیت نسبی بر کشورهایشان و منطقه حاکم بود و اگر جنگی هم بود در قالب کلاسیک بین دو کشور و ارتش های آنان رخ می داد؛ هر چند ما ایرانیان از صدام حسین و حملات وحشیانه اش زخم ها بر دل داریم و حتی کشوری مانند کویت به دست او اشغال شد. اما برای مردم عراق با همه ی سختی های آن موقع، مسلما احساس امنیت بیشتر بود تا امروز که داعش در هر جای کشورشان جولان می دهد و سر می برد.

آیا باید حسرت حضور صدام و سرهنگ قذافی را خورد؟


شاید پاسخ آنی این پرسش تا حدودی مثبت باشد اما اگر کمی بیندیشیم خواهیم دریافت که حکومت هایی چون حکومت صدام و سرهنگ قذافی که با حمایت کامل غرب به قدرت رسیدند، آنچنان آزادی بیان، گفت وگو، نقد و احزاب و رسانه های منتقد خود را وحشیانه سرکوب کردند که رفته رفته اکثریت مردم کشورشان هم فرآیند گفتگو و نقد را از یاد بردند و آنچه دیدند تنها اسلحه و ترس بود و بس. درست است که امنیت بیرونی آن ها در آن روزها بهتر بود اما امنیتی از درون وجود نداشت. صدام حسین یک تنه کاندید ریاست جمهوری می شد و مردم از ''ترس'' و نبودن هیچ گزینه ی دیگری رای بالای نود درصد به او می دادند.

در چنین شرایطی که نتیجه ی حمایت غرب بود که اتفاقا نمونه اش را با اندکی تفاوت در غرب متمدن در روزگار هیتلر، خود دیده بودند ناگهان به سبب تغییر سیاست های غرب و نافرمانی صدام، حکومت دیکتاتوری او در عرض چند روز به بهانه های واهی با حمله نظامی ساقط می شود. مسلما هر انسان آزاده ای به ویژه ما ایرانیان از سقوط حکومت صدام و دیکتاتورهای خون ریز منطقه و جهان خرسند می شویم اما باید دید هدف و نتیجه ی این تغییر چه بوده است.

مردم عراق که ده ها سال جز سرکوب هیچ ندیده بودند، حال قرار بود در محیطی آرام با هم گفتگو کنند، یقینا بخش عمده ی  جامعه ترقی خواه، مذهبی و صلح طلب عراق به این تفکر در تئوری پایبند بودند اما در ورطه ی عمل افراطی هایی که سال ها تحت فشار بودند و جامعه ای که تک صدایی بر آن حاکم بود و کوچکترین جایی را برای نقد بر نمی تافت برای گفتگو زبانی جز فریاد و اسلحه نمی دانستند... این بود که از این خلأ آموزش گفتگو و دیالوگ گروه های افراطی با زبان اسلحه و زور استفاده کردند و کشور را به قهقرای تروریسم و خون و خونریزی بردند. در لیبی نیز تا حدود زیادی همین سناریو تکرار شد... حال پرسش همچنان باقی است که آیا حضور و ماندگاری دیکتاتوری مانند صدام برای ریخته شدن خون کمتر و حفظ تمامیت ارضی عراق از وضع کنونی در منظر مردم عراق بهتر نبود؟

از دیدگاه بنده جواب صد در صد منفی است... سرنوشت محتوم دیکتاتور و تک صدایی ساقط شدن است و بالاخره این اتفاق رخ می داد و مردم می بایست هزینه هایش را می پرداختند اما آنچه در این میان اشتباه رخ داد این بود که صدام را نه مردم عراق بلکه نیروهای خارجی و غربی ساقط کرد. در چنین احوالی است که دخالت های بیگانه ی براندازنده ی دیکتاتور که اتفاقا آورنده و حمایت کننده ی او بوده است تماما در راستای منافع خود پیش می رود و وضعیت حاد خلا قدرت بعد از دیکتاتور را بسیار حادتر می کند.

امید است تا گروه ها و احزاب در کشورهایی به مانند عراق و لیبی به این درک برسند که از این پس، لازمه ی مردمسالاری گفت وگو در محیطی آرام و غیرامنیتی پس از سرکوب کامل تفکرات تروریستی در کشوشان و منطقه و بدون دخالت مضر خارجی است.

و از سوی دیگر خوب است بدانند که قدرت برآمده از نهادهای تشکیل یافته ی حکومتی که از صندوق رای و نهادهای قانونی بر می آیند '' اقتدار '' واقعی ملی است و '' اسلحه '' در هر حال دیگری قلدری و تروریسم و زورگویی است.
 
تیزی خنجر داعش بر گردن غرب چه می کند 
 
امید است ایشان و قدرت های غربی دریابند دموکراسی وارداتی با زور، هر چند در ظاهر  از دیکتاتوری بهتر باشد، پاسخ مطلوب به مطالبات جوامع  نمی دهد زیرا دموکراسی باید نتیجه ی  حاصل جمع افکار ملت در یک کشور و زیست بوم با المان های فراوان و گوناگون  فرهنگی و تاریخی آن باشد که اگر چنین بود، هم نفع آن ملت را در پی خواهد داشت هم نفع پیکره ی واحد بشریت در کل جهان را.

بارها شنیده ایم اما باز هم از زبان شیخ اجل، سعدی شیرازی، نقل می کنم تا شاید به ژرفای سخن ایشان بیندیشیم و بدانیم که ساحل امن ''نیس'' فرانسه که چند روزی پیش غرق در خون کودکان، زنان و مردان بیگناه مسلمان و غیر مسلمان شد همان ''عضوی است که قرار از آن به سبب درد مجروحان و جان باختگان عراق، سوریه، بیروت و کابل رفته است'' زیرا تمام این گیتی پیکره ی واحد بشریت است.

''بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار''


اشکان تقی پور، کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی ایران، مؤلف و مدرس دانشگاه
bato-adv
bato-adv
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
چکامه بزرگمهر
|
France
|
۲۱:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۱
0
2
مشکل دنیای وحشی امروز ما همینه که بزرگترها دایه مه بامتر از مادر شدند برای کوچیکارها یا به قول شما "دموکراسی وارداتی با زور"
دموکراسی _هرچند به شکل کامل وجود خارجی ندارد_ اما اول نیاز به فهم آن در زندگی روزمره و فرهنگ داخل خانواده دارد بعد اجتماع بزرگتر.
نه عراق نه لیبی نه تونس و ... هیچ آمادگی برای درک صحیح از دموکراسی نداشتند و همین باعث سواستفاده قدرتهای نفتی و اقتصادی پشت پرده شد.
تحلیل خوبی بود. متشکرم
نام:
ایمیل:
* نظر:
bato-adv
bato-adv
آخرین اخبار
bato-adv