اختصاصی «تابناک باتو»، محمد الشناوی دوست یکی از قربانیان حادثه سقوط هواپیما در مصر است. سقوط این هواپیما بحث روز مردم مصر است و هر کسی به گونه ای به آن واکنش نشان می دهد.
به گزارش «تابناک باتو»، هم اکنون داستان یک زوج مصری به نام احمد و ریهام بسیار در رسانه های مصری بازگو می شود و رسانه ها از آن به عنوان تراژدی احمد و ریهام یاد می کنند.
اما ماجرا چیست؟!احمد، مردی است که همسرش را برای درمان به پاریس می برد تا زیر نظر پزشکان آنجا از بیماری مهلک سرطان نجات یابد؛ اما نه تنها همسرش نجات نمی یابد بلکه آن دو در مسیر بازگشت، در اثر سقوط هواپیما با هم از دنیا می روند تا این گونه سه فرزند کوچکشان بی سرپرست بمانند.
الشناوی داستان تأمل برانگیز دوست خود «أحمدالعشری» و همسرش دکتر «ریهام مسعد» را در صفحه فیس بوک برای مردم شرح می دهد و از سرنوشت تلخ آن دو می گوید.
این متن در سایت «الیوم السابع» مصر منتشر شده است. «خدایا رحمت و مهربانی ات را شکر، إنّالله و إنّا إلیه راجعون، أحمد را همیشه مثل پسر خودم می دانستم. خیلی به من نزدیک بود، در همه کارها یش با من صلاح و مشورت می کرد. ازدواج کرده بود و سه فرزند داشت. یک پسر در کلاس اول ابتدایی و دو تا هم در مهد کودک. همسر27 ساله اش به سرطان مبتلا شده بود. پدرزنش همین چند وقت پیش از دنیا رفت و مادر زنش هم به دنبال آن در فاصله کمی از دنیا رفت. زن از دوری آن دو خیلی غمگین شده بود.
احمد همه دارایی اش را فروخت تا ریهام را نجات داده و دردهایش را تسکین بدهد. به خاطر همین هم به پاریس رفتند. من درباره سفرشان مطمئن نبودم و تردید داشتم. به احمد گفتم، کارت را به خدا بسپار و در همین مصر راه علاج و درمان پیدا کن. اما احمد به رفتن اصرار داشت. بچه هایش را پیش مادرش گذاشت. یک ماه آنجا بودند. به هنگام برگشت با هواپیما هیچ گاه برنگشتند.
اوضاع اسف بار و غم انگیزی است. بچه هایشان را که می بینم دلم می سوزد. می خواستند بروند فرودگاه تا از پدرومادرشان استقبال کنند، با خودم گفتم بچه ها کجا می روید؟ بابا و مامان دیگه هیچوقت نمی آیند، همانطور که بقیه که با آنها بودند هرگز نخواهند آمد...».
سعیده ملایی
به بازماندگان صبر عنایت کند
خدا رحمتشان کند
بیماری از نظر ما شاید کشنده باشد اما در حکمت الهی اجل انسان ها به بیماری ربطی ندارد.
آدم چی کار کنه ؟
چطوری بشینه ببینه عشقش و مادر بچه هاش هر روز آب میشه و تحلیل میره ؟
من برای بچه ایشان از خدا طلب صبر و کمک فراوان و عاقبتی بخیر و شایسته دارم گرچه می دانم ، یتیمی سخت است و سختیش را کلمات نازک نمی توانند بیان و تحمل کنند.
از همه معذرت میخوام
یه لحظه به این موضوع فکر نکردم که شاید کسی که با این بیماری درگیره این کامنتو بخونه.
اولین چیزی که به ذهنم اومد این بود که راحت شد
چیزی که در اجتماع امروز ما متاسفانه بندرت یافت می شود...
با هر ماشيني 160 تا بري تو در و ديوار ميتركي درد بي فرهنگي ماست
سرت رو برنگردوندی که شاید پشیمون شی از این رفتن دوباره ،/بمونی پیش اون که تا ته خط کسی رو جز تو. تو دنیا نداره،/...
خاطراتم زنده شد،خدا همه رفتگان را بیامرزد.
این یعنی ایثاروفدا کاری
همسران قدرهمدیگر رابدانید دنیا واقعادو روزه حوادث. واتفاق برای همه است
من که باخواندن این خبرناراحت شدم که چقدرنسبت به هم عشق داشتند ولی این هم حکمت خداست
در های بیمارستانها ودرمانگاههایتان را با تعرفه دولتی حداقل به روی دردمندانی با بیماریهای صعب العلاج بگشایید والله ثواب دارد .شاید خداوند آه سردبیمارانی که ازکنار این درمانگاهها وبیمارستانهای مجهز شما میگذرند را دامنگیرتان نکند.
همسر بیماری با رنج سرطان ونیز ضایعه ناشی از تصادف با دفترچه بی خاصیت خدمات درمانی
خدا رحمتشون کنه