این زن را به دلیل جنسیتش به حوزه کاری راه نمی‌دهند
کد خبر: ۲۹۱۵۶۱
تاریخ انتشار: 2023 September 19    -    ۲۸ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۰
مجله جلوی چشمانش پرواز کرد و مثل شلاق وسط میز افتاد. «بیا، این مدرک افسری اما چه کسی به تو کار می‌دهد؟

مجله جلوی چشمانش پرواز کرد و مثل شلاق وسط میز افتاد. «بیا، این مدرک افسری اما چه کسی به تو کار می‌دهد؟ پولت را هدر می‌دهی، هیچ‌کس دریانورد خانم را قبول نمی‌کند.» هنوز تصویر آن دو مرد و طنین صدای آنها در ذهنش مانده است. رفته بود تا کمک بگیرد و واضح است که بدون دریافت کمک، به کابین زنان ملوان بازگشته. «در جواب‌شان گفتم، نهایتا مدرک را قاب می‌گیرم و حسرت نمی‌خورم که چرا این کار را انجام نداده‌ام.» مهسا مسعودی از نوجوانی رویای دریانوردی داشته و حتی در آن زمان که ممنوعه‌ها برای زنان بیشتر از حالا بود، وقتی به «سورو» می‌رفت میان لنج‌ها و ساحل‌ها گم می‌شد. مردان محلی که قایق را از ساحل به سمت آب، هی می‌کردند و رد قایق‌های‌شان کف ساحل را می‌برید، ساعت و دقیقه چنگ انداختن دلتنگی به دلش بود. سر برمی‌گرداند و چشم می‌گرداند ولی باز هم در جمع لنج‌سواران، زنی نمی‌یافت که دست‌کم جرعه‌ای آبش دهد تا فرونشاند این عطش دیرپای آرزو را. سال‌ها از روزهای نوجوانی‌اش گذشته و حالا او زنی ۲۹ ساله است. ۵ سال پیش با هزار زور و زحمت و هزینه‌های زیاد دریانوردی، پا پیش گذاشت و دست آخر، سال گذشته مدرک افسری برای شناورهای زیر ۵۰۰ تن را دریافت کرد ولی دریا همچنان از او دور است.‌ زاده مرداد در بزرگ‌ترین بندر کانتینری ایران است.

 
 

تا ۱۴ سالگی در قلات پایین، یکی از شهرک‌های اطراف بندر بزرگ شده و از دوره دبیرستان دوباره به بندرعباس بازگشته و همانجا روزگار گذرانده است. مهسا مسعودی در گفت‌وگو با «اعتماد» از دلایل علاقه‌مندی‌اش به این شغل ممنوعه صحبت می‌کند و از زندگی، تلاش‌ها و ناکامی‌هایش در آغاز راه.

 

پیوستن به گروه ۱۹ نفره ملوانان زن

 

اسفند ۹۵ دقیقا ترم آخر دانشگاه مهسا مسعودی؛ یک تماس تلفنی از طرف خاله‌اش، ورق را برگرداند و راهی به سمت رویای نوجوانی‌اش باز کرد: «گفت دوست داری بروی جایی کار کنی؟ بدون اینکه بپرسم چه کاری، گفتم: بله. گفت آگهی جذب مهماندار زن برای شناور مسافربری در مسیر بندرعباس به سمت قشم و هرمز را در جایی دیده‌ام. شرط سنی آن حداقل 23 سال و مدرک لیسانس هم پیش‌نیاز آن بود درحالی که من آن زمان ۲۲ ساله بودم و هنوز لیسانسم را نگرفته بودم. با ترس و لرز برای کار رفتم. مدیران آن شرکت هم برای نخستین‌بار می‌خواستند به صورت آزمایشی مهماندار زن برای شناور مسافربری استخدام کنند تا اگر جواب داد، آن کار را ادامه دهند. مسیر خوبی برای من بود که به کار روی دریا علاقه داشتم و خدا را شکر با وجود اینکه یک سال سنم کم بود و هنوز دانشجو بودم، جذبم کردند و ما ۱۹ نفر زن، شدیم اولین گروه ملوانان زنی که آن زمان به صورت قانونی روی شناور مسافربری کار می‌کردند.»

قدم برداشتن به سمت دریانوردی

دو سال بعد از ورود به گروه ملوانی با یکی از همکارانش، تصمیم گرفت تا به دوره‌های دریانوردی برود اما مشکلات زیاد بود و علاوه بر مسائل مالی و گرانی دوره‌ها با انواع سنگ‌اندازی همکاران و اطرافیان و مخالفت خانواده روبه‌رو شد. «پدرم شغلم را دوست نداشت و اصلا آن را به عنوان یک شغل قبول نداشت. می‌گفت این چه کاری است؟ کار مناسب را کار دفتری و دولتی می‌دانست. برای همین به خانواده و به همکارانم نگفتم که می‌خواهم این مسیر را ادامه دهم. حقوقم آن زمان یک میلیون بود و من هم اصلا آدم پس‌انداز نبودم، ولی چون قصد شرکت در این دوره را داشتم از خیلی خرج‌ها گذشتم و حقوقم را پس‌انداز کردم. آن موقع هزینه کلاس افسری برای کشتی‌های زیر 500 تن، سه میلیون تومان بود؛ یعنی پس‌انداز چند ماه کارم. کلاس‌های افسری در آموزشگاه از ساعت 2 بعدازظهر بود و من شیفتم را برای رسیدن به کلاس جابه‌جا کرده بودم، اما نمی‌دانم چطور ماجرای رفتن من به دوره درز پیدا کرد و همکارم از جابه‌جایی شیفتش با من منصرف شد. بنابراین کل برنامه‌ریزی‌ام به‌هم ریخت. با همکارم پیش مسوولان کشتی رفتیم و گفتیم: ما دو نفر دوره افسری ثبت‌نام کردیم ولی در شیفت به مشکل برخوردیم. می‌خواستیم کمک‌مان کنند. این صحنه بعد از ۵ سال هنوز در ذهنم مانده است. یکی از آنها مجله‌ای را جلوی من پرتاب کرد و بعد گفت: بیا. فرض کن این مدرک را گرفتی، می‌خواهی چه کارش کنی؟ کی به تو کار می‌دهد؟ من هم گفتم: قابش می‌کنم به دیوار می‌زنم ولی بعدا حسرت آن را نمی‌خورم که چرا دوره نرفتم. گفت: پولت را هدر می‌دهی. کسی به تو کار نمی‌دهد. کسی دریانورد خانم قبول نمی‌کند و هیچ مالکی قبول نمی‌کند که به عنوان دریانورد کار کنی. اگر می‌خواهی چیزی بدانی، من به تو آن را یاد می‌دهم، اما پولت را دور نریز. کسی به تو کار نمی‌دهد. خیلی حس بدی بود. من که رفته بودم برای درست کردن شیفتم از مسوول‌مان کمک بگیرم، نه تنها حمایتم نکردند که این برخورد را هم دیدم. متاسفانه ما همه ضربه‌ها را از جنس مخالف نمی‌خوریم، هم‌جنس‌های ما هم به ما ضربه می‌زنند. در آن سال من از طرف همکارهای خانمم هم ضربه خوردم. همه تلاش‌شان را کردند که شیفت من درست نشود و این برای من خیلی ناراحت‌کننده بود، چون هزینه کلاس‌ها را هم پرداخت کرده بودم و فشار زیادی روی من بود. درنهایت اما دو تا از مهماندارها که اصرار و علاقه‌ام را دیدند، قبول کردند شیفت‌شان را با من جابه‌جا کنند. من هنوز از آنها ممنونم که همراهی کردند که بتوانم دوره را بروم.»

دریافت مدرک پس از یک‌سال و نیم دوندگی

بنابراین او و همکارش در آن سه ماه، هر روز از ساعت 6 صبح تا 2 و نیم بعدازظهر روی کشتی کار می‌کردند و بعد از روی اسکله برای گذراندن دوره افسری و دریانوردی به آموزشگاه می‌رفتند تا ساعت ۷ و نیم غروب. مسعودی بعد از آن دوره‌ها هم تا ساعت ۱۰ شب به کلاس زبان می‌رفت و وقتی به خانه می‌رسید تا ۱۲ و نیم درس می‌خواند و می‌خوابید تا ۵ صبح که بیدار شود؛ روز از نو و روزی از نو روی اسکله. «سه ماه واقعا سخت گذشت اما به هر طریقی گذشت. بعد از آن هم باید در یک سال، چهار دوره جانبی می‌گذراندیم. البته دوره کارآموزی ما راحت بود برای اینکه در آن مجموعه کار می‌کردیم و کلی شناور همانجا بود و فرصت گذراندن همزمان کارآموزی را داشتیم، اما یکی از دوره‌های جانبی ما را تایید نکردند با وجود اینکه برای آن پول پرداخت کردیم، دوره و آزمون آن را هم گذراندیم. نمی‌دانم به خاطر اینکه خانم بودیم، دوره تایید نشد یا چه، اما به ما مدرک ندادند. از تهران به اداره بندرعباس پاس می‌دادند و از بندر به موسسه و موسسه هم می‌گفت ربطی به ما ندارد و تهران باید مدرک را تایید کند. تا این دوره تایید نمی‌شد، نمی‌توانستیم مدرک افسری خود را بگیریم. یک‌سال و نیم ما را دواندند و کلی نامه‌نگاری کردیم تا دوره دستگاه‌های تجهیزات کمک ناوبری ما تایید شود درحالی که آقایان همکلاس ما خیلی راحت امتحان دادند و مدارک خود را دریافت کردند اما ما یک‌سال و نیم فقط درگیر مدرک بودیم. می‌گفتند اصلا ما چنین چیزی نداریم. خلاصه بعد از یک‌سال و نیم اوکی شد و ناگفته نماند که این وسط کرونا هم کار ما را به تعویق انداخت. حرف ما این بود که اگر ارایه مدرک مشکل داشته، همان اول باید به ما می‌گفتند. چرا دوره را گذراندیم؟ و چرا باید هزینه می‌کردیم؟ هزینه این دوره برای یک هفته در سال 98 یک میلیون و دویست هزار تومان بود. سال 99 آزمون افسری را دادیم، تایید شد. آزمون‌های تئوری را هم قبول شدیم و برای آزمون اورال رفتیم که دفعه اول ردمان کردند. آن‌هم قصه‌ای دارد؛ آزمون اورال چهار آزمون دارد؛ سه آزمون تئوری و یک آزمون شفاهی. تئوری‌ها را قبول شدم رفتم برای امتحان شفاهی که یک کاپیتان از شما سوال می‌کند. در آن آزمون سی دقیقه داخل بودم و او از من 12 سوال پرسید درحالی که معمولا از آقایان سه، چهار تا سوال می‌پرسند و آزمون تمام می‌شود، اما از من 12 سوال پرسیده شد. خیلی جالب بود با اینکه دفعه اولم بود و استرس داشتم، 80درصد سوالات را درست جواب دادم. کاپیتان گفت: دفعه اولت است؟ گفتم: بله. گفت: بفرمایید. ما را رد کرد اما دفعه دوم، همان سوالات را پرسید و تاییدمان کرد، تا آذر پارسال که توانستم مدرکم را بگیرم یعنی از آذر 99 تا 1401 گرفتن مدرک من زمان برد، درحالی که پسر عمویم با من دوره را گذراند و یک ماه بعد از آزمون در دی‌ماه ۹۹ مدرکش را گرفت. در این پروسه دو ساله هم خیلی اذیت کردند؛ دفترچه کارورزی ما را با اینکه مهر داشت، تایید نمی‌کردند و امضای مجدد خواستند ولی درنهایت مدرک افسر دومی زیر 500 تن را سال گذشته گرفتم.»

پروسه سخت کاریابی و ناکامی

شهریور سال ۱۴۰۱ چند ماه پس از دریافت مدرک افسر دومی از کادر مهمانداری بیرون آمد تا بتواند به عنوان افسر دوم کشتی فعالیت خود را آغاز کند اما باز هم کارها آن‌طور که باید پیش نرفت. با کارت افسر دومی هر جا که رفت، گفتند نیروی زن نمی‌خواهیم؛ جایش را نداریم؛ اصلا درست نیست خانم بیاید اینجا کار کند. به درد ما نمی‌خورد. جای یک خانم در دریا نیست و حرف‌هایی از این دست. «این‌طور فایده نداشت. رفتم اسکله شهید حقانی با رییس بندر صحبت کردم که تاییدیه من را بدهند تا اگر ایراد نداشته باشد با شناورها صحبت کنم و بدون حقوق به عنوان آموزشی کار کنم. به هر حال آشنا هم بودند و قبول کردند. درنهایت هم از اسفند پارسال به صورت آزمایشی روی یک شناور کار کردم. شناور افسر داشت و پرسنلش کامل بود، ولی من حدود یک ماه و ده روز بدون حقوق و صرفا جهت یادگیری مسائلی چون سکان‌گیری و کار با دستگاه‌های ناوبری آنجا کار کردم که اگر موقعیت کار برایم فراهم شد، صفر کیلومتر نباشم.» بعد هم از یکی از همکاران خانم که او هم روی دریا کار می‌کند، خواست تا اگر شناوری را برای کار سراغ دارد به او معرفی کند. «او شناوری که خود در آنجا قبلا کار کرده بود را معرفی کرد و من از 10 فروردین امسال برای کار روی شناور کروبوت رفتم که مسیرش از کیش به سمت سکوهای نفتی بود. چنین کاری برایم استرس‌زا بود ولی رفتم و در محیطی ناآشنا مشغول شدم، درحالی که اسکان هم در شناور بود و باید با پرسنل شناور همانجا می‌ماندم.»

تبعیض‌های چندین باره

اسکله کیش به نسبت اسکله حقانی در بندرعباس خیلی بزرگ‌تر است و همه مدل شناور تفریحی و لندینگ کراس آنجا دیده می‌شود. مهسا مسعودی هم به عنوان تنها زن آن مجموعه بزرگ، همانجا مشغول شد. ابتدا هم کلی از سوی حراست و دریابانی و سایر نهادها سوال‌پیچ شد تا توانست ثابت کند که پرسنل همانجاست: «برای‌شان عجیب بود خانمی در مجموعه مردانه‌ای بماند. رفتارهای‌شان خیلی عجیب بود، اول گفتند: چرا می‌خواهی در چنین محیط و جو مردانه‌ای کار کنی؟ می‌خواستند منصرفم کنند ولی من انتخاب خود را کرده بودم و مصمم بودن من را دیدند. در شناور مشغول شدم و خوشبختانه پرسنل شناور خیلی افراد خوبی بودند. کاپیتان آن شناور، اتاق خود را تخلیه کرد و در اختیار من قرار داد. خودش به پل فرماندهی رفت و گفت: تو اینجا راحت باش. در شناورهای کوچک فقط کاپیتان کشتی، اتاق جداگانه دارد؛ افسر و مهندس شناور یک اتاق دارند و ملوان‌ها هم در یک اتاق می‌مانند. کاپیتان باشخصیت و محترمی بود. من مدیون او هستم که همه جوره به من احترام گذاشت و هوای من را داشت و پرسنل هم همین‌طور. استارت کار را زدم ولی شناور از لحاظ ایمنی ضعیف بود و تجهیزات خوبی نداشت. حدود 40 روز روی آن شناور فعالیت داشتم اما شرایط سخت بود حتی برای مواد غذایی خرید نمی‌کردند و هیچ هزینه‌ای برای شناور نمی‌شد. برای پرسنل لباس کار و مسائل ایمنی مانند کفش و کلاه نداشتند. من با بدبختی این وسایل را گرفتم چون مسوولیت آن با من بود. کوچک‌ترین اتفاقی برای ملوانان می‌افتاد، اولین نفر من به عنوان افسر زیر سوال می‌رفتم.» تلاش کرد تا یکسری از ملزومات کار را خریداری کند، اما تبعیضی که قائل شدند، برایش قابل درک نبود. درحالی که او برای کل پرسنل، سایز داده بود با کمال تعجب دید که فقط برای ۵ نفر آقا لباس تهیه کردند اما برای او نه. او هم برای اینکه کار عقب نماند از خانه لباس کار و کفش ایمنی آورد: «تبعیض را علنا می‌دیدم. خیلی خنده‌دار بود. گفتم: من را جزو نیروهای خود حساب نکردید در صورتی که تهیه لباس کار جزو وظایف‌تان است و در قرارداد قید شده. به روی خودشان هم نیاوردند که افسر شناور هستم. شناور زیر 500 یک افسر دارد که افسر ارشد صدایش می‌زنند و تمام مسوولیت‌ها با اوست. کاپیتان می‌گفت قبلا چهار افسر آقا داشتم، هیچ‌کدام نتوانستند این وظایف را مثل شما انجام دهند. حاضرم شما اینجا کار کنید ولی هیچ آقای دیگری این وسط نباشد چون دقت و نکته‌بینی و مسوولیت‌پذیری دارید و بسیاری از آقایانی که با آنها کار کردم این‌طور نبودند.»

دریانوردها اغلب به حق‌شان نمی‌رسند

سطح درآمد در شناورهای زیر 500 تن چندان تعریفی ندارد، چراکه بیشتر شخصی هستند و نظارت درستی روی آنها نیست. مهسا مسعودی هم معتقد است که کلا این حرفه درآمد خوبی ندارد: «شرایط کار هم این‌طور است که بسیاری به صورت 15 روز کار می‌کنند 15 روز استراحت و برخی هم 2 ماه مشغول کار هستند و یک ماه استراحت دارند، ولی شرایط هر مسافربری با مسافربر دیگر فرق می‌کند.» نظارت بر ملوان‌ها و چک کردن تجهیزات و قایق‌ها و جلیقه‌های نجات، سکان‌گیری، کار کردن با تجهیزات کمک ناوبری مثل رادار و جی‌پی‌اس و نوشتن لیست‌های روزانه از وظایف افسر کشتی است: «باید تمام موارد روزانه را یادداشت کنید. به‌طور کلی مسوولیت یک افسر در شناور زیاد است. یک نیروی عملیاتی در شرایط اضطراری باید به ملوان‌ها کمک کند و در واقع هر چیزی که مربوط به عرشه است را باید انجام دهد که شامل تمام موارد ایمنی است.» می‌گوید واکنش مسافران هم نسبت به افسر زن، جالب است و برخی این موضوع را باور نمی‌کنند: «یک بار در هرمز منتظر مسافرگیری بودیم. مسافران از در پل فرماندهی که وارد می‌شدند، من را می‌دیدند. یک گروه از آنها به محض اینکه چشم‌شان به من افتاد، با حالت عجیبی گفتند: «خدا به خیر بگذراند، وقتی راننده او است، معلوم نیست به مقصد برسیم یا نرسیم.» یک جوری شک داشتند که سوار شناور شوند یا نه، ولی بعد سوار شدند و کاپیتان را هم کنار من دیدند. به هر حال خیلی بد نگاه می‌کردند؛ نگاهی که مثلا بخواهند تو را زیر سوال ببرند. در کیش هم زیر سکوی نفتی بودیم که یک قایق کنار ما پهلو گرفت. می‌خواست مقداری وسیله و روغن موتور تحویل دهد. آقایی بومی جنوب هم آنجا بود و تا چشمش به من افتاد با تعجب نگاه کرد و به کاپیتان گفت؛ این را چرا با خودت آوردی؟ کاپیتان هم به من گفت؛ چیزی نگو، خودم جوابش را می‌دهم. بعد به او گفت؛ چهار تا مرد آوردم دیدم، نتوانستند. گفتم خانم بیاورم. آوردم و دیدم توانست و ماند، به همین خاطر او را آوردم.»

مهسا مسعودی از سال ۹۷ تاکنون برای آموزش در این سطح حدود ۳۰ میلیون تومان هزینه کرده است: «سال ۱۴۰۰ برای دوره ۳ ماهه افسری، 8 میلیون و500 هزار تومان پرداخت کردم، ولی الان احتمالا رقم آن بالای 20 میلیون تومان باشد و دوره‌های افسری برای شناورهای بالای سه هزار تن، حدودا ۱۰۰ میلیون تومان یا شاید حتی بیشتر است.» ورود زنان به رشته دریانوردی در دانشگاه ممنوع است و اجازه تحصیل از این طریق را ندارند و در عین حال هیچ منعی قانونی برای کار کردن آنها روی کشتی وجود ندارد. زنانی هم که به این رشته علاقه دارند، می‌توانند با هزینه‌ای بسیار بالا در آموزشگاه‌های دریانوردی ثبت‌نام کنند تا شاید روزی صاحبان شناورها آنها را هم در ردیف‌های استخدامی به کار بگیرند. براساس کنوانسیون‌ stcw سازمان جهانی دریانوردی، گواهینامه شایستگی براساس تناژ شناور صادر می‌شود؛ تناژ کمتر از 500 تن، بین 500 تا سه هزار تن و تناژ نامحدود و تقریبا تمام شناورهای مسافربری بندر شهید حقانی هم که او مدتی در آن مشغول بوده است، زیر 500 تن محسوب می‌شوند.

اعتماد

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار