«تابناک با تو» - کپسول زمان در ادبیات روتین ما و حافظه تاریخی ما مفهوم خاصی ندارد. کپسول زمان Time capsule نهانگاه یا مخزنی است که در آن چیزهایی قرار داده میشود تا بعد از زمانی معین (یا گاهی نامعین) آنها را باز کنند و بیرون آورند. هدف از این کار معمولاً ارتباط با تاریخنویسان آینده، مردمشناسان آینده، و بهطور کل با آیندگان است.
کپسولهای زمان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: هدفمند و غیرهدفمند. کپسول زمان هدفمند دارای هدف مشخصی است و معمولاً به قصد باز شدن بعد از زمان مشخصی ساخته میشود. کپسولهای زمان غیرهدفمند معمولاً چیزهای باستانی هستند.
کپسول زمان نمایشگاه جهانی نیویورک در سال ۱۹۳۹، توسط وستینگهاوس، به عنوان بخشی از نمایشگاه آنها، ساختهشد. ارتفاع آن ۹۰ فوت بود، با قطر داخلی ۶٫۵ اینچ، و وزنی معادل ۸۰۰ پوند. این کپسول شامل اقلام روزمره، مانند عروسک، قرقرهٔ نخ، یک کتاب در مورد پیشینهها (تشریح کپسول و سازندگان آن)، شیشهٔ کوچکی از دانههای مواد غذایی اصلی، یک میکروسکوپ و یک فیلم ۱۵ دقیقهای از وقایع و اخبار روزانه، نوارهای میکروفیلم متراکمشده از محتوای سیرز ریباک، واژهنامهها، اصطلاحنامه، سانما و متون دیگر است.
اما اولین کپسول زمان مدرن در سال ۱۹۶۵ در همانجای کپسول اولی ساختهشد. هر دو کپسول ۵۰ پا زیر زمین دفن شدهاند. هر دو کپسول قرار است که در سال ۶۹۳۹ باز شوند.
طی دورهٔ سوسیالیزم در روسیه، کپسولهای زمان زیادی همراه با پیامهای برای آیندگانی که در جامعهٔ کمونیست آینده زندگی خواهند کرد، به خاک سپرده شدند.
اما فارغ از این کپسولهای زمان، برخی انبارها، آرشیوهاش شخصی و خانههای متروک هم کپسولها زمانی اتفاقی هستند. شما وارد یک خانه میشوید و یک دفعه وارد فضایی میشوید با مبلمان نزدیک یه یک قرن قبل، کپه روزنامهها و مجلات چند دهه قبل، وسایل خانه بسیار قدیمی.
حتی ممکن است این خانه هنوز مسکونی باشد و ساکنان آن احساس فاصله گرفتن از روتین جامعه نداشته باشند. اما شما به عنوان یک ناظر خارجی هر وقت داخل یا خارج میشوید، گویی سفری در زمان میکنید!
چند وقت پیش عکاسی به نام برایان سانسیورو، وارد خانهای متروک شد که متعلق به یک کهنهسرباز آمریکایی جنگ جهان دوم بود. کسی که در این جنگ اسیر هم شده بود و نشان نظامی هم برای شجاعتش دریافت کرده بود. این خانه دست کم دو دهه بود که متروک رها شده بود.
عکسهایی که این عکاس از این خانه در صفحه اینستاگرام خود گذاشت برای مخاطب آمریکایی بسیار جالب بود، گویی آنها را وارد دنیای پدربزرگها و مادربزرگهای خود کرده بود.
منبع: یک پزشک