اضطرابی فراگیر در جامعه با خبر قتل بابک خرمدین
کد خبر: ۲۱۲۲۳۶
تعداد نظرات: ۶ نظر
تاریخ انتشار: 2021 May 21    -    ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
 یک جامعه‌شناس گفت: خبر قتل بابک خرمدین اضطرابی را در دل همه مردم به وجود آورد و افراد از طریق پرداختن به این موضوع به دنبال کاهش اضطراب و تسکین خود هستند.

 یک جامعه‌شناس گفت: خبر قتل بابک خرمدین اضطرابی را در دل همه مردم به وجود آورد و افراد از طریق پرداختن به این موضوع به دنبال کاهش اضطراب و تسکین خود هستند.

رسول محسن‌زاده اظهار کرد: بنده آشنایی دورادوری با مرحوم بابک خرمدین داشته‌ام. ما هردو ورودی سال ۱۳۸۵ دانشگاه تهران و تقریبا هم‌دوره‌ای بودیم. من رشته جامعه‌شناسی و ایشان هنرهای زیبا می‌خواندند. چیزی که از دوستان مشترکی که با ایشان داشتم درخصوص آقای خرمدین شنیدم این بود که آدم آرامی بوده و همیشه رفتارهای پخته‌ای از خود نشان می‌داده است و تقریبا اغلب دوستان‌شان تعریف می‌کنند که هیچ‌گونه رفتارهای پرخاشگرانه از ایشان ندیده‌اند. او انسانی منزوی بوده و در دانشگاه علمی کاربردی تدریس می‌کرده و آنچه من از دانشجوهای ایشان شنیدم این بوده که استاد خیلی خوبی بوده، برای دانشجو خیلی وقت و زمان می‌گذاشته است و خیلی با بچه‌‎ها رفتارهای مهربانانه‌ای داشته است.

وی افزود: سوالی که در این ماجرا مطرح می‌شود این است که بازتاب این خبر در فضای مجازی چگونه بوده است؛ اینکه مردم چه واکنش‌هایی در این خصوص داشته‌اند و مخصوصا در فضای مجازی مردم با چه منش و هیجانی با قضیه برخورد کرده‌اند. برخی با مقتول همدردی و همزادپنداری کرده‌اند و گروه دیگر رفتار پدر را توجیه و از او حمایت کرده‌اند.

خبر قتل بابک خرمدین اضطرابی فراگیر در جامعه پخش کرده است

محسن‌زاده افزود: هیجان غالب در جامعه اضطراب بود و به نظرم اضطرابی فراگیر در کل جامعه پخش شد. سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا چنین جنایت‌ها و قتل‌های خانوادگی در کشور ما قبلا رخ نداده است؟ این درحالی است که چند روز پیش در تهران ما شاهد بودیم که مردی در نارمک دست و پای خود را به صندلی بسته بود و خود را آتش زده بود. حجم آتش نیز به حدی بوده که کسی نتوانسته نزدیکش شود. یا حتی زمانی که اخبار قتل‌های خانوادگی را در چندماه اخیر مرور می‌کنیم، حوادث تلخ و بسیار متاثرکننده‌ای را می‌شنویم. در ماه اخیر در مابقی استان‌ها چندمورد قتل بزرگ خانوادگی داشتیم؛ مردی تمام اعضاء خانواده و در انتها خود را نیز کشته بود و... اما هیچ کدام از این اتفاق‌ها زیاد سروصدا نکردند. درحالی که قتل آقای خرمدین در جامعه خیلی مورد توجه قرار گرفت. حتی من افرادی را می‌شناسم که باوجود اینکه دسترسی مستقیم به رسانه، فضا مجازی و... نیز نداشتند، اما باز هم با این موضوع درگیر شده بودند.

وی با بیان اینکه پرسش مهم دیگری که مطرح می‌شود این است که چرا فردی که در مشهد یا در مابقی نقاط کشور زندگی می‌کند، نسبت به قتل یک جوان در منطقه اکباتان تهران دچار اضطراب می‌شود، گفت: این پرسش من به عنوان یک جامعه‌شناس است. یک جوانی کشته شده است و قطعا این موضوع خبر جذابی نیست و هیچ کس از این خبر لذت نمی‌برد، پس چرا ما این خبر را دنبال می‌کنیم؟ در پاسخ باید گفت که این خبر اضطرابی در دل همه مردم ایجاد کرده و ما از طریق پرداختن به آن خود را تسکین می‌دهیم.

خانه پدری؛ تنها مامن

این پژوهشگر حوزه انسان شناسی افزود: عوامل اصلی توجه به مرگ بابک خرمدین این است که قتل در درون خانه و توسط پدر و با همکاری مادر اتفاق افتاده است. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که فضای عمومی از دست رفته است.؛ یعنی من به عنوان یک جوان دیگر دسترسی به فضای عمومی ندارم. ویروس کرونا شیوع یافته و دسترسی ما به فضا عمومی کمتر شده. همچنین همه‌چیز گران شده و از دست رفته است. در این میان تنها جایی که ما می‌توانیم به آن پناه ببریم منزل پدری است. برای ما به عنوان نسل جوان که شرایط مستقل شدن را نداریم، تنها جایی که داریم خانه پدری و آغوش پدر و مادرمان است.

وی ضمن اشاره به جامعه امریکایی دهه ۳۰ گفت: نزدیک ۱۰۰ سال پیش بحران اقتصادی وحشتناکی در آمریکا اتفاق می‌افتد و جوانان حتی افرادی که در ایالت‌هایی دورتر از خانواده‌هایشان زندگی می‌کردند و خانه داشتند و مستقل بودند، شغل خود را از دست داده و به خانواده‌هایشان برگشتند. مرحوم بابک خرمدین هم از انگلیس پیش خانواده‌اش برگشته بود؛ یعنی اتفاقی که برای خیلی از جوان‌های طبقه متوسط تهران درحال حاضر رخ داده است؛ کسانی که سال‌ها مستقل بودند، پیش خانواده‌هایشان بازگشتند و این برگشتن همواره با یک احساس شرم و سربار بودن همراه بود. برخی نیز به علت سبک زندگی متفاوتی که با خانواده خود داشتند، غالبا از سمت خانواده طرد می‌شدند.

محسن‌زاده افزود: هر جوان مستقلی هنگام مواجهه با بحرانی مانند بیکار شدن و... مجددا به سمت خانواده برمی‌‎گردد. درحال حاضر من به عنوان یک جوان به دلیل شیوع کرونا، تحریم، بحران‌های اقتصادی و سیاسی کشور هیچ تعلقی به فضای بیرون و محیط عمومی ندارم. تنها جایی که برایم مانده خانه‌ پدری است. خانه جایی است که کسی انتظار ما را می‌کشد. خانه یک محیط و آپارتمان و بنای صرف نیست و احساسات بسیاری داخل آن وجود دارد. کسی انتظار شما را می‌کشد و بین اعضا دلبستگی و وابستگی وجود دارد.

وی ضمن اشاره به محتوای طنزی که درخصوص این قتل در فضای مجازی تولید و منتشر شده است، گفت: طنزهایی مانند اینکه کولر را روشن نکنید و کنترل را از پدرتان نگیرید و... پیرو همین موضوع است. اینکه من جوان ایرانی دیگر جایی غیر از خانه ندارم و آن هم با پخش اخبار این چنینی از دست می‌رود. پس من سعی می‌کنم درقالب طنز به این مسئله بپردازم تا اضطراب خودم را کم کنم؛ یعنی توجه به قضیه نوعی نوشتاری کردن اضطراب و یک نوع همانندسازی فرافکنانه است.

این جامعه‌شناس افزود: ما مفهومی داریم تحت عنوان جسمانی کردن اضطراب؛ مثلا فردی که اضطراب دارد، گاهی دست و پایش می‌لرزد یا ناخن‌هایش را می‌جود و اضطراب خود را از طریق جسمانی کردن بروز می‌دهد. پرداختن به این موضوع در فضای مجازی، نوشتاری کردن آن، صحبت کردن درمورد این موضوع و کامنت گذاشتن و... نشان‌دهنده این است که افراد از طریق پرداختن به این مطلب در حال جسمانی کردن اضطراب و کاهش اضطراب خود هستند. همچنین ممکن است افراد در ناخودآگاه خود ترسیده باشند که نکند این اتفاق برای ما نیز بیفتد.

مخدوش شدن نقش پدری در اذهان عمومی

محسن‌زاده با بیان اینکه به فراخور این قضیه نقش پدری زیر سوال رفته است، گفت: ما یک سری اصولی بدیهی در ذهن خود داریم؛ به عبارتی به دلیل خواستگاه‌های فرهنگی-اجتماعی که داریم پیش فرض‌هایی بین ما مشترک است وحالا این پیشفرض‌ها دچار خدشه شده است. در فرهنگ ما نقش پدری همواره به عنوان کاراکتر حامی و سرپناه شناخته می‌شود، کسی که سر بزنگاه دست ما را می‌گیرد و حال این نقش دچار خدشه شده است. همچنین نقش خانواده ، فرزند و مخصوصا نقش مادری مخدوش شده است.

وی افزود: این مخدوش شدن نقش پدری در اذهان عمومی کاملا طبیعی است؛ زیرا یک پدری بچه‌اش را با قساوت تمام کشته و قطعه قطعه کرده است و اصلا ابراز پشیمانی نمی‌کند. در این میان همانطور که در فضای مجازی می‌بینیم افرادی نیز سعی می‌کنند از طریق تولید محتواهایی مثل انتشار سکانس‌هایی از فیلم‌های مختلف مانع مخدوش شدن این نقش شوند و خصلت‌های این نقش نظیر محبت، روحیه حمایتگری و از خود گذشتگی پدرانه را دوباره یادآور شوند.

این دکتری انسان‌شناسی ضمن بیان اینکه هم نسل‌های بابک خرمدین سبک تربیتی متفاوتی با نسل‌های بعدی را تجربه کردند، گفت: متولدین دهه ۵۰ و دهه ۶۰ در دوره‌ای بزرگ شدند که به دلیل جنگ، قحطی و... شرایط نرمالی در جامعه حاکم نبوده است. سبک تربیتی این گروه با نسل‌های بعد تفاوت داشته است و ممکن است در طول زندگی خود مورد ضرب و شتم از ناحیه پدر خود قرار گرفته باشند. هرچند این رویه تربیتی در نسل‌های بعدی خیلی تغییر کرد، اما این گروه‌های سنی ممکن است آسیب‌هایی را از ناحیه خانواده خود تجربه کرده‌ باشند؛ بنابراین ممکن است همزادپنداری کنند و رعب و وحشت در دل‌شان بیفتد که آیا پدری که چهره زمختی دارد و هیچ وقت احساسات خود را بیان نمی‌کند و چه بسا دست بزن نیز داشته باشد و همیشه گمان می‌کنیم که پشت این چهره، قلب مهربانی دارد، شاید واقعا این‌گونه نباشد.ممکن است افراد به‌صورت ناخودآگاه از خود بپرسند که پدر من که من را کتک می‌زده و گاهی به من آسیب می‌رسانده آیا او نیز توانایی چنین کاری را می‌تواند داشته باشد؟ آیا ممکن است پشت چهره متشخص و آرام والدین من نیز چنین دیوی نهفته باشد و آیا ممکن است موقع خشم و اختلاف نظر به مرگ من نیز فکر کرده باشند؟

وی افزود: این محتواهای طنزی که تولید می‌شود و اینکه دنبال جنبه‌های مختلف در این داستان می‌گردیم، برای این است که به این نتیجه برسیم که ما با این خانواده و این فرد متفاوت هستیم؛ لذا خود را در این دایره اتهام نمی‌آوریم و از این طریق خود را تسکین می‌دهیم که امکان ندارد ما به این سرنوشت دچار شویم. ما از طریق پیگیری و خواندن مطالب از استرس و اضطرابی که برایمان اتفاق افتاده کم می‌کنیم. این تصور که ممکن است من نیز در خانه امنیت نداشته باشم، بسیار نگران کننده است و پرداختن به این موضوع یک نوع فرافکنی اضطراب است. ما به دنبال مدرکی هستیم تا به خودمان ثابت کنیم که والدین ما این‌گونه نیستند تا از این طریق از اضطراب‌مان کم کنیم؛ اینکه پدر من اینگونه نیست، مادر من اینگونه نیست و من امکان ندارد قربانی باشم. افراد با مقتول همزادپنداری می‌کنند و این می‌شود همانندسازی فرافکنانه، اینکه فرد خود را با قربانی مقایسه و همزاد پنداری کرده و محل اضطراب خود را جابه‌جا می‌کند.

محسن‌زاده ضمن بیان اینکه افراد در فضای مجازی به این خبر می‌پردازند و در این خصوص تولید محتوا می‌کنند تا خود را تسکین دهند، گفت: نتیجه کلی حرف من این است که گمان می‌کنم این حجم از تولید محتوا در فضای مجازی بیشتر یک نوع اضطراب است. اضطراب از دست رفتن سرپناه، پدر و مادر و خانه. هرکس می‌ترسد که نکند او نیز جای این جوان باشد و نکند سیلی‌ای که روزی پدرش به او زده می‌توانسته به یک جنایت تبدیل شود.

پدیده مرگ در جامعه شهری و مدرن سرکوب می‌شود

این جامعه‌شناس با بیان اینکه درجامعه شهری و مدرن همواره پدیده مرگ سرکوب می‌شود، گفت: درجوامع قدیم یا حتی جوامع روستایی همیشه مرگ در دسترس بوده است. قبرستان و غسالخانه در داخل روستا یا شهر بوده است. در شهر اعدام می‌کردند، در شهر جنگ می‌شده و... . در کل مردم در شهر مواجهه مستقیم با مرگ داشتند، اما در جامعه مدرن شهری و در وضعیت کنونی هیچ مواجهه مستقیمی با مرگ وجود ندارد. کسی که می‌میرد سریع او را با آمبولانس به غسالخانهای که در خارج از شهر است، انتقال می‌دهند، حتی ممکن است افراد، جنازه اعضاء خانواده‌اش را هم نبینند. به قول فروید درباره مرگ با اکراه و در لفافه صحبت می‌شود. ما نمی‌خواهیم با مرگ مواجه شویم، اما درمورد خرمدین این اتفاق نیفتاد و مدام صحبت از ایشان است و پرسش اینجاست که با وجود سرکوب مرگ درجامعه مدرن چرا تا این حد به مرگ او توجه شده است؟

وی افزود: هیچ وقت در جامعه مدرن کسی مرگ را نمی‌بیند. نوربرت الیاس، جامعه‌شناس آلمانی می‌گوید که در جامعه مدرن اثری از مرگ نمی‌بینیم. در زمان قدیم قحطی می‌آمده و شاید نصف مردم می‌مردند، اما در جامعه مدرن مرگ خارج از فضای شهری است. شهر همواره زنده است و جایگاه زندگان است. غسالخانهها و قبرستان‌ها بیرون شهر هستند. ممکن است برخی از ما تا هنگام مرگ جنازه‌ای نبینیم. در بیمارستان‌ها تا کسی می‌میرد سریع او را وکیوم شده و بسته بندی با آمبولانس منتقل می‌کنند و اسمش را دیگر نمی‌برند، حتی اگر در مراسم تشییع جنازه هم بروید ممکن است اصلا مرده را نبینید.

محسن‌زاده خاطرنشان کرد: باوجود اینکه جهان مدرن مرگ را سرکوب و به پستوها منتقل کرده است، ولیکن اضطراب ناشی از قتل بابک خرمدین به حدی زیاد است که بر پوشیدگی مرگ در جهان مدرن نیز سیطره پیدا کرده است و تمام مردم مدام درحال بازنشر و صحبت از آن هستند.

ایسنا

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۱۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۱
1
1
مهندسی شده بوده

هر چند وقت یکبار که داره اتفاق مهمی به ضرر مردم میافته یک خبر پوششی اتفاق میافته تا مردم به کم قانع بشن

وگرنه چطور ممکن یک نفر چند سال پیش قتلی رو انجام بده و خانآواده داماد به پلیس گزارش بده و تا این لحظه هیبچ پیگیری انجام نسده باشه

لاکن زمانی که گردنبند یک ملیارد تومنی علی دایی رو میدزدن پلیس تنها ظرف ۷۲ یاعت مجرمین رو میگره

من که الان چندین سال هیت صدا و سیما رو نمیبینم و الان حدود یک ساله که سراغ شبکه های ماهواره ای آ اینستاگرام هم نرفتم چون همشون فقط اخبار منفی رو به مغز آدم تزریق میکنه که تاثیر مخربی روی انسان داره و باعث ایجاد نا امیدی در مغز میشه

شاید یادتون باشه دهه ۶۰ و ۷۰ اعدام های در ملا عام که در تمام شهرها هر ماه انجام میشد تا روحیه مردم رو بسازن و اونها رو آماده کنن

الان به دلبل حساسیت هایی که ابجاد شده دیگه اون روش جواب نمیبده و از روش های جدید تر استفاده میشه
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۱
0
0
بخاطر همین اضطراب فراگیر در جامعه من تو خونه پدر و مادرم نمی تونم بخوابم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۱
0
0
این اضطراب فراگیرتر از کروناست!
ناشناس
|
Canada
|
۱۵:۳۳ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۱
0
1
با تمام اين احوال هيچ جا خونه پدري نميشه.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۱
0
0
تورم روز افزون و کاهش شدید ارزش پولمون و آینده تاریک مملکت اضطراب نمیاره؟!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۱
0
0
همش بازی با مردم
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار