آزاده نامداری در اینستاپستش با انتشار تصویری از دخترش نوشت:
گندم رفته خرگوشایی که تو کتابش دیده رو ازنزدیک ببینه..
پ. ن. به پستهای قبلی دیگران و خودم نگاه میکنم، پربود ازغذاهای رنگی، ساده، اما باسلیقه، سفر حتی تاهمین طالقان، لحظههای خوش حتی در حد خوردن چایی..، اماالان پستها مدتی است پراست ازاعتراض، ناله، یأس، فریاد یاشاید مثل من بهت
ترجیح میدهم نگاه کنم و دردلم افسوس بخورم، من آدم پرشوری بودم به عنوان یک شهروند نظرم رامیدادم همیشه، سکوت مرام من نبود، اما این روزها دوستانی که دم از تحمل عقیدهی مخالف میزنند، ومنتظر ایران آباد وآزادند خشمگین به صفحهها حمله میکنند، توهین میکنند، قضاوت میکنند، ومن مانده ام که چطور قرار است ازسرزمینی پرازامنیت وصلح حرف بزنیم وقتی در کوچکترین مسائل زندگی هم دخالت میکنیم، از روی ظاهر قضاوت میکنیم وهم رامیرنجانیم، قبول دلگیریم، اما ازهم؟ این همه علیه هم مصاحبه کردن، این همه پاسخ دادن به همه بابت جزئیترین مسائل زندگیمان؟ میدانید چقدر آدم تقلبی لباس موجه پوشیده و دم از حقیقت میزند؟ میدانید. ماکجا ایستاده ایم؟ کجامیرویم؟ به موج سواران این آب گلالود اندیشیده اید
گویی باید صبر کرد، کتاب خواند، دعاکرد، ساکت بود ودلمان را به کودکانی خوش کنیم که در دل از آینده آنها بی خبریم
نه، این حق ما نبود. مادههی شصتیها در هر سختی واندوهی بودیم بالارفتیم پایین آمدیم، اما صاحب عقیده بودیم، نه این حق ما نبود
خود شكن آئينه شكستن خطاست!!!!!!!!!!!!!!! :)
من هر زمان شما را در برنامه های تلویزیونی می دیدم بسیار خوشم میآمد از شور جوانی ، جذابیت ، وقار ، زیبایی ، قدرت کلام و ....... تا اینکه توسط شخص بدی و بنظر من ظالمی آن اتفاق افتاد .
مطلب این است بنظر من وقتی شخصی در بین مردم با ظاهری آراسته و کلامی دلنشین میگوید و ابتدا خودش به آن عمل نمیکند ، اظهار انزجار از آن شخص به آنها دست میدهد . چرا ؟ فکر میکنند ( خودم را میگویم ) که توسط سرکار خانم محترمی مانند شما فریب خوردیم . و این فریب باعث انزجار شده و این پیامدها را برای سرکار خانم محترمی مثل شما دارد .
ولی من که فریب نخوردم ، راحت تحمل میکنم . شما سرکار محترم هر لباسی بپوشید مهم نیست . همه رفتار شماست که در ذهن می ماند . با آرزوی موفقیت و روزهای خوش برای شما .