بیف استروگانف در برنامه غذایی مدرسه+عکس
کد خبر: ۹۱۱۵۷
تاریخ انتشار: 2017 November 10    -    ۱۹ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۰
از مدرسه البرز که به «کالج آمریکایی ها» معروف بود، تا دبیرستان «انوشیروان دادگر»، مدرسه «بهرام فیروز»، «مدرسه مفید»، «دبیرستان انرژی اتمی» و تا «مدرسه علوی»، همه و همه مدارس غیرانتفاعی بوده اند که «خواص» در آنها درس خوانده اند و بعد هم به قول عامه «برای خودشان کسی شده اند.» 

انعکاس گزارش حاضر (منتشره در تجارت نیوز) به معنی این نیست که ما همه مدارس غیرانتفاعی را در یک طیف قرار می دهیم. کما این که همین چند سطر توضیح را یک دانش آموخته مدرسه مفید و دبیرستان البرز می نویسد که غیرانتفاعی های غالبا پولکی امروز بسیار متفاوت بودند. مفید و البرز، دولتی نبودند اما تفاوت تنها در کیفیت آموزش بود. به سرو بیف استروگانف و ما در مفید و البرز لوبیا گرم هم نمی خوردیم و از تفاخر پولی هم خبری نبود و اصلا پول آن چنانی هم در کار نبود. چه، تفاوت ها در جای دیگری بود...
 
بیف استروگانف در برنامه غذایی مدرسه! 

از مدرسه البرز که به «کالج آمریکایی ها» معروف بود، تا دبیرستان «انوشیروان دادگر»، مدرسه «بهرام فیروز»، «مدرسه مفید»، «دبیرستان انرژی اتمی» و تا «مدرسه علوی»، همه و همه مدارس غیرانتفاعی بوده اند که «خواص» در آنها درس خوانده اند و بعد هم به قول عامه «برای خودشان کسی شده اند.»

این قبیل مدارس که الزاما ذیل عنوان «مدارس غیرانتفاعی هم نمی گنجند، نمونه های امروزی بسیاری هم دارند: مدارسی که به فرزندان شما، زبان های انگلیسی، فرانسه و آلمانی یاد می دهند، کلاس رقص باله دارند و برای ناهار «بیف استروگانف» سرو می کنند. محمدجواد ظریف و محمدحسین صفار هرندی، نخستین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اول محمود احمدی نژاد در «مدرسه علوی» درس خوانده اند و این همان مدرسه ای بود که در زمان پهلوی دوم، خانواده های متمول مذهبی فرزندانشان را در آنجا به تحصیل می گذاشتند.

در این گزارش به موضوع آن دسته از مدارس غیرانتفاعی پرداخته ایم که از سطح مدارس عادی غیرانتفاعی هم فراتر می روند و البته شهریه های بسیار کلانی هم دریافت می کنند. این مدارس فرزندان «خواص»، فرزندان طبقات اجتماعیِ فرادَست، یا فرزندان کسانی را در خود جا داده اند که در دهک های درآمدی بالای جامعه ایران زندگی می کنند.

داستان بیف استروگانف و املت

علی شهابی، پارمیدا، دختر هفت ساله خود را در یک مدرسه غیرانتفاعی در شهرک غرب تهران ثبت نام کرده است. این مدرسه به شیوه هیات امنایی اداره می شود و البته برای تحصیل از اولیای دانش آموزان شهریه هنگفتی دریافت می کند. با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1367، باز هم سر و کله مدارس غیردولتی پیدا شد و نخستین دوره تحصیلی غیردولتی در فردای پیروزی انقلاب اسلامی در سال تحصیلی 1369- 1368 کلید خورد.

شهابی به تجارت نیوز می گوید برنامه غذایی هفتگی که پارمیدا در مدرسه می خورد، او و همسرش را هم به تعجب واداشته است. «در این مدرسه غذاهای عجیبی برای بچه ها سرو می کنند که ما شاید فقط در عروسی ها دیده باشیم. بیف استروگانف غذای خاصی نیست، اما غذایی هم نیست که ما هر هفته در خانه بخوریم.»

او ادامه می دهد: «پارمیدا پاستا دوست ندارد و از آنجا که در برنامه غذایی مدرسه هفته ای یک بار پاستا هم گنجانده شده، به ما گفته بود که لب به غذایش نمی زند. من این موضوع را در انجمن اولیاء و مربیان مدرسه مطرح کردم و مدیر مدرسه از من خواست فهرست غذاهایی که پارمیدا دوست دارد را برایش بنویسم. پارمیدا که تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته، خودش فهرست را اصلاح کرد و از آنجا که املت یا به قول خودش «عُملت(!)» دوست دارد، چند بار این غذا را در فهرست تکرار کرد.»

شهابی ادامه می دهد: «در جلسه بعدی انجمن اولیا و مربیان، فهرست پارمیدا با خنده دست به دست می شد و برای احترام به او هم که شده قرار شد املت هم در برنامه غذایی هفتگی قرار بگیرد. البته من فکر می کنم به ما احترام گذاشته اند، چون سالی 14 میلیون تومان شهریه از ما می گیرند.»

خصوصی سازی امر آموزش: چه شد که این طور شد؟

«مدارس غیرانتفاعی» امروز که پیش از انقلاب عنوان «مدارس ملی» را بر پیشانی داشتند، به شکل امروزی شان عمری 27 ساله دارند. عنوان «مدارس غیرانتفاعی» اما نخستین بار در سال 1351 مورد استفاده قرار گرفت. با این همه، بعد از گذشت 6 سال تحصیلی، به دلبل تاکیدی که قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی بر ارائه آموزش رایگان به تمامی دانش آموزان داشت، بساط مدارسی غیرانتفاعی به صورت موقت برچیده شد و تا 11 سال صحبتی از این مدارس در میان نبود. با پایان یافتن جنگ تحمیلی، روند بسیاری از امور در ایران تغییر کرد و یکی از این تغییرات هم رویکرد اقتصادی به آموزش و پرورش بود.
 
بیف استروگانف در برنامه غذایی مدرسه! 

با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1367، باز هم سر و کله مدارس غیردولتی پیدا شد و نخستین دوره تحصیلی غیردولتی در فردای پیروزی انقلاب اسلامی در سال تحصیلی 1369- 1368 کلید خورد. مدافعان راه اندازی مجدد مدارس غیرانتفاعی در سال های پایانی دهه 1360 خورشیدی استدلال می کردند که تعداد بالای دانش آموزان و در عین حال آسیب دیدگی زیرساخت های کشور به دنبال 8 سال جنگ تحمیلی، ضرورت استمداد از بخش خصوصی برای ورود سرمایه به حوزه آموزش را اجتناب ناپذیر کرده است.

مدافعان آموزش و پرورش غیرانتفاعی اما نظر به دخل و خرج وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش هم داشتند. این وزارتخانه همین امروز هم بیشترین شمار پرسنل را در میان تمام نهادهای دولتی دارد و اصولا سنگین ترین وزنه بخش دولتی در ایران است. با این همه، در سال 1394، بودجه این وزارتخانه که بیش از 90 درصد از ان نیز برای پرداخت حقوق و مزایای پرسنل این وزارتخانه که بیش از 90 درصد از آن نیز برای پرداخت حقوق و مزایای پرسنل این وزارتخانه هزینه می شد، بالغ بر 30 هزار میلیارد تومان بود. علی رغم تحقق این بودجه، وزارت آموزش و پرورش در بسیاری از موارد در زمره آن دسته از نهادهای دولتی قرار می گیرد که کسری بودجه سالانه دارند. بنابراین، از منظر این عده، شاید راهی به جز خصوصی سازی امر آموزش باقی نمانده بود.

مدارسی برای تربیت طبقه «الیت»

محمدجواد ظریف و محمدحسین صفار هرندی، نخستین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت محمود احمدی نژاد (که امروز از نظر سیاسی کمتر قرابتی با یکدیگر دارند) در «مدرسه علوی» درس خوانده اند و این همان مدرسه ای بود که در زمان پهلوی دوم، خانواده های متمول مذهبی فرزندانشان را در آنجا به تحصیل می گذاشتند. از دل همین مدرسه هم بود که بعدها، خیلی از نخبگان سیاسی حکومت جدی سر برآوردند و البته همین الگو را در مدارسی دیگر و به سبکی دیگر تداوم بخشیدند.

اگر از دانشگاه هایی مانند دانشگاه امام صادق (ع) بگذریم که طیف آکادمیسین ها و مدیران دانشگاه رفته نظام نوپای جمهوری اسلامی را تربیت کرده اند و می کنند، در دهه های گذشته مدارسی هم شکل گرفته اند که نوع آموزش و پرورش مورد نظر را به سطح تحصیلات دبستان و دبیرستان رسانده اند. «دبیرستان مفید»، «مدرسه نیکان» و «مدرسه سمپاد»، نمونه هایی از این مدارس اند.

دبیرستان البرز یکی از نخبه پرورترین مدارس ایران بوده و هست، جایی که بسیاری از الیت سیاسی ایران فارغ التحصیل آن اند. در سال های ابتدایی دهه 1370 اما احساس بیگانگی با علوم انسانی به شیوه ای که «غربی» تلقی می شد، به ایجاد مدارس ویژه علوم انسانی در ایران انجامید. همین نوع نگرش هم بود که بعدها به بحث هایی مانند «اسلامی کردن علوم انسان» یا «علوم انسانی اسلامی» انجامید. «مدرسه فرهنگ»، به مدیریت و بنیانگذاری غلامعلی حداد عادل احتمالا نخستین مدرسه از این دست است.

مدارس خاص و «هفت خوانِ» ورودی

امروزه هم مدارسی از این دست کم نیستند که هم شهریه های بالایی دریافت می کنند و هم نظامی آموزشی خاص خود را دارند. جلال فرزین، که در یکی از این مدارس در شرق تهران کار می کند و البته تمایل ندارد نام این مدرسه ابتدایی را رسانه ای کند، به تجارت نیوز می گوید: «قوانین سفت و سختی برای ورود به مدرسه ما وجود دارد. اولا اینکه اکثر بچه ها از خانواده های مذهبی و ثروتمند هستند و قبل از ورود از این جهت فیلتر می شوند. در وهله دوم هم ما حتی معلمان و کادر مدرسه را هم به سختی انتخاب می کنیم و حساسیت های جدی در این زمینه داریم.»
 
بیف استروگانف در برنامه غذایی مدرسه! 

او ادامه می دهد: «به عنوان مثال، ما در آزمون ورودی ای که برای پذیرفتن کلاس اولی ها برگزار می کنیم، بدون اینکه بچه ها متوجه شوند، به صورت غیرمستقیم از وضعیت مذهبی خانواده های آنها می پرسیم. مثلا از بچه می پرسیم که کدام شخصیت های کارتونی را دوست دارد و بعد می پرسیم که آیا این شخصیت ها را در شبکه های داخلی دنبال می کند یا شبکه های ماهواره ای. اگر ماهواره داشته باشند رد می شوند.»

به گفته فرزین، این مدرسه بچه ها را نه فقط از نظر علمی و سطح معلومات و گرایش های مذهبی، که از نظر سطح توانایی فیزیکی هم بررسی می کند. «بخشی از همین آزمون ورودی، آزمون ورزشی است و بچه هایی که توانایی بدنی چندانی نداشته باشند رد می شوند. ما حتی از بچه های پایه های بالاتر، سوالات سیاسی هم می پرسیم، مثلا اینکه آیا می دانند رییس جمهور آمریکا یا روسیه چه کسانی هستند؟»

از «تحرک اجتماعی» چه می دانید؟

آیا تحصیلات را می توان به عنوان راهی در نظر گرفت که طبقه فرودست از طریق آن به طبقه فرادست بپیوندند؟ پیش از آنکه به سراغ پاسخ این پرسش برویم، اجازه بدهید اندکی در مورد «تحرک اجتماعی» (social mobility) بگوییم اگر جامعه ای نتواند به اعضای خود تحرک اجتماعی اعطا کند، هر کس به صورت تقریبی در همان شرایطی خواهدمُرد که در آن به دنیا آمده است.

جامعه شناسان می گویند تحرک اجتماعی در یک جامعه بالا است، اگر اعضای آن جامعه بتوانند به راحتی از طبقات و گروه های فرودست، به طبقات و گروه های فرادست جا به جا شوند.

به بیان ساده، اگر شما در یک خانواده فقیر به دنیای بیایید و بعد قادر باشید به آسانی (از طریق پشتکار شخصی، تحصیلات، فعالیت موفق شغلی و غیره) از دهک درآمدی ای که به آن تعلق دارید بیرون بیایید، جامعه شما تحرک اجتماعی بالایی دارد. آمریکایی ها به عنوان مثال، عموما به این دلیل به جامعه آمریکایی می بالند که معتقدند کشور و جامعه آنها اجازه می دهد هر کسی با هر خاستگاه اجتماعی، اقتصادی، قومیتی و نژادی بالاتری برود.

اینکه این مدعای آنها تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است، موضوع نوشتاری دیگر است با این همه، اگر جامعه ای نتواند به اعضای خود تحرک اجتماعی اعطا کند، هر کس به صورت تقریبی در همان شرایطی خواهد مُرد که در آن به دنیا آمده است.

آیوی لیگ و ثروتمندانی که به دانشگاه می روند

یکی از راه هایی که به کمک آن می توان اطمینان حاصل کرد کسی از شرایط اقتصادی- اجتماعی پایین تر، به شرایط اقتصادی- اجتماعی بالاتر بود، دسترسی به آموزش با کیفیت است. به عبارت دیگر، در دسترس بودن آموزش مناسب، یکی از راه های ایجاد تحرک اجتماعی در میان شهروندان است. با این همه، اگر سطح کیفی آموزش به دلیل دسترسی به منابع مالی و ثروت، برای عده ای بهتر از سایرین باشد، فقرا نخواهند توانست راهی به جهان ثروتمندان بیابند.

دانشگاه پرینستون یکی از دانشگاه های عضو آیوی لیگ در آمریکا است، جایی که فرزندان ثروتمندان آمریکایی درس می خوانند. این معضل اما تقریبا در همه جای جهان وجود دارد که ثروتمندان، بیش از فقرا به آموزش مناسب دسترسی دارند.

به این ترتیب، یکی از ساده ترین راه ها برای ایجاد تحرک اجتماعی هم از میان می رود. به عنوان مثال در آمریکا این بحث داغِ بسیاری از رسانه ها است که چرا هشت دانشگاه مطرح آمریکایی موسوم به «آیوی لیگ» (Ivy Lcague)، که همگی در شمال شرقی این کشور واقع شده اند، در اختیار اشراف و ثروتمندان قرار گرفته اند؟

ایوی لیگ، شامل دانشگاه های کلمبیا، براون، کرنل، هارودارد، پنسیلوانیا، پرینستون، بیل و دارتموث کالج، همگی در فهرست 100 دانشگاه برتر جهان قرار دارند و هر چند عملا هر کسی می تواند به آنها راه بیاید، عمده دانشجویان این دانشگاه ها از طبقه مرفه آمریکایی برخاسته اند. پرسش اینجا است که چرا ثروتمندان در زمینه آموزش هم از بقیه جلوتراند؟

بازتولید «اشرافیت»

در ایران، بنا به آمارهای رسمی (با اندکی بالا و پایین در سال های مختلف) دست کم 85 درصد از تمامی دانشجویان دانشگاه ها برای تحصیل خود پول پرداخت می کنند و تنها 15 درصد از جمعیت حدود 4.5 میلیون نفری دانشجویان، به صورت رایگان و «دولتی روزانه» به تحصیل مشغول اند فارغ از اینکه آیا تحصیل رایگان بن نفع کشور است یا نه، می توان این پرسش را پیش کشید که دقیقا چه کسانی به سراغ «تحصیل پولی» می روند؟

در شرایطی که برخی دانشجویان توانایی پرداخت هزینه های تحصیل در دانشگاه های آزاد و غیرانتفاعی را ندارند و وام های دانشجویی برای تحصیلات هم یا موجود نیستند و یا شرایط مناسبی ندارند، چه کسانی برای تحصیل به «پردیس های بین المللی» دانشگاه هایی مانند شریف و تهران در جزایر کیش و قشم می روند؟

پردیس هایی که برخی از آنها برای هر ترم تحصیلی حدود 20 میلیون تومان شهریه از دانشجویان دریافت می کنند. کسانی که توانایی پرداخت شهریه 14 میلیون تومانی برای تحصیل در مقطع ابتدایی را دارند، همان کسانی هستند که در آزمون های ورودی دانشگاه ها (کنکور) از بقیه جلو می افتند. آمار دقیقی در مورد ترکیب قومیتی، جنسیتی یا نژادی دانشگاه های برتر ایران (مانند دانشگاه های شریف، تهران، امیرکبیر، علاقه طباطبایی و...) وجود ندارد، اما آمارهای جسته و گریخته ای هستند که نشان می دهند این دانشگاه ها هم عمدتا توسط کسانی پر شده اند که از تحصیلات ابتدایی و متوسطه سطح بالا برخوردار بوده اند.
 
در عین حال، کسانی که توانایی پرداخت شهریه 14 میلیون تومانی برای تحصیل در مقطع ابتدایی را دارند، همان کسانی هستند که در آزمون های ورودی دانشگاه ها (کنکور) از بقیه جلو می افتند. به این ترتیب، ثروتمندان موقعیت اقتصادی- اجتماعی خود را به مدد ثروت شان بازتولید می کنند. این شاید به معنی آن باشد که دسترسی به آموزش به عنوان روشی برای تمایزیابی و تحرک اجتماعی نیز از طبقات فرودست گرفته شده است.

هفته نامه امید جوان
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار