تو رو خدا با اين منطقه زيبا كه جز ييلاقاته تالش هست، اين كارو نكنيد. اين همه جاهاي زيبا رو ، ويران كرديم بس نبود. ؟؟؟؟؟؟؟؟ اين مناطق از جاهاي بكر و زيباي تالش در گيلان هستن. كه در حال حاضر هم به اندازه كافي شلوغ شدن. توسط خود بومي ها. تالش زيباااااااااااا
احتمالاً الان بهشت گمشده زير زباله دفن شده!
اِ !!!!!!!! خوب شد يادم انداختين! چند وقته تصميم گرفتم ربط و بيربط زير هر خبري كه ربطي هم به ريختن زباله نداره! كامنت بگذارم! حالا يادم اومد! باشه داشتم ميگفتم!
چه خبره اين همه زباله در كشور هست!!
بابا آدم حالش بد ميشه!
تابناك جان! كار كار شماست! بايد يه فكري واسه اين وضعيت كرد! فروردين و ارديبهشت خواسته و ناخواسته به سفر رفتم! اما از بس كيسه پلاستيك و شيشه زباله و كهنه پارچه تو مسير ديدم! توي هر رفت و برگشت بي هيچ سياه نمايي اي حالم بد شد! فصل بهار بود و دشت و دمن زيبا! اما مناظر زباله بدجوري چشم و روح و روان آدم رو آزار ميداد! وسط راه يك ماشين مثل ما واسه استراحت نگه داشت و يه خانمي كه مادر دو تا بچه هم بود نامردي نكرد و با خونسري كامل هر چه آشغال تغذيه تو طول سفر بود رو ريخت در دشت و دمن و بعد از اون 6 تا كيسه زباله بزرگ بد شكل و قيافه را در فضاي آزاد تخليه كرد! از اين همه عشق و علاقه به ميهن توسط اين خانم داشتم خفه ميشدم! احساس خفگي بنده به سه قسمت تقسيم ميشد! :)
اول اينكه اين خانم جلوي 2 تا پسر گلش داشت اين كار رو مي كرد كه خيلي بدآموزي داشت و كاملا آموزش بي مسئوليتي بود به جاي مسئوليت پذيري!!!! اي خدا!!! :)
دوم اينكه جلوي چشماي من داشت اين كار رو مي كرد كه حساسيت زيادي سر مسئله محيط زيست دارم با اين اوضاع كنوني كه بحراني است و از چشم هيچ كس هم پوشيده نيست!!! واي خدا به دادم برس !!! :)
سوم اينكه داشتم فكر ميكردم چقدر زحمت داشت اگر اين خانم يك كم دقيق دور و برش رو نگاه ميكرد و ميديد كه سطل زباله هم وجود داره و من همون لحظه دارم آشغال تو سطل زباله ميريزم!!!! يه كم زحمت دادن به خودمون و دو قدم بيشتر راه رفتن كمر آدم رو نميشكنه و هيچكي ناقص نميشه! خب بابا بيا آشغالا رو بريز اينجا!!
شماره چهار قاچاقيه آخه گفتم به سه دليل!!
حالا شما چهارمي رو هم بخونين و سه تا حساب كنين!!
چهارم اينكه وقتي آشغال مي ريخت من داشتم خيلي معنا دار ايشون رو نگاه ميكردم! اما ايشون در حالي كه با ساير اعضاي خانواده شروع به لبخند مليحي فرمودند و نگاه عاقل اندر جاهلي به من انداختن و خيلي ريلكس و خونسرد به محيط پيرامون چشم دوخته بودند! چاي ليواني ميل فرمودند و از ديدن طبيعت در كنار زباله هايي كه بود و اونايي كه خودشون ريختن خيلي لذت برده و مشعوف و شاد و خوشحال و خندان و پر انرژي سوار ماشين شدند و به راهشون ادامه دادن!
بعيد مي دونم ايشون ندونن كه ريختن زباله در طبيعت كار زشتيه! اون لبخندي كه من ديدم حكايت از برو بابا حال داري نظافت رو رعايت كنيم داشت نه بياطلاعي! دلت خوشه و ما اين همه كار داريم و بعد غم و غصه هست و هزار و يك عذر و بهانه ديگر براي عدم رعايت نظافت در ساير نقاط غير از چهارديواري خودمان كه خانه ماست! اما حقيقت اينه كه اين زباله ريزي ريشه در تنبلي اي تاريخي داره كه با عذر و بهانه هاي ديگه و حس افسردگي بيجا به دليل عدم دلخوشي! مخفي و پوشانده مونده و خوب منم كه گاگولم اينجا و نميفهمم! :(
بابا بسه ديگه بياييد يه كم منصف باشيم! ما همه با هم زباله ريزيم ديگه !! :) :) مثل اون اردكه تو كارتون گوفي!! كه روزنامه ها رو خرد مي كرد و با خوشحالي پرت ميكرد همه جا! (دقيقاً ملت ما زمان ريختن آشغال حس خوشحالي شديدي داره!)
آخه كدوم مريخي بيكاريه كه بياد تو مملكت ما آشغال بريزه! اين يه قلم از حق نگذريم زير سر هممونه! ناقلاها! من خودم فهميدم! حيوانات هم كه بيچاره ها از زباله هاي ما تغذيه مي كنن و تازه يك كم سبكش ميكنن!
جونم براتون بگه وقتي ماشين اون خانوم گاز داد و رفت فشار خون بنده روي 25 بود و داشتم از شدت عصبانيت ميتركيدم!! :)
تا سه ساعت اين موضوع در مغز و كليه سلول هاي عصبي بنده راهپيمايي مفصلي فرمود و وقتي بنده از شدت غضب سردرد گرفتم اون لحظه قسم خوردم كه وقتي برسم! زير هر خبر ربط و بي ربطي در مورد اين مسئله يك كامنت اساسي بگذارم!
بسم الله
بنده شروع كردم! آقايان و خانمهاي عزيزي كه از زباله ريزي و بي نظمي ديگران به تنگ اومديد! ببينم چطور به من كمك ميكنيد كه اين ضعف فرهنگي رو كه ريشه در تنبلي و البته نقصهايي در سيستم شهري هم داره از بين ببريم! سطل هاي زباله در سطح شهر جنس خوبي ندارن! يا به دليل نوع زباله اي كه توشون ميره بد چهره و بد بو و بسيار بد منظره هستن! و البته من نميدونم چرا ملت عزيز ما سطل زباله رو با كاميون براي حمل محصولات اسقاطي خونه اشتباه ميگيرن!
عزيزان من اين سطل زباله است!
اجازه بديد يه بار ديگه بگم ! گوش كنيد! سطل زباله! :) به خدا كاميون اساس كشي اساس اوراق خونه نيست! :)
به خدا قد زباله هاي سطل آشغال فقط ظرفيت داره ازش در همين حد انتظار داشته باشين! :)
بابا چرا مبل شكست ميندازين تو سطل آشغال! مگه سمساريه!
واسه چي به جاي اينكه وانت خبر كنيد كه ضايعات خاك و سيمان و آجر و سنگ خونه ي در حال ساخت رو جمع كنن همه رو مياريد ريخته و واريخته ميريزيد كنار ظرف زباله! :)
بله! نزديك يك تن شيشه با زواياي كج و ماوج ناجور چيديد اين دور كه چي بشه! :) ننوشته ظرف بازيافته شيشه در حد يك تن!! :)
باباجان اين سطل آشغال براي زباله جا نداره! :) بهتره كه ما هم زباله هامون رو بريم بريزيم كنار درختها چارهاي نيست! به اين ميگن بهرهبرداري فوق فول از يك وجب ظرفيت!!
بله اينجوري ميشه كه اگه دقت كنيد ساعت 2 شب به بعد زبالههاي قاچاقي شروع به توليد در كوچه ها و چينش در كنار ظرف هاي زباله ميكنن! كله صبح قد يك تريلي 18 چرخ كنار ظرف زباله اي كه زير آشغالا مدفون شده فقط زباله ميبينيد! مبل شكسته! ميز شكسته! شيشه به مقدار يك تن! 100 گوني زباله ساختماني در حال ساخت! به ميزان 500 عدد كارتن مازاد شركت هايي كه جنس خريداري كردهاند! فقط براي يك كيسه زباله خونه ما جا نيست! در طول كوچه و پس كوچه هم كه الي ماشاءا... كيسه پلاستيك در انواع سايزهاي و تراكت هاي تبليغاتي و كاغذ بستني و بيسكويت و انواع ظروف اغذيه پديدار و نمايانه! قربونت برم خدا! عجب حوصلهاي داري! من دارم از عصبانيت به كبد و كليه ام قد وزن همه اون آشغال ها فشار و استرس و انقباض وارد ميكنم! ولي چه فايده!
تابناك جان! بايد بگم بهتره بقيه شو بذارم زير يه خبر ديگه كامنت كنم و مثل اين سريال هاي تلويزيوني زير اين كامنت بنويسم!
و اين داستان ادامه دارد.............
پاسخ ها
فرزاد
||
۰۷:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۳
برادر منم مثل شما همينقدر حرص ميخورم و ناراحت ميشم.اگر بخواي به همه هم تذكر بدي احتمالا كار به دعوا و بعدشم اين روزا كه مردم ماشاالله همه يك قمه و شمشير تو ماشينشون دارند و ميكنند تو شكمت! ميداني مشكل كجاست ؟ يچه ها بايد از دوران دبستان به جاي رياضي پيشرفته! و ... آداب زندگي بياموزند از قبيل :
- چراغ قرمز يعني چي.
- چطور قانون را رعايت كنند.
- چطور با بزرگتر رفتار كنند.
چطور آشغال نريزند و ....
متاسفانه خيلي ها هم ميدانند اين كار اشتباست اما فكر ميكنند با آشغال ريختن با مسئولين اختلاس گر مبارزه ميكنند! نميدانند كه فردا همين آشغال ها منبع بيماريها و انواع سرطان هايي ميشود كه گريبان بچه هاي خودشان هم ميگيرد.
به خدا قسم هيچ كاري ندارد هر جا ميرويم زباله هاي خود را در يك كيسه زباله بريزيم و در اولين فرصت به هر شهري رسيديم در اولين سطل زباله بريزيم. به همين سادگي!
حمید کلباسی
||
۱۵:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۳
شما هم سعی کن اولا مختصر و مفید بگویی و
ثانیا کامیون اثاث کشی را اساس کشی ننویسی!
منطقه کوهستانی خلخال بسیار زیبا و بکر است جاده اسالم به خلخال از زیباترین نقاط آذربایجان است رودخانه زیبای قزل اوزن طراوت و زیبایی کم نظیری به خلخال داده در ضمن تا یادم نرفته بگم در کوهستان های خلخال کبک دری که آرزوی هر شکارچی شکار آن است یافت می شود
پاسخ به زینال جاده اسالم به خلخال بجز 10 کیلومتر انتهایی مربوط به استان گیلانه نه آذربایجان بعدش این عکاس احتمالاً رفته خلخال رو یه بلندی ایستاده از کوههای گیلان عکس گرفته بعد نوشته که مال خلخاله البته منظورم اون کوههای بی آب و علف نیست ،اون کوههای سبز ش رو میگم
پاسخ ها
سهند
||
۱۹:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۱
خلخال مال اردبیل هست درضمن قسمت آستارا هم کلا جزوی از آذربایجان شرقی بود بعد استان شدن اردبیل آستارا به گیلان داده شد
ناشناس
||
۲۲:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۲
آستارا همیشه مال گیلان بود هست خواهد بود.اطلاعاتت رو زیاد کن بعد یادداشت بذار
ناشناس
||
۱۸:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۴
آقایان اطلاعات تاریخی خودتون را بیشتر کنید. آستارا و اردبیل و خلخال هر سه قسمتی از خاک آذربایجان بوده و هست.
سلام دوست ناشناس .این تعصب نیست که برای دیگران توضیح بدی تا آگاه سازی بشه، پاسخ من در جواب زینال بود .میخواستم بگم که اون جاده ای که به نام یه جای دیگه مصادره کرده برای یه جای دیگه است این اتفاق معمولاً برای جاده حیران هم اتفاق میفته که اون جاده به گیلان تعلق داره ولی دوستان آذری زبان بیشتر جاهها ذکر میکنن که برای اردبیله میتونین از نقشه هم پیگیری کنید ثانیاً منظور من ازناو نبود منظورم تصاویر بالایی بود اون تصویری که از ازناو گرفته شده دو تا تپه بیشتر نیست که در ابتدا سعی شده تصویر از نزدیک گرفته بشه تا تصویربزرگتر به نظر بیاد و در پایین عکس تصویر لانگ شات اون هست که نشون میده وسعتی نداره و فقط یه ترفند عکاسیه، تازه من تو کامنتم ذکر کرده بودم "احتمالاً "یعنی جانب احتیاط رو رعایت کرده بودم کسی که میخواد تعصب بی جا نشون بده معمولاً این ملاحظات رو نمیکنه و این احتمال رو دادم تا شاید من دارم اشتباه میکنم
با خوندن این خبر میدونید من از چی لجم میگیره؟ اینکه تو مترو یا اتوبوس یا در برخی ادارات افرادی را میبینم که خسته خوب آلود در حال رفت یا بازگشت از محل کار خودشون هستند اینها اکثرا ساکن قیام دشت یا پاکدشت یا رباط کریم یا اسلام شهر هشتند و این تعداد که من دیدم کار ساده خدماتی یا ساختمانی میکنند نکته قضیه اینجاست با چند تاشون که همصحبت شدم از این مناطق یا دیگر مناطق خلخال بودند من خلخال رفتم میدونستم چه هوای بکر و لطیفی داره بارها میگفتم به جای این همه زجر و زحمت بابت جور کردن هزینه زندگی و اجاره بهای زندگی در حواشی پایتخت بهتر نیست آدم با نون خالی همون خلخال بمونه؟ درسته بچه ها نون خالی متسرشون نمیشه و زندگی فقط خوردن نیست اما انصافا با بیشترین قناعت این منطقه ارزش زندگی نداره؟ واقعا بهر دلیلی مهاجرت از اونجا به تهران توجیه داره؟ به تهران..جای دیگه هم نه ..حومه تهران
پاسخ ها
محسن
||
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۲
اقاي محترم
خلخال بزرگ صدها پزشك و مهندس و استاد تحويل اين كشور داده
دانش اموزان خلخال هرسال جز رتبه هاي بالاي كنكور هستند
بافرهنگ ترين شهرستان استان اردبيل خلخاله با كمترين امار درگيري و دزدي و قتل و...
ارامترين و بي هياهو ترين نقطه ايران خلخاله
سلام دوستدارطبیعت.این برای اون ناشناسی که کامنت بالابلندی نوشته است وبرای اونای که واقعأ ازته دل دوستدارطبیعت هستند.آی دوست عزیز گفتی: ازدست اینجورآدمای که این رفتارهای زشت راباطبیعت دارند.واقعأ دمت گرم.منم دوست خوبم بااینجورحیوانهای برخوردکردم.(به خاطراین میگم حیوان چون واقعأ وشرافتن حیوان باطبیعت چنین رفتاری رانمی کندکه بعضی ازانسانهامی کنند)دوست عزیزمن هم به اینجورآدمهاخیلی تذکردادم،امامیدونی درجواب چی شنیدم؟بهم گفتن توچیکاری طبیعتی،باباشی یاننه شی سنگشوبه سینه میزنی،خیلی هاهستن بروبه اونابگوماهم مثل اونا،چندتاحرف زشت دیگه که جای گفتن نداره بهم گفتن رفتن.بعضی وقتاباخودم میگم بزارمنم مثل اونابه جای دوستدارطبیعت بشم دشمن طبیعت ،امابازم دلم نمیادکه فرزندانم ازاین طبیعت لذت نبرن.دوست عزیزم میدونی مشکل ازکجاست ازتربیت پدران ومادران است که به بچه هادرس دوستداری طبیعت نمی آموزند..من نمیدونم تودرکدام شهرزندگی می کنی،ولی من دریکی ازشهرهای رشته کوه زاگرس زندگی می کنم.شهرمن خیلی جاهای دیدنی داره واقعأ بهشت های گم شده ای داره که اصلأروستای زندانه پیشش هیچه.می دونی بایدچگونه بادشمنای طبیعت درس آموخت.بزارازیکی ازمسافرتهام برات تعریف کنم.تابستان سال ۸۸به شهرنهاوندسفرکردیم توی شهرنهاوندسرابی هست به اسم (سراب گیان)خیلی جای خوب،زیباوباصفایی است.وقتی به سراب رسیدیم جمعیت زیادی ازمردم برای تفریح آمده بودندودورسراب جمع شده بودندوعده ای هم درآب شنامی کردند.من هم باخانواده برادرم رفته بودم،وقتی به کنارسراب رسیدیم بامنظره خیلی زشتی ازآشغالهای جلدبستنی،پفک،چیبس،وخیلی ازآشغالهای دیگه درکنارسراب روبروشدیم منظره ی خیلی زشتی بود.برادرم گفت خیلی حیف است که جای به این زیبایی باآشغال تزئین شده ،بعدگفت آستین هاوپاچه ی شلواراتون بالابزنین وبیاین داخل آب تاآشغالهاروجمع کنیم ماهم حرفشوگوش دادیم ودست به کارشدیم وشروع کردیم آشغال جمع کردن.آدمای که اطراف سراب بودن به مامی گفتن دوربین مخفی که این کارو می کنیم.برادرم بهشون گفت نه چه دو ربینی مافقط دوستدارطبیعت هستیم وقتی جای این چنین زیبابدست انسان افتاده وانسان باهاش اینگونه رفتارمیکنه مابه دادش میرسیم.شایدباورنکنیدبیشترآدمای که اونجابودن به ما،درجمع آوری زباله کمک کردند،اون چندساعتی که اونجابودیم هیچ یک ازآدماآشغالهای خودشونودرطبیعت رهانمی کردندودرسطل زباله های که اونجابودمی ریختند.بیشترآقایون وخانم های که داشتندآنجاراترک می کردندپیش مامی آمدندومیگفتند:ازامروزمادیگه دوستدارطبیعت هستیم وخداحافظی می کردندومی رفتند.درضمن سراب گیان درقدیم شکارگاه خسروپرویزبوداست.بله دوست عزیزم مابایددرکشوراینگونه فرهنگ سازی کنیم.الان خودمن دارم دنبال جای میگردم که یی کارت عضویت داوطلبانه دوستدارطبیعت بگیرم،که وقتی بااینگونه افرادی روبروشوم کارتم رونشان بدم وبهشون بگم که واقعأمن دوستدارطبیعت هستم.حالاازدوستای عزیزی که این کامنت منومی خونن خواهش می کنم اگه جای سراغ دارن معرفی کنن.مرسی
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۳
تواکثرشهرهای ایران تشکلهای مردمی دوستدارطبیعت با عناوین مختلف وجود داره با یک جستجوی ساده تو شهرت یا شهرهای اطراف می تونی اونهاروپیدا کنی وعضو بشی
من هم هفته پيش اونجا بودم اين عكس ها حتي يك صدم زيبايي اون كوهها و منطقه و هواي لطيف و خنكس رو نشون نميده .
در ضمن چه فرقي مي كنه كه جز كدام استان باشد مهم اينه كه جز ايران هست و در زمان قاجار از دست نداديمش.
سلام
تو ایران پر از این مکان هاست مثلا
از سیاهکل تا دیلمان
عباس آباد کلاردشت
کردستان همش زیباست
دالخانی
جنگل ابر
ارتفاعات کندوان
انقدر زیاده که واقعا نمی تونم همه را بگم
حالا بازم لکه میبینی ؟؟؟؟؟!!!!!!!!
مردم ایران فکر می کنند تعطیلات و تفریح فقط باید برن شمال و جوجه کباب بخورن !!!
اینجور جاها رو خدا رو شکر ، فعلا باهاش حال نمی کنند
بهشت گمشده مکانی رویای در کامفیروز فارس بود که نابود شد............
افسوس...........
مخصوصا روستاهای اطراف اون
متاسفانه یا شایدم خوشبختانه تهرانی ها زیبایی رو فقط تو شمال دیدن ...
خیلی زیباست . ببینید و حسرت بخورید...
ایشالا بیام اون اطراف حتما سر میزنم
اِ !!!!!!!! خوب شد يادم انداختين! چند وقته تصميم گرفتم ربط و بيربط زير هر خبري كه ربطي هم به ريختن زباله نداره! كامنت بگذارم! حالا يادم اومد! باشه داشتم ميگفتم!
چه خبره اين همه زباله در كشور هست!!
بابا آدم حالش بد ميشه!
تابناك جان! كار كار شماست! بايد يه فكري واسه اين وضعيت كرد! فروردين و ارديبهشت خواسته و ناخواسته به سفر رفتم! اما از بس كيسه پلاستيك و شيشه زباله و كهنه پارچه تو مسير ديدم! توي هر رفت و برگشت بي هيچ سياه نمايي اي حالم بد شد! فصل بهار بود و دشت و دمن زيبا! اما مناظر زباله بدجوري چشم و روح و روان آدم رو آزار ميداد! وسط راه يك ماشين مثل ما واسه استراحت نگه داشت و يه خانمي كه مادر دو تا بچه هم بود نامردي نكرد و با خونسري كامل هر چه آشغال تغذيه تو طول سفر بود رو ريخت در دشت و دمن و بعد از اون 6 تا كيسه زباله بزرگ بد شكل و قيافه را در فضاي آزاد تخليه كرد! از اين همه عشق و علاقه به ميهن توسط اين خانم داشتم خفه ميشدم! احساس خفگي بنده به سه قسمت تقسيم ميشد! :)
اول اينكه اين خانم جلوي 2 تا پسر گلش داشت اين كار رو مي كرد كه خيلي بدآموزي داشت و كاملا آموزش بي مسئوليتي بود به جاي مسئوليت پذيري!!!! اي خدا!!! :)
دوم اينكه جلوي چشماي من داشت اين كار رو مي كرد كه حساسيت زيادي سر مسئله محيط زيست دارم با اين اوضاع كنوني كه بحراني است و از چشم هيچ كس هم پوشيده نيست!!! واي خدا به دادم برس !!! :)
سوم اينكه داشتم فكر ميكردم چقدر زحمت داشت اگر اين خانم يك كم دقيق دور و برش رو نگاه ميكرد و ميديد كه سطل زباله هم وجود داره و من همون لحظه دارم آشغال تو سطل زباله ميريزم!!!! يه كم زحمت دادن به خودمون و دو قدم بيشتر راه رفتن كمر آدم رو نميشكنه و هيچكي ناقص نميشه! خب بابا بيا آشغالا رو بريز اينجا!!
شماره چهار قاچاقيه آخه گفتم به سه دليل!!
حالا شما چهارمي رو هم بخونين و سه تا حساب كنين!!
چهارم اينكه وقتي آشغال مي ريخت من داشتم خيلي معنا دار ايشون رو نگاه ميكردم! اما ايشون در حالي كه با ساير اعضاي خانواده شروع به لبخند مليحي فرمودند و نگاه عاقل اندر جاهلي به من انداختن و خيلي ريلكس و خونسرد به محيط پيرامون چشم دوخته بودند! چاي ليواني ميل فرمودند و از ديدن طبيعت در كنار زباله هايي كه بود و اونايي كه خودشون ريختن خيلي لذت برده و مشعوف و شاد و خوشحال و خندان و پر انرژي سوار ماشين شدند و به راهشون ادامه دادن!
بعيد مي دونم ايشون ندونن كه ريختن زباله در طبيعت كار زشتيه! اون لبخندي كه من ديدم حكايت از برو بابا حال داري نظافت رو رعايت كنيم داشت نه بياطلاعي! دلت خوشه و ما اين همه كار داريم و بعد غم و غصه هست و هزار و يك عذر و بهانه ديگر براي عدم رعايت نظافت در ساير نقاط غير از چهارديواري خودمان كه خانه ماست! اما حقيقت اينه كه اين زباله ريزي ريشه در تنبلي اي تاريخي داره كه با عذر و بهانه هاي ديگه و حس افسردگي بيجا به دليل عدم دلخوشي! مخفي و پوشانده مونده و خوب منم كه گاگولم اينجا و نميفهمم! :(
بابا بسه ديگه بياييد يه كم منصف باشيم! ما همه با هم زباله ريزيم ديگه !! :) :) مثل اون اردكه تو كارتون گوفي!! كه روزنامه ها رو خرد مي كرد و با خوشحالي پرت ميكرد همه جا! (دقيقاً ملت ما زمان ريختن آشغال حس خوشحالي شديدي داره!)
آخه كدوم مريخي بيكاريه كه بياد تو مملكت ما آشغال بريزه! اين يه قلم از حق نگذريم زير سر هممونه! ناقلاها! من خودم فهميدم! حيوانات هم كه بيچاره ها از زباله هاي ما تغذيه مي كنن و تازه يك كم سبكش ميكنن!
جونم براتون بگه وقتي ماشين اون خانوم گاز داد و رفت فشار خون بنده روي 25 بود و داشتم از شدت عصبانيت ميتركيدم!! :)
تا سه ساعت اين موضوع در مغز و كليه سلول هاي عصبي بنده راهپيمايي مفصلي فرمود و وقتي بنده از شدت غضب سردرد گرفتم اون لحظه قسم خوردم كه وقتي برسم! زير هر خبر ربط و بي ربطي در مورد اين مسئله يك كامنت اساسي بگذارم!
بسم الله
بنده شروع كردم! آقايان و خانمهاي عزيزي كه از زباله ريزي و بي نظمي ديگران به تنگ اومديد! ببينم چطور به من كمك ميكنيد كه اين ضعف فرهنگي رو كه ريشه در تنبلي و البته نقصهايي در سيستم شهري هم داره از بين ببريم! سطل هاي زباله در سطح شهر جنس خوبي ندارن! يا به دليل نوع زباله اي كه توشون ميره بد چهره و بد بو و بسيار بد منظره هستن! و البته من نميدونم چرا ملت عزيز ما سطل زباله رو با كاميون براي حمل محصولات اسقاطي خونه اشتباه ميگيرن!
عزيزان من اين سطل زباله است!
اجازه بديد يه بار ديگه بگم ! گوش كنيد! سطل زباله! :) به خدا كاميون اساس كشي اساس اوراق خونه نيست! :)
به خدا قد زباله هاي سطل آشغال فقط ظرفيت داره ازش در همين حد انتظار داشته باشين! :)
بابا چرا مبل شكست ميندازين تو سطل آشغال! مگه سمساريه!
واسه چي به جاي اينكه وانت خبر كنيد كه ضايعات خاك و سيمان و آجر و سنگ خونه ي در حال ساخت رو جمع كنن همه رو مياريد ريخته و واريخته ميريزيد كنار ظرف زباله! :)
بله! نزديك يك تن شيشه با زواياي كج و ماوج ناجور چيديد اين دور كه چي بشه! :) ننوشته ظرف بازيافته شيشه در حد يك تن!! :)
باباجان اين سطل آشغال براي زباله جا نداره! :) بهتره كه ما هم زباله هامون رو بريم بريزيم كنار درختها چارهاي نيست! به اين ميگن بهرهبرداري فوق فول از يك وجب ظرفيت!!
بله اينجوري ميشه كه اگه دقت كنيد ساعت 2 شب به بعد زبالههاي قاچاقي شروع به توليد در كوچه ها و چينش در كنار ظرف هاي زباله ميكنن! كله صبح قد يك تريلي 18 چرخ كنار ظرف زباله اي كه زير آشغالا مدفون شده فقط زباله ميبينيد! مبل شكسته! ميز شكسته! شيشه به مقدار يك تن! 100 گوني زباله ساختماني در حال ساخت! به ميزان 500 عدد كارتن مازاد شركت هايي كه جنس خريداري كردهاند! فقط براي يك كيسه زباله خونه ما جا نيست! در طول كوچه و پس كوچه هم كه الي ماشاءا... كيسه پلاستيك در انواع سايزهاي و تراكت هاي تبليغاتي و كاغذ بستني و بيسكويت و انواع ظروف اغذيه پديدار و نمايانه! قربونت برم خدا! عجب حوصلهاي داري! من دارم از عصبانيت به كبد و كليه ام قد وزن همه اون آشغال ها فشار و استرس و انقباض وارد ميكنم! ولي چه فايده!
تابناك جان! بايد بگم بهتره بقيه شو بذارم زير يه خبر ديگه كامنت كنم و مثل اين سريال هاي تلويزيوني زير اين كامنت بنويسم!
و اين داستان ادامه دارد.............
- چراغ قرمز يعني چي.
- چطور قانون را رعايت كنند.
- چطور با بزرگتر رفتار كنند.
چطور آشغال نريزند و ....
متاسفانه خيلي ها هم ميدانند اين كار اشتباست اما فكر ميكنند با آشغال ريختن با مسئولين اختلاس گر مبارزه ميكنند! نميدانند كه فردا همين آشغال ها منبع بيماريها و انواع سرطان هايي ميشود كه گريبان بچه هاي خودشان هم ميگيرد.
به خدا قسم هيچ كاري ندارد هر جا ميرويم زباله هاي خود را در يك كيسه زباله بريزيم و در اولين فرصت به هر شهري رسيديم در اولين سطل زباله بريزيم. به همين سادگي!
ثانیا کامیون اثاث کشی را اساس کشی ننویسی!
خلخال بزرگ صدها پزشك و مهندس و استاد تحويل اين كشور داده
دانش اموزان خلخال هرسال جز رتبه هاي بالاي كنكور هستند
بافرهنگ ترين شهرستان استان اردبيل خلخاله با كمترين امار درگيري و دزدي و قتل و...
ارامترين و بي هياهو ترين نقطه ايران خلخاله
در ضمن چه فرقي مي كنه كه جز كدام استان باشد مهم اينه كه جز ايران هست و در زمان قاجار از دست نداديمش.
تو ایران پر از این مکان هاست مثلا
از سیاهکل تا دیلمان
عباس آباد کلاردشت
کردستان همش زیباست
دالخانی
جنگل ابر
ارتفاعات کندوان
انقدر زیاده که واقعا نمی تونم همه را بگم