شوهرم، زنان خیابانی را به خانه می آورد
کد خبر: ۳۷۷۲۳
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: 2016 May 23    -    ۰۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۲۴
زن 26ساله در حالی که برگه شکایت از همسرش را به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد تحویل می داد، گریه کنان به شرح زندگی اش پرداخت و با بیان این که نمی دانم چه کسی باید ما را از این گرداب بدبختی نجات دهد، گفت: 16ساله بودم که خانواده ام مرا مجبور کردند با «انوشیروان» ازدواج کنم.
 
آن زمان در سنی قرار داشتم که نمی توانستم معیارهای درستی برای ازدواج انتخاب کنم، به همین دلیل نیز تصمیم مادرم را پذیرفتم و به ازدواج با انوشیروان پاسخ مثبت دادم. او بازرگان بود و موقعیت اجتماعی خوبی داشت.
 
پولدار بودن همسرم تنها عاملی بود که مادرم بر آن تکیه می کرد و اعتقاد داشت پول، حلال مشکلات زندگی است و من می توانم سال های سال را در رفاه و آسایش سر کنم، اگرچه اوایل زندگی بسیار از این وضعیت راضی بودم، چراکه در بیشتر سفرهای خارجی کنار همسرم حضور داشتم و از دیدن دیگر نقاط دنیا لذت می بردم، اما همه این شادمانی ها تنها 6سال دوام داشت.در حالی که صاحب 2فرزند شده بودم، ناگهان رفتار و اخلاق همسرم به کلی تغییر کرد.
 
او دیگر آن انوشیروان سابق نبود و به بهانه های مختلف مرا کتک می زد و شکنجه روحی می داد. او به بهانه سفرهای خارجی مدت ها مرا تنها می گذاشت تا این که متوجه شدم او به سفر نمی رود و با زنان خیابانی در ارتباط است. وقتی این موضوع را با همسرم در میان گذاشتم، بی شرمانه ارتباط خود با زنان دیگر را پذیرفت و گفت دیگر حاضر نیستم با تو زندگی کنم. این جمله او چون پتک سنگینی بود که بر سرم فرود آمد، اما به خاطر حفظ آبرو و 2فرزند کوچکم سکوت می کردم.

انوشیروان اعتقاد داشت باید به طلاق توافقی رضایت بدهم. او برای آن که مرا مجبور به گرفتن طلاق بکند، حیا را نیز کنار گذاشت و با رفتارهای بی شرمانه، زنان خیابانی را مقابل چشمان من و فرزندانم به خانه می آورد. اعمال زشت و زننده او به حدی رسید که ناچار شدم موضوع را با مادرم در میان بگذارم، اما خانواده ام فقط مرا به سکوت دعوت می کردند و معتقد بودند که مرد در نهایت به زندگی اولش باز می گردد! اما نه تنها این گونه نشد، بلکه از 6ماه قبل همسرم، من و فرزندانم را رها کرد و به مکان نامعلومی رفت. این ماجرا ادامه داشت تا این که چند روز قبل، دختر جوانی به منزلم آمد و ادعا کرد از یک سال قبل به عقد شوهرم در آمده و انوشیروان برای پاسخ مثبت او، این منزل مسکونی را به نام او سند زده است.آن دختر 48ساعت به من فرصت داد تا منزلم را تخلیه کنم. با شنیدن این حرف ها بیهوش شدم و با کمک همسایه ام به مرکز درمانی انتقال یافتم. حالا نمی دانم چه کسی به من کمک می کند تا ...

 رکنا

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۳
1
18
چه اصراری برای ادامه زندگی با این فرد داره. این شخص نوعی از بردگی و ذلت رو به چه چیزی ترجیح میده معلوم نیست.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۵:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۴
2
12
توی این دوره زمونه هیچکس بهت کمک نمیکنه جز خدا ، راه حلتم مهریه و طلاق و زندگی با بچه هات تا پایان عمره
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۴
1
3
وقتی معیارها و الگوهای یک سیستم صرفا مادی باشد ادمهای بی قید و بندی وجود می ایند و کم کم بی بند و باری قبح خود را از دست می دهد. عده ای که خود را روشنفکر می دانند و با مذهب مخالفت می کنند و بعضا مدعی انسانیت نیز هستند خود براحتی قوانین اخلاقی و انسانی را رعایت نمی کنند و نمی دانند که مذهب برای عموم مردم همانند فیلتر عمل می کند و باورهای مذهبی همانند قوانین نانوشته اجازه نمی دهد کسی براحتی حق کسی را بخورد یا به ناهنجاریهای اینچنینی روی اورد. یکی از بزرگترین مشکلات جامعه امروز ما وجود مذهب ظاهری و تزویر و ریا و عدم اعتقاد باطنی است و متاسفانه و برخلاف جوامع غربی تعهد به قوانین انسانی نیز جایگزین بی مذهبی نشده است. هرچند اغلب مدعیان انسانیت تنها ژست روشنفکری می گیرند و به هیچ قانون اخلاقی ای متعهد نیستند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۴
0
0
به نظرم یه داستانه

تا واقعیت
چطور ممکنه
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار