چرا در ایران، «فوتبال» از «فلسفه» مهم تر است؟
کد خبر: ۱۲۰۷۱۸
تاریخ انتشار: 2018 September 09    -    ۱۸ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۵
فلسفه دانشی خشک، سرد و بی روح است؛ از همان دوران دبیرستان دانش آموزان دو درس فلسفه و منطق را خشک و بی روح می یابند. عقلانیتی سرد که با تدریس جدی معلمان فلسفه تشدید می شود. این در حالی است که پیوند تدریس فلسفه با رویکرد انتقادی با توجه به حجم فراوان جزمیات سنتی می تواند برای دانش آموزان بسیار جذاب باشد.

چرا در ایران، «فوتبال» از «فلسفه» مهم تر است؟

 چرا در ایران، «فوتبال» از «فلسفه» مهم تر است؟به گزارش «تابناک باتو»؛ بیژن عبدالکریمی، فیلسوف برجسته روزگار ماست. درک خوبی از تحولات اندیشگی ایران دارد، با روشنفکران دینی همدلی می کند و می کوشد ارتباط خوبی با رسانه های جدید و مخاطبان خود در حوزه عمومی داشته باشد. مهمترین دلیل عقب ماندگی تاریخی ما را فقدان خودآگاهی تاریخی نسبت به این وضعیت می داند و معتقد است بدون نزدیک شدن به این نقطه کار ما سامان نخواهد یافت.

چندی پیش و در کلیپ کوتاهی دردمندانه و ناامیدانه از جایگاه فرودست فلسفه نزد جامعه و حکومت در ایران سخن گفت و برای واقعی تر شدن مقصودش بیان کرد که جامعه ایران به فوتبال بسیار بیشتر از فلسفه نیازمند است. وی در آن گفت وگوی کوتاه فرصت نیافت تا دلایل خود را فهرست کند؛ اما من در این یادداشت می خواهم به دلایل برتری فوتبال بر فلسفه در ایران بپردازم.

فلسفه در ایران، دانشی انتزاعی و فارغ از دغدغه های روزمره است: آنچه به نام فلسفه اسلامی تدریس می شود کاملا با مسائل واقعی ایران معاصر فاصله دارد و آنچه به نام فلسفه غرب در آکادمی و مؤسسات پژوهشی خارج از دانشگاه تدریس می شود نتوانسته به واقعیت های موجود جامعه پیوند خورد (رونق برخی از فلسفه های پست مدرن هم از مد زمانه پیروی می کند). این در حالی است که فلسفه در مهد خود یعنی غرب به متن زندگی مردم وارد و به دغدغه مردم تبدیل شده است.

چرا در ایران، «فوتبال» از «فلسفه» مهم تر است؟

فلسفه در ایران دانشی غیر کاربردی است؛ یعنی در جامعه ای که با مسائل و بحران های فراوانی دست و پنجه نرم می کند روشن نیست که فلسفه دقیقا متکفل باز کردن کدام گره است؟! این در حالی است که فلسفه در غرب به دلیل جوشش طبیعی از متن زندگی روزمره نمی تواند غیر کاربردی باشد، آنچنان که امروزه حتی اصول گفت وگوی هابرماسی در دانشکده های پزشکی اروپا برای کیفیت بخشی به ارتباط میان پزشک و بیمار تدریس می شود. کاربردی نبودن فلسفه بیش از همه به وارداتی بودن آن بازمی گردد؛ از گرته برداری مسلمانان از یونانیان و معرفی آن به عنوان فلسفه اسلامی گرفته تا ورود فلسفه پست مدرن به کشوری که بر اساس برخی معیارها همچون حاکمیت ذهنیت اسطوره ای هنوز در دوره پیشامدرن مانده است!

فلسفه دانشی خشک، سرد و بی روح است؛ از همان دوران دبیرستان دانش آموزان دو درس فلسفه و منطق را خشک و بی روح می یابند. عقلانیتی سرد که با تدریس جدی معلمان فلسفه تشدید می شود. این در حالی است که پیوند تدریس فلسفه با رویکرد انتقادی با توجه به حجم فراوان جزمیات سنتی می تواند برای دانش آموزان بسیار جذاب باشد. از سوی دیگر تدریس فلسفه با اتکا به رویکرد مونولوگ وار معلمان موجب افزایش خستگی می شود. تلاش هایی که امروزه با هدف جذاب جلوه دادن تدریس فلسفه به کودکان در سنین پایین صورت می گیرد اگر به پیروی از مد زمانه تقلیل نیابد می تواند فصل جدیدی در آموزش نوین فلسفه بگشاید!

در کشوری که فلسفه در آن این چنین انتزاعی، اشرافی، بی روح و غیر کاربردی می نماید در عوض فوتبال تمام ویژگی های اهمیت و جذابیت را دارا است. شور انگیز است و سهم عمده ای از مهندسی احساسات جوانان را به خود اختصاص می دهد. همچون شبکه ای سیالیت را در میان آحاد مردم در ایران و جهان جاری می سازد. حجم قابل توجهی از پول را در مناسبات خود به گردش درآورده و به رونق سرمایه داری در جهان کمک می کند. توده گرا است و با گوشت و پوست و استخوان مردم در آمیخته و تا کنج زوایای روانی افراد سرک می کشد. هویت ساز است و می تواند در هنگامه گسست های اجتماعی در آفرینش انسجام ملی تاثیر گذار باشد. غرور ملی را بر می انگیزد و حتی به طور موقت بر سایر دردها و نارسایی های اقتصادی - اجتماعی یک ملت ماله می کشد. حال می توان اذعان کرد که واقعا فوتبال از فلسفه مهم تر است!

مهران صولتی

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار