همه ی پشت پرده های یک سریال قدیمی و خاطره برانگیز
کد خبر: ۷۵۴۲۱
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار: 2017 June 05    -    ۱۵ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۸
سلطان و شبان؛
«سلطان و شبان» در سال 1362 ساخته شد و یک سال بعد روی آنتن تلویزیون رفت؛ درست در روزهایی که جنگ فضای کشور را کاملا تحت تاثیر قرار داده بود و تلویزیون هم کاملا عبوس و جدی بود. این سال ها مصادف است با ساخت فیلم هایی درباره ساواک، ظلم خان ها و انتقام گیری مردم مظلوم؛
همه ی پشت پرده های یک سریال قدیمی و خاطره برانگیزبه گزارش «تابناک با تو»؛ سریال «سلطان و شبان» احتمالا از خاطره انگیزترین سریال هایی است که از تلویزیون پخش شده است، یک سریال مفرح و کاریکاتوری با گریم هایی اغراق شده که بیشتر شبیه تئاتر ضبط شده بود و داستان و لحن و فضایش در دوره ای جذاب و بکر به نظر می رسید.

«سلطان و شبان» در سال 1362 ساخته شد و یک سال بعد روی آنتن تلویزیون رفت؛ درست در روزهایی که جنگ فضای کشور را کاملا تحت تاثیر قرار داده بود و تلویزیون هم کاملا عبوس و جدی بود. این سال ها مصادف است با ساخت فیلم هایی درباره ساواک، ظلم خان ها و انتقام گیری مردم مظلوم؛ سینماها هنوز سر و شکل پیدا نکرده بودند و دولت، کم کم داشت به آن توجه می کرد و می خواست آن را از نو و با تفکر جدیدی بسازد.
 
این دورهای است که تئاتری ها کم و بیش در تلویزیون حضور پیدا می کردند. دلیل؟ با حذف ستارگان سینما و تلویزیون زمان شاه، تنها بازیگران تئاتر بودند که توانایی حضور در عرصه را داشتند: نه مثل بازیگران سینما در مجلات مختلف عکس شان چاپ شده بود و نه حاشیه ای داشتند. اگرچه نسل قدیمی تئاتری ها مثل داود رشیدی، از تلویزیون اخراج شده بودند و برخی هم با امضای تعهدهایی دوباره سر کار برگشته بودند اما نسل جوان مشکلات و مشقت های آنها را نداشتند.
 
همه ی پشت پرده های یک سریال قدیمی و خاطره برانگیز
گروه تئاتر پیاده

همه چیز از وقتی شروع شد که جوان های دوست دار تئاتر دور هم جمع شدند و یک گروه تئاتری جمع و جور و البته پیش رو را راه اندازی کردند. داریوش فرهنگ، سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، گلاب آدینه، حمید جبلی، رضا بابک و سوسن فرخ نیا، علیرضا خمسه و فاطمه معتمدآریا اعضای این گروه بودند که ابتدا در دانشکده هنرهای دراماتیک شکل گرفت و کمی بعد علاوه بر دانشجویان، چند بازیگر حرفه ای هم به این گروه اضافه شد.

نکته مهم این جاست که گروه «پیاده» تلاش می کرد نمایشنامه های درجه یک و معتبر را پیدا کند و آنها را روی صحنه ببرد. برای همین هم بیشتر به نمایش های خارجی توجه نشان می داد. اجرای نمایش «ماجرا باغ وحش» ادوارد آلبی و کمی بعد «با خشم به یاد آر» که اقتباسی از رمان جان آزبرن بود از مشهورترین کارهای این گروه در سال های 48-47 است. اما احتمالا خیلی ها این گروه را با اجرایی که در هفتم بهمن 1351 روی صحنه بردند، به یاد می آورند.

این روز، روز افتتاح تئاتر شهر در مرکز تهران است که گروه پیاده به همراه جمع دیگری از بازیگران، نمایش «باغ آلبالو» را به کارگردانی آربی آوانسیان روی صحنه برد. گروه «پیاده» تا سال 1358، به مدت 11 سال 22 نمایش ایرانی و خارجی را اجرا کرد و آخرین بار، وقتی بود که «دایره گچی قفقازی» برتولت برشت را در تئاتر شهر روی صحنه برد. اما اوضاع نمایش در سال های اول بعد انقلاب جوری نبود که گروه بتواند ادامه بدهد. مدیرها هر ماه تغییر می کردند و معلوم نبود در این اوضاع تئاتر می تواند ادامه پیدا کند یا نه. در این شرایط بود که داریوش فرهنگ، یکی از بنیان گذاران گروه تصمیم گرفت وارد کار سینما و تلویزیون شود.
 
همه ی پشت پرده های یک سریال قدیمی و خاطره برانگیز
 
ایده سریال از کجا آمد

داریوش فرهنگ در اولین تجربه بازی جلوی دوربین، پذیرفت که در فیلم کوتاه «سلندر» به کارگردانی واروژ کریم مسیحی بازی کند. کمی بعد شروع به فیلمنامه نویسی کرد و فیلمنامه هایی مثل «گنگو»، «دوچرخه»، «اتوبوس» و «کفش های میرزا نوروز» را نوشت. اما مهم ترین اتفاق این بود که توانست یکی از فیلمنامه هایش به نام «رسول پسر ابوالقاسم» را خودش کارگردانی کند.

او این فیلم را برای تلویزیون ساخت و همین مقدمه همکاری او با این سازمان شد. داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی آن زمان در یک مجتمع مسکونی، درست رو به روی هم زندگی می کردند. آنها مدام دنبال ایده ای بودند تا آن را به گروه فیلم و سریال شبکه اول سیما ارائه کنند.

آن روزگار سید محمد بهشتی و فخرالدین انوار مدیران جوان تلویزیون بودند و می خواستند سر و سامانی به اوضاع بدهند. یک شب مهدی هاشمی موقع خواندن کتاب «تمثیلات» نوشته میرزافتحعلی خان آخوندزاده به داستان «یوسف شاه» رسید و با خواندن آن ذوق کرد. آخوندزاده این داستان را از کتاب «عالم آرای عباسی» برداشته بود. در کتاب «عالم آرای عباسی» آمده بود که منجم باشی طبق طالع سعد و نحس ایام متوجه می شود که 15 روز از عید گذشته بلایی سر شاه ایران، شاه عباس، نازل می شود. برای همین تصمیم می گیرند شخصی را که مستحق مجازات است، در آن تاریخ بر صندلی شاهانه بنشانند تا بلا بر سر او نازل شود.

نویسنده کتاب کاملا جدی با این موضوع برخورد می کند و می گوید که ظاهرا بلا با این ترفند از سر شاه عباس صفوی می گذرد. این قصه در دستان آخوندزاده که نمایشنامه نویس قهاری بود بدل به یک هجو می شود و او با کنایه و طنز با این خرافه برخورد می کند.

مهدی هاشمی همان موقع به فرهنگ زنگی می زند و می گوید «یافتم یافتم» و چند دقیقه بعد، جلوی خانه او ظاهر می شود و قصه را به او می دهد. فرهنگ یک هفته وقت می خواهد تا به تبدیل آن فکر کند و بعد یک هفته می پذیرد که آن را بسازند. سوسن تسلیمی تمام دارایی اش را که سه سکه طلا بود به آنها می دهد تا آنها به شمال بروند و فیلمنامه را بنویسند.
 
همه ی پشت پرده های یک سریال قدیمی و خاطره برانگیز

نگارش قصه

فرهنگ و هاشمی اتاقی در هتل صحرا، بین چالوس و نوشهر اجاره می کنند و هر روز شخصیت ها را می آفرینند. بنای آنها طراحی تازه داستان است: جای مرد گناهکار یک چوپان می گذارند و بعد به دنبال کشف زبان درباری و عامیانه مردم می گردند.
 
آنها طی دو هفته تلاش می کنند تا زیر و بم ماجرا را درآورند و با وجود حفظ جنبه افسانه ای داستان، رنگ دو بویی امروزی به آن بدهند؛ چون معتقد بودند که این داستان تنها در فرم طنز جذاب می شود، سعی می کنند که این افسانه را از وجهه اسطوره ای خارج کنند.  تلاش آنها منجر به سر و شکل دادن به یک سریال ده قسمتی می شود، سریالی که حالا معلوم نیست کدام بخش آن را مهدی هاشمی نوشته و کدام بخش را داریوش فرهنگ.  هر یک از آنها ایده هایی می داد، دیالوگی می نوشت و نفر بعد، آن شیوه را ادامه می داد.

آنها بعد از آماده شدن متن، به تهران بر می گردند و آن را به مدیران تلویزیون ارائه می کنند. ظاهرا این نوع کار در تلویزیون آن سال ها سابقه نداشت و این که دو جوان بی حاشیه هم آن را نوشته بودند، برگ برنده ای بود تا مدیران جوان تلویزیون با ساخت آن موافقت کنند.

علیرضا مجلل، که بازیگر تئاتر و تهیه کننده تلویزیون بود (آن ایام یکی، دو تله تئاتر را تهیه کرده بود) تهیه کنندگی این سریال را می پذیرد و نقشی را هم بر عهده می گیرد. سخت ترین نقش به مهدی هاشمی واگذار می شود: او باید دو نقش شاه و چوپان را بازی می کرد اما سخت ترین بخش، وقتی بود که جای این دو شخصیت عوض می شد.
 
درواقع، او چهار نقش را بر عهده داشت. گلاب آدینه، جمشید لایق، محمد مطیع، محمدعلی کشاورز، احمد آقالو، سیاوش طهمورث و... همگی بازیگران تئاتر بودند و در این سریال نقش های مهم را برعهده گرفتند. عبدالله اسکندری طراح گریم شد و ایرج رامین فر طراح صحنه و لباس، جهانگیر میرشکاری و اصغر شاهوردی هم صدابرداران پروژه.
 
«همه ی پشت پرده های یک سریال قدیمی و خاطره برانگیز

چطور تولید شد

ماجرای تولید «سلطان و شبان» پیچیده است. ظاهرا گروه سازنده پیشنهاد می دهد که سریال، مثل یک فیلم سینمایی با نگاتیو ساخته شود. اگرچه برای پایین آوردن هزینه ها نگاتیو 16 میلی متری انتخاب می شود. فرهنگ هم مشتاق بود تا اولین سریالش را مثل فیلم «رسول پسر ابوالقاسم» با نگاتیو بسازد. درست وقتی گروه مشغول پیدا کردن و خرید نگاتیو بود،  مدیران تلویزیون خبر می دهند که با توجه به هزینه های صدا و سیما، تلویزیون نمی تواند پول خرید نگاتیو و هزینه های دیگر را تقبل کند؛ پس باید سریال را ویدیویی بسازند.

این موضوع باعث جلسات مستمری شد ولی تلویزیون تصمیمش را گرفته بود. مشکل این جا بود که دوربین پرتابل هم به این کار تعلق نمی گرفت و واحد سیار تلویزیون را مامور تصویربرداری از آن کرده بودند. مسئله این بود که لوکیشن های گروه متنوع بود. بخشی از آن باید در روستای شجاع آباد در حوالی کاشان فیلمبرداری می شد، بخشی در باغ فین، تکه ای از آن در استودیوی گلستان و تکه ای دیگر در باغ های اقدسیه.

این لوکیشن های متنوع برای یک گروه مثل واحد سیار سخت بود. آنها دوربین های بسیار بزرگی داشتند و فیلمبردارهایشان عادت داشتند که معمولا در برنامه های ورزشی حاضر شوند. دکوپاژ آنها در لحظه و تابع شرایط مسابقات بود؛ در حالی که سازندگان «سلطان و شبان» می خواستند سریال را دقیق و مثل یک فیلم سینمایی بسازند.

برای حل مشکل از مسعود فروتن، که یکی از مشهورترین کارگردانان تلویزیونی بود کمک گرفتند. اگرچه بعدها اختلاف بین کارگردان هنری (فرهنگ) و او بالا گرفت. گروه سر صحنه یک ساعت تمرین می کرد و بعد آن را ضبط می کردند. بزرگی دوربین مانعی بود برای حرکت آن و سازنده ها مجبور شدند که حرکات را محدود به تحرک بازیگران کنند. اما این اتفاقات و بی تجربگی کار با دو کارگردان فنی و هنری، منجر به حوادثی شد که بعدها در گفت و گوهای عوامل نشانه هایش دیده شد.

مهدی هاشمی در گفت و گویی که همان سال با مسعود مهرابی انجام داد (مجله فیلم، شماره 40) گفت که داریوش فرهنگ به دلیل اختلاف با کارگردان تلویزیونی فرصت تمرین با بازیگران را نداشت و مجبور بود مدام سر کارهای فنی دعوا و بحث کند.
 
 «همه ی پشت پرده های یک سریال قدیمی و خاطره برانگیز

فروتن هم در شماره بعدی مجله جوابیه نوشت و گفت که اتفاقا دعوایی در کار نبود؛ بلکه گروه تصویربرداری هر روز مجبور بود منتظر انجام تمرین های فی البداهه بازیگران باشد و بعد برای دکوپاژ تصمیم بگیرد.

به هر حال تصویربرداری سریال مهر سال 62 شروع شد. گروه سر صحنه تا جایی که می شد مطابق فیلمنامه عمل می کرد؛ اگرچه برای بازیگر نقش تلخک این فرصت را فراهم کردند تا بداهه هم بگوید. هرچند طبق قرار قبلی همه چیز تمرین می شد، ولی کم کم مشکلات تولید و کندی کار، باعث شد که تمرین ها محدود شود و گاهی بدون هیچ تمرینی صحنه ها ضبط شود. تصویربرداری سریال اردیبهشت سال 63 تمام شد و فرهنگ با  کمک دو همکار تلویزیونی آن را تدوین کرد. بابک بیات موسیقی آن را ساخت و درست در سالگرد شروع تولید آن، سریال روی آنتن رفت.
 
استقبال چطور بود

سال 63، دست تلویزیون خالی بود و «سلطان و شبان» یک گزینه معقول برای آنها به شمار می رفت. ولی ترس از اعتراض به پخش یک سریال خنده دار، آن هم در ایامی که همه جدی بودند و جنگ مسئله اصلی کشور بود، آنها را دچار تردید کرد. به خصوص شمایل بازیگر زن و حرکات و پوشش او، مدیران را دودل کرد: آیا می توانند برابر انتقادها مقاومت کنند؟

تصمیم بر این شد که از امام خمینی (ره) اجازه بگیرند. محمد هاشمی که آن زمان رییس سازمان صدا و سیما بود، نزد امام رفت و گفت که در این سریال دو جور زن وجود دارد که اگر بخواهیم زن بد را نمایش دهیم، نمی توانیم او را با همان لباس ها و اخلاقیات زن خوب عرضه کنیم. ما یک قسمت از آن را پخش می کنیم، اگر شما تایید کردید ادامه آن را هم پخش می کنیم. ظاهرا امام خمینی بعد از تماشای یک قسمت آن، اعلام می کنند که پخش سریال منعی ندارد.
 
همه ی پشت پرده های یک سریال قدیمی و خاطره برانگیز 

«سلطان شبان» پاییز آن سال پخش شد و به شدت مورد توجه مردم قرار گرفت. اگرچه مطبوعات، چندان از آن استقبال نکردند و آن را در حد تئاترهای روحوضی، یک سریال مفرح اما بدون عمق و... ارزیابی کردند. خود فرهنگ و هاشمی هم به دلیل اتفاقاتی که هنگام تولید آن رخ داده بود، دل چرکین بودند. اما «سلطان و شبان» به مرور محبوب تر شد و در پخش های بعدی، حتی سازندگانش را هم تحت تاثیر قرار داد. حالا که در سال 1396 سریال را می بینید به این فکر کنید که چطور این سریال ساخته شده و توانسته محبوب شود. شاید حالا کمی قدیمی و حتی خنک به نظر برسد اما ساخت آن در آن سال ها بیشتر شبیه معجزه بود.
 
منبع: هفته نامه ی صدا
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Romania
|
۱۶:۴۳ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
0
26
اصلا خنک نیست و هنوز جذاب است. یک هنر واقعی.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۳۲ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
0
12
خیلی دوستش داشتم ...با پدرم تماشا می کردیم سریال رو فکر کنم پخش دوم بود پدرم هنوز که هنوزه این سریال و سریال روزی روزگاری رو تماشا میکنه براش سی دی هاش رو گرفتیم گاهی هم من همراهیش میکنم و خاطرات رو زنده می کنیم...واقعا خیلی خوب بود مخصوصا وقتی که سلطان در هیبت چوپان دنبال مزغ بود تا کبابش کنه کلی می خندیدیم...یادش بخیر داریوش فرهنگ مهدی هاشمی و دیگر عوامل سریال پاینده باشید که یکی از خاطرات بچه گی ما رو ساختید
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۲۱ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۵
0
10
سریالی خاطره انگیز است
عباس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
1
7
میگن لنگ کفش کهنه توی بیابان غنیمته.
برای اون سالها که مردم درگیر جنگ بودند و همه افسرده و دپرس بودند یک کار عالی محسوب میشد.
علیرضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۶/۰۳/۱۶
0
8
موسیقی سریال عالی بود. هنوز هم خاطره انگیزه.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار