«ازدواج بد» و «طلاق خوب» (2)
کد خبر: ۷۵۱۰
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: 2015 August 22    -    ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۵
امروزه چون نه ضرورت ازدواج آن قدر براي افراد قابل لمس است و نه طلاق آن قدر قبيح شمرده مي شود، وقتي طرفين مهارت حل مسئله و مهارت روابط مؤثر را نداشته باشند به سرعت به بن بست مي‌خورند و زود طلاق مي‌گيرند.
روش سنتي تحقيق براي ازدواج ناکارآمد است

بحث پويايي و استقلال اقتصادي و اجتماعي را مطرح کردم که بگويم افزايش آمار طلاق مي تواند جنبه‌هاي مثبتي هم داشته باشد. اين جنبه اصلاً در رسانه‌هاي ما مورد توجه قرار نمي‌گيرد. يعني به عنوان يک گزاره بديهي فرض شده که هر وقت آمار طلاق بالا مي‌رود بد است. من مي‌خواهم به اين جنبه توجه بدهم که نه، لزوماً هر وقت آمار طلاق افزايش پيدا مي‌کند بد نيست. بستگي دارد در چه فضايي طلاق بالا ‌برود.


اما اگر به طور خاص بخواهم روي جامعه خودمان صحبت کنم؛ اول اينکه علت اصلي طلاق در جامعه ما در اين است که ازدواج‌ها بسيار غيرکارشناسي است. برخاسته از شناخت‌هاي سطحي است. مشاوره قبل از ازدواج نه خيلي نهادينه شده، و نه براي همه طبقات اجتماع در دسترس است. افراد بر مبناي همان روش سنتي، که خانواده‌ها همديگر را مي‌ديدند، با هم ازدواج مي‌کنند. در حالي‌که در جامعه سنتي چند دهه قبل آن قدر جمعيت کم بود که خيلي راحت مي‌شد خلق‌ و خوي افراد را فهميد. اما در جامعه پيچيده الان، مردم ماسک‌هاي اجتماعي بيشتري دارند و به راحتي نمي‌شود آن‌ها را شناخت. اين روش سنتي تحقيق و بررسي کردن ريش سفيدها روش ناکارآمدي است. بايد نهادهاي مدرني جايگزين شوند. مثل نهاد مشاوره ي پيش از ازدواج که توسط متخصصين ارائه مي‌شود. اين براي مردم کاملاً جا نيفتاده است. درچند درصد ازسريال‌هاي تلويزيون که ازدواج اتفاق مي‌افتد صحبتي از مراجعه براي مشاوره پيش از ازدواج مي‌شود. بنابراين نه مردم که مورد نياز آن‌هاست ياد مي‌گيرند و نه اين يادگيري ها در دسترس آن‌هاست. به شکلي که با هزينه مناسب بتوان در اختيار همه قرار داد.

مهارت حل مسأله


وقتي افراد مهارت‌هاي زندگي را نمي‌آموزند و نمي‌توانند مسئله را حل کنند، در برخورد با مسئله از هم جدا مي‌شوند. حالا در دهه هاي قبل اساساً ازدواج چنان ضروري براي افراد در نظر گرفته مي‌شد و طلاق آنقدر قبيح بود که طبق همان ضرب المثل بايد با لباس سفيد به سراغ تشکيل خانواده مي رفتي و با کفن سفيد از خانواده بيرون مي آمدي. اين باعث مي‌شد که بسياري از افراد بسوزند و بسازند. امروزه چون نه ضرورت ازدواج آن قدر براي افراد قابل لمس است و نه طلاق آن قدر قبيح شمرده مي شود، وقتي طرفين مهارت حل مسئله و مهارت روابط مؤثر را نداشته باشند به سرعت به بن بست مي‌خورند و زود طلاق مي‌گيرند.

طلاق هاي عاطفي و اجتماعي


قطعاً تا زماني که طلاق عاطفي و اجتماعي اتفاق نيفتاده باشد، افراد به دادگاه نمي‌روند و طلاق رسمي انجام نمي‌شود. اما در مورد آمار دقيق اين طلاق ها بايد پژوهش شود. اگر در جهت رفع طلاق‌هاي عاطفي و اجتماعي قدم برداريم، مسلماً طلاق‌ هاي رسمي هم کاهش پيدا مي کند. اما ادامه زندگي با وجود طلاق عاطفي و اجتماعي سه علت عمده دارد. يکي نياز مالي و اجتماعي زن است. دومين علت که طبيعتاً شايد شايع‌ترين علت باشد، وجود بچه‌هاست. پدر و مادر نگران تأثير طلاق در زندگي بچه‌ها هستند. و سومين علت آن هم ترس از آن اَنگ اجتماعي طلاق است. اين موضوع به خصوص براي زن‌ها در جامعه ما خيلي سنگين است. اين سه ترس، يعني ترس از بازخورد اجتماعي، ترس از آينده بچه‌ها و ترس از ناتواني زن براي اداره زندگي، باعث مي‌شود که برخي از خانواده‌ها طلاق عاطفي بگيرند ولي طلاق قانوني نگيرند.

آسيب ديدگان طلاق


رسانه مي‌تواند برخورد ما با آسيب ديدگان طلاق را اصلاح کند. فضاي سالم رسانه اي همه چيز را سالم مي‌کند و بالعکس فضاي رسانه اي ناسالم همه چيز را ناسالم مي‌کند. من به عنوان يک روان پزشک در اثرگذاري بر تعداد زيادي از مراجعين ام ناتوان هستم. چون رسانه آنها را مريض کرده و فقط رسانه مي‌تواند آنها را سالم کند. حل مسائل يک جامعه پيشرفته نيازمند رسانه سالم است.

بايد بتوانيم حمايت جامعه را نسبت به اين افراد جلب کنيم. جامعه نبايد به آسيب ديدگان طلاق نگاه منفي داشته باشد. يکي از چيزهايي که مردم کمتر ياد دارند هم دردي و هم دلي کردن است. وقتي هم که مي‌خواهند هم دردي و هم دلي کنند، دخالت مي‌کنند، مزاحمت ايجاد مي‌کنند، فضولي مي‌کنند. يکي از چيزهايي که خيلي کم آموزش داده مي‌شود، مسأله حريم‌هاي فردي است. اين که کجا حريم شخصي من است و هيچ کس حق ندارند در آن سرک بکشد و کجا حريم عمومي است و هيچ کس حق ندارد بگويد اين براي من است و من دلم مي‌خواهد اين کار را بکنم. علت تبيين نشدنش اين است که ما هنوز تکليف خودمان را با زندگي سنتي‌مان روشن نکرديم. خيلي چيزها در يک جامعه حريم فردي است ولي در يک جامعه ديگر حريم فردي نيست. وقتي به افراد مي‌گويي هم دردي کن، اغلب به حريم فردي طرف تجاوز مي‌کنند که براي فرد مورد نظر آزار دهنده است.

موانع ازدواج مجدد خانم‌هاي مطلقه


عوامل زيادي مانع ازدواج مجدد خانم‌هاي مطلقه مي‌شوند. مهم ترين آنها نگاه منفي اي است که در جامعه راجع به طلاق وجود دارد و طلاق را يک فاجعه مي‌داند. در واقع کسي که طلاق گرفته به عنوان يک آدم ناموفق و شکست‌خورده معرفي مي‌شود. گفته مي شود اگر اين فرد سالم بود مي‌توانست زندگي‌اش را حفظ کند. بنابراين خانواده‌ها مي‌ترسند جوان شان با يک فرد طلاق گرفته ازدواج کند. در جامعه ما خيلي مهم است که مرد از زن بزرگتر باشد. تفاوت سني جواني که تازه مي‌خواهد ازدواج کند با خانمي که چند سال زندگي مشترک داشته و طلاق گرفته مانع ديگر است. به هرحال فرصت‌هاي ازدواج مجدد بعد از طلاق براي خانم‌ها فرصت خيلي مطلوبي نيست.

بچه هاي طلاق


پدر و مادري که طلاق گرفتند اگر آموزش درست نبينند با خشم و کينه نسبت به ازدواج قبلي خود زندگي مي‌کنند. اين خشم و کينه چه عمدي و چه غيرعمدي به بچه‌ها منتقل مي‌شود. بنابراين بچه‌ها نسبت به پدر يا مادرشان با خشم و کينه زندگي مي‌کنند. خيلي مهم است که وقتي طلاق انجام مي‌شود، پدر و مادرها آموزش هايي ببينند. تا بتوانند همان طور که از نظر اجتماعي پرونده ازدواج خود را مي‌بندند از نظر رواني هم پرونده ازدواج قبلي خود را ببندند. در اين صورت است که اين بار رواني به بچه ها انتقال پيدا نمي‌کند. نکته دوم آن که اگر رسانه‌هاي ما اين تصوير فاجعه‌آميز را از روي طلاق بردارند، بچه هاي طلاق نسبت به اينکه پدر و مادرش از هم جدا شده اند، از هم کلاسي ها و هم سالان خودش شرمنده نمي شود. بنابراين اين بار هم از روي بچه‌ها برداشته مي‌شود.

بهترين شيوه مديريت بچه‌ها بعد از طلاق شيوه مديريت مشترک است. يعني بچه نه صرفاً با مادر باشد و نه با پدر. بايد پدر و مادر بعد از طلاق هم چنان همکاري خودشان را راجع به مسائل بچه ها ادامه بدهند. بايد هر کدام بخشي از مسئوليت هاي بچه را بپذيرند. متأسفانه معمولاً اطرافيان هم باري از خشم و کينه را با خودشان حمل مي‌کنند و قطعاً اين بار رواني را به بچه‌ها انتقال مي‌دهند. البته همه را که نمي‌توانيم تحت پوشش آموزش بدهيم. اما حداقل اين است که زن و مردي که از هم جدا مي‌شوند را آموزش بدهيم. سه مرحله آموزش داريم. يکي مشاوره پيش از ازدواج، يکي ازدواج درماني و ديگري هم طلاق درماني. در يک حالت استاندارد افراد هم بايد قبل از ازدواج به متخصص مراجعه کنند، هم هر وقت در ازدواج مشکل دارند و هم وقتي طلاق مي‌گيرند. عمده ترين کار براي پيشگيري از طلاق فقط آموزش دادن مهارت‌هاي کافي است. آموزش هم بايد پژوهش مدار باشد. يعني آموزش بر مبناي سليقه‌ها و ذائقه‌ها و عقيده‌هاي شخصي نباشد

محمدرضا سرگلزایی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۳۱
1
9
طلاق چیز خوبیه
مثل چاقوعه باید ازش خوب استفاده کرد
عاطفه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۵/۳۱
0
3
بسیار عالی...دستتون درد نکنه...
به نظرم این موضوع رو میتوان به مقاله آقای رضا شجیع با عنوان "موج سوم بی‌سوادی در جامعه ایرانی" ربط داد...یعنی متاسفانه در بی سوادی نوع دوم و سوم که قدرت تحلیل پایین است، نمیتوان از جوانان، انتظار تفسیر رویدادهای زندگی، تحلیل مسائل و حل مشکلات شخصی و اجتماعی رو داشت!!!
لينا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۳۱
0
1
بسيار عالي
شاهو
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۳۱
0
0
سپاس فراوان.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار