معجزه ابراهیمی‌ات را رو کن+شعر
کد خبر: ۷۳۴
تاریخ انتشار: 2015 June 03    -    ۱۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۹
بیست چهل صد روز...؟ امید که تو باشی به ثانیه صبر خواهم کرد
صبر می‌کنم
یک ثانیه
همین حالا
چند متر دور‌تر شده‌ای
جاده را
به آتش خواهم کشید

معجزه ابراهیمیت را رو کن
می‌خواهم دیوانه وار
در گلستان دست‌هایت
مست شوم
می‌خواهم از سنگینی سرگیجه‌هایم
تا «سین» تو
تلو تلو
تلو تلو...


***

مجرم، منی که بی‌تو ندارم به دل قرار
جرمم، همین ترانه خالی از انتظار

وقتی قلم بدون تو شعرش گرفته است
سخت است سرکشیدن این پیک انتظار

****

امشب
ستاره در آسمان کمیاب می‌شود
چشم‌هایت کجای کتاب‌هایم
می‌تابند؟
امشب
بغض خسته می‌شود

از بیهودگی مدام
لب‌هایت
کجای ذهن مرا
به آتش می‌کشند؟
امشب
زخم سرنگون می‌شود
نفس‌هایت
کجای صورت مرا
مهر می‌زنند؟
امشب
سکوت بدون نفس‌های تو نمی‌شکند
دست‌هایت
کجای دست‌های مرا
چنگ می‌زند؟
امشب
کدام بیست و یک شعر را
برای تب آلود کردن

چشم‌هایت
به باد بسپارم؟
باران را چه کنم؟
صدای آب آمدنم را هشدار خواهد داد
و تو خودت را
به خواب خواهی زد

***

تو خاطره نیستی!
تو یاد هم نیستی!
تو تصویر منسجمی
از واقعیت محض
در انکار ریاضی و بنگ و شراب
تو زیبا‌ترین منطق مزخرفی

تو بی‌آزار‌ترین
حس مزاحمی
اصلا تو
یک منِ لعنتی تمام عیاری


***

بیست
چهل
صد روز...؟
امید که تو باشی
به ثانیه صبر خواهم کرد

***

این کوتاه‌ترین
نامه دنیاست
سلام بانو!
خوب ما محال است
ملالی هست حتی
بزرگ‌تر از دوری شما

رنجی که می‌کشم از اعتیاد چشمانت
دوستدار شما
شاعری بی‌نام

شعر از: توحید قهرمانی


نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار