تفاوت میان دو جنس زن و مرد ریشه در دو عامل تغذیه و طبیعت دارد و فقط نمیتوانیم بگوییم که جامعه است که مردان و زنان را شکل میدهد بلکه عوامل زیستشناختی نیز در این میان دارای اهمیت گستردهای میباشند. محققین تفاوتهای فیزیولوژیکی متعددی را کشف نمودهاند. در سیستم عصبی خانمها و آقایان، به طور مثال مغز آقایان حدود ده درصد بزرگتر از مغز خانم هاست اما زنان دارای سلولهای عصبی فعال بیشتری در بخشهای خاص مغز میباشند.
زنان معمولا دارای بخش کورپوس کولوسوم (corpus collusum) بزرگ تری هستند. (کورپوس کولوسوم به گروهی از سلولهای عصبی گفته میشود که ارتباط میان دو نیم کره مغز را یعنی نیم کره چپ و راست شکل میدهد)، این باعث میشود که زنان در انتقال اطلاعات از یک نیم کره به نیم کره دیگر سریعتر باشند. یعنی میتوانند از نیم کره چپ مغز که بیشتر فعالیتهای محاسباتی و حرکتی را انجام میدهند به همان اندازه استفاده نمایند که از بخش احساسی و بصری نیم کره راست استفاده میکنند اما آقایان معمولا تنها قادر به استفاده از نیم کره چپ مغز خود میباشند. با رشد دختران و پسران، ما شاهد شکل گیری شخصیت ایشان از طریق قواعد و قوانین اجتماعی و محیط اطراف میباشیم ولی این نوع جنس (زن یا مرد بودن) انسان میباشد که رفتار و حساسیت وی را شکل میدهد.
کلام ما از آنجا آغاز میشود که ما در صدد مقایسه دو دیدگاه مدیریتی زنان و مردان برمی آییم. دیدگاه مدیریتی مردان یا همان دیدگاه فرمان و کنترل و دیدگاه زنان یا همان دیدگاه مدیریت مشارکتی و توافقی. دبرا بورل مدیر آموزشی مؤسسه مریخ – ونوس در نیویورک میگوید: مدیران زن معمولا اشتیاق بیشتری به ساختن دارند تا به بردن. زنان معمولا مایل به دست یابی و حصول توافق هستند و مایلند تا عقاید و نظریات دیگران را نیز بشنوند و بالعکس آقایان فکر میکنند اگر از دیگران راهنمایی بخواهند آنها به عنوان یک رهبر ضعیف که از داشتن پاسخهای مناسب بیبهره است شناخته میشوند.
رهبری زنان • زنان در قدرت بخشیدن و تشویق کردن کارکنان و تیمها بهتر از آقایان عمل میکنند.
• رفتار زنان به نوعی است که صداقت بیشتری را در کار حکم فرما نموده و درعین حال بیشتر از مردان در ارتباط با کارکنان میباشند.
• رهبران زن در واکنش نشان دادن به درخواستهای کمک بهتر و سریعتر عمل مینمایند.
• زنان معمولا دارای تحمل بیشتری از این دیدگاه میباشند که جامعه تشکیل شده از افراد متفاوت است و زنان قدرت بیشتری از مردان در پذیرش این تفاوتها دارند.
• زنان در تشخیص مشکلات بسیار سریعتر و صحیحتر از آقایان عمل مینمایند.
• زنان در مشخص کردن انتظارات شغلی و تهیه بازخوردهای باارزش و تشویق کننده بسیار بهتر از آقایان میباشند.
• مردان در مقایسه با زنان معمولا تصمیم گیرندگانی سریع میباشند. مدیران مرد معمولا در ساختن ارتباطات گذرا و تشکیل تیمهای موقت در جهت نیل به اهداف کوتاه مدت موفق میباشند.
زنان در ارتباط، با مهارتها
زنان در ارتباط، با مهارتهای بیشتری عمل میکنند خیلی عجیب است نه؟ پس زنان به عنوان مثال در ارتباطات خود با افراد دیگر دارای مهارت بیشتری میباشند. شما احتمالا فکر میکنید که اینها جزء مهارتهای کم اهمیت بوده و جزء عوامل اصلی رشد یک تجارت نمیباشد و یا ممکن است بگویید چگونه این خصایص زنانه باعث میشوند که مدیریت به شیوه بهتری انجام شود؟ در تجارت خانههای مقتصد امروزی که نهایت تمرکز بر افزایش بهره وری میباشد و کارکنان دارای شغلهای مختلفی بوده و دارای صداقت لازم در کار میباشند و تکنولوژی باعث گردیده که حتی شرکتهای کوچک در تلاش برای بازارهای جهانی باشند.
این قدرت که احساسی را در کارکنان به وجود آورید که خود را مسئول، باارزش، و جدا از جمع احساس کنند، باعث یک برتری ویژهای در سازمان شما میشود، و به قول جفری کریستین در این مقوله بعضی شرکتها موفق میشوند و برخی خیر و این مسأله ناشی از نوع عمل کرد نیست بلکه ناشی از استعداد است و آن کس که بهترین تیم را دارد برنده نهایی خواهد بود.
برخلاف آن چیز که باعث میشود برخی فکر کنند پول و سرمایه عامل اصلی میباشد، در موفقیت شرکتها باید بگوییم که وجود افراد با استعداد و نگهداری آنان در شغل مربوطه، بسیار مهمتر میباشد و نگهداری افراد بااستعداد وابسته به نوع ارتباطی است که مدیران با آن برقرار میکنند. و این چیزی است که به قول کریستین، زنان قادر به انجامش به خوبی میباشند. به طور کلی زنان در انتخاب افراد آمادهتر ظاهر میشوند و قدردانی ایشان نسبت به کار باارزش افراد بیشتر و بهتر است و به قول تری لبین زنان سؤال میکنند و مردان همیشه عادت به پاسخ گویی دارند و این تفاوت عمده زنان و مردان در هدایت و راهبری تیمها میباشد.
با توجه به اینکه زنان در شناساندن اهداف شرکت به کارکنان و قدردانی از زحمات ایشان قویتر میباشند نتیجه میگیریم که زنان معمولا میتوانند بهتر از مردان باعث شوند که کارکنان احساس ارزش و قدردانی نمایند و این یکی از راههای بسیار باارزش ارضای کارکنان با کمترین هزینه میباشد و باعث میشود که کارکنان با ثبات و صداقت بیشتری در کنار شرکت به انجام وظیفه بپردازند.
علاوه بر موارد مطرح شده درباره مهارتهای زنان در رهبری، تحقیقات اخیر نشان میدهد که زنان در مهارتهای خاص مردان نیز دارای قدرت بیشتری میباشند و این شاید به این علت باشد که تجربه چند سال اخیر مدیران زن باعث کسب چنین مهارتهایی نیز در ایشان شده باشد. یک تحقیق تأثیرگذار در سال ۱۹۹۶ توسط مایکل پراوت و جنت اروین نشان میدهد که برخلاف تحقیقات گذشته مبنی بر مهارت زنان در ارتباطات کامل نبوده و باید مهارتهای محاسباتی ایشان را نیز به آن اضافه کرد.
این تحقیقات هم چنین نشان میدهد که زنان دارای عمل کرد بهتری در دو نیم کره چپ و راست مغز میباشند. زنان در رفتارهای فردی استاندارد نوع بشر در سنین بین ۲۸ تا ۳۱ دارای ارزیابی ممتازتری میباشند و تنها فاکتوری که باعث بروز برخی ضعفها در زنان میباشد بعد خود – مدیریتی است. به طور مثال بدترین نوع رفتار مشاهده شده در زنان در تسلط ایشان بر خستگیهای جسمی و روحی میباشد.
منبع: شبکه رشد