تاب جماعت سر آمده بود و نال و نفرین‌ها به هوا خاست...
کد خبر: ۴۱۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: 2015 July 13    -    ۲۲ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۵
مترو نوشت؛
پیرمرد خیلی فریاد زد؛ اما با صدای سوت قطار، فریادش در میان جمعیتی که به زور او را به سمت داخل واگن بردند و اجازه پیاده شدن به او ندادند، خاموش شد.
مکان: مترو ولیعصر

جمعیت در هم فشرده روی سکو، گواه بر تأخیر چند ثانیه‌ای قطار درون شهری داشت. هر کس در پی یافتن فضایی هر چند اندک برای ایستادن به روی سکو بود و متخصصین شناسایی محل باز شدن درب واگن در این واویلا هم نمی‌توانستند به درستی مکان توقف قطار و نقطه باز شدن درب واگن را رصد کنند. از آنجا که مترو فضایی برای تخلیه روح و روان و عقده‌های نهفته کودکی و سرخوردگی‌های جوانی و قیاس دوره‌های تاریخی با یکدیگر است، تاب جماعت سر آمده بود و نال و نفرین‌ها به هوا خاست و ثانیه‌ها کش می‌آمد.

به محض باز شدن درب قطار صدای عربده کشی جماعت به هوا خاست. جمعیت در حال خروج و جمعیت در حال ورد دو نیروی کاملا خنثی وارد می‌کردند و هیچ کس تکان نمی‌خورد. جماعت حیران بودند. گروهی با گرفتن درب واگن خود را به سمت بیرون هول می‌دادند و دیگری با گرفتن میله داخل قطار خود را به داخل فشار می‌داد. در این میان پیرمرد بسیار نحیفی فریاد می‌زد بگذارید من خارج شوم. پسر جان اجازه بده، مگر شما جوانمرد نیستید آقا اجازه بدهید نفسم بند آمد و... .

بینوا پیرمرد خیلی فریاد زد؛ اما با صدای سوت قطار، فریادش در میان جمعیتی که به زور او را به سمت داخل واگن بردند و اجازه پیاده شدن به او ندادند، خاموش شد. قطار با سرعت مطمئنه و جمعیت در هم فشرده، به مسیر خود ادامه داد و فقط چشم‌های پیرمرد از پشت درب بسته شده به بیرون خیره ماند.

پدیده ترابی
۱۳۹۴
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۲۲
0
2
متخصصین شناسایی محل باز شدن درب واگن!!!

واقعا زیبا بود
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۴/۲۲
0
0
این صحنه تقریبا هرروز میبینم
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار