امیر می‌گوید كاش شبیه هما بودی
کد خبر: ۳۵۱۵
تاریخ انتشار: 2015 July 02    -    ۱۱ تير ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۱
نكته جالب در مورد ریما، اولویت‌های زندگی‌اش است كه در راس آنها امیر جعفری و پسرش قرار دارند. گفت‌وگوی ما را با او در زیر بخوانید.
خجالتی بودن‌هایش، لبخندهای بی هوا و نگاه معصومی كه دارد شما را بی‌هوا یاد هما می‌اندازد، حواسش با همه گرما و شرجی بودن هوا به همه هست و دوست دارد اوضاع را به نحو خوبی مدیریت كند؛ شاید به همین خاطر است كه دوقلوهای این سریال در غیاب مادرشان همه مشكلات و موضوعات‌شان را به او می‌گویند و در آغوشش گم می‌شوند، وقتی می‌گویم شما شباهت زیادی به هما دارید، لبخندی از روی خجالت می‌زند و می‌گوید نه من اصلا مثل هما آرام نیستم و بر عكس او مضطربم، حتی با شیطنت می‌گوید امیر بدش نمی‌آمد من شبیه هما خوب بودم، نكته جالب در مورد ریما، اولویت‌های زندگی‌اش است كه در راس آنها امیر جعفری و پسرش قرار دارند. گفت‌وگوی ما را با او در زیر بخوانید.

امیر می‌گوید كاش شبیه هما بودی


امیر می‌گوید كاش شبیه هما بودی


بعضی‌ها به من می‌گویند احتمالا به لحاظ رفتاری شباهت زیادی به هما داری، درحالی‌كه این‌طور نیست؛ من برخلاف هما زنی استرسی هستم، خیلی زود دلشوره می‌گیرم و نمی‌توانم در شرایط بحرانی با آرامش و بدون غرغر تصمیم بگیرم، شاید به همین خاطر است كه هروقت امیر سریال  پایتخت را تماشا می‌كند، می‌گوید ای‌كاش شبیه هما باشی و انقدر آرامش داشته باشی. (باخنده)
 

رمزگشایی از لهجه هما

 با وجود اینكه پایتخت به سری چهارم كشیده شد اما هنوز برخی این سوال را دارند كه چرا هما لهجه ندارد. وقتی من به این مجموعه اضافه شدم همه بازیگران با لهجه و بدون لهجه تست دادند و من هم مشكلی با صحبت به لهجه مازندرانی نداشتم اما بعد از مدتی سیروس مقدم و محسن تنابنده به این نتیجه رسیدند كه اگر همه بازیگران این سریال لهجه داشته باشند، ممكن است كار یكنواخت شود و به كار مناسبی برای شبكه استانی بدل شود؛ به همین خاطر سعی كردیم برای گذشته هما برای خودمان قصه‌ای بسازیم و به گونه‌ای آن را طراحی كنیم كه رنگ‌آمیزی در آن وجود داشته باشد و مخاطبان مختلف بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند؛ به همین خاطر هما بدون لهجه صحبت می‌كند.

امیر می‌گوید كاش شبیه هما بودی


فقط به خاطر خانواده اش

آرامش و خانواده‌دوستی كه در هما وجود دارد، كم‌نظیر است؛ او زنی باگذشت است كه  هیچ منفعت‌طلبی فردی در او وجود ندارد و صرفا به حفظ كیان خانواده‌اش فكر می‌كند. از نظر بعضی‌ها هما زنی بی‌نقص است و شاید نظیر او كمتر در جامعه پیدا شود. واقعیت این است كه بازی كردن در نقشی بدون نقطه‌ضعف، سختی‌های خاص خودش را داشت چراكه هر آن ممكن بود هما از حالت باورپذیری خارج شود و مخاطب با خودش بگوید او زیادی مثبت است؛ به همین خاطر تمام تلاشم را به كار بستم تا هما را زندگی كنم، او را باورپذیر نشان دهم و به مخاطب القا كنم او همای سعادتی است كه روی شانه‌های خانواده معمولی نشسته است.

عاشق رستوران‌های شمال هستم

مردم شمال، خونگرم و مهربانند به همین خاطر از هم‌نشینی با آنها لذت می‌برم، آنها ضمن داشتن فرهنگ غنی، از تنوع بی‌نظیر غذایی هم برخوردار هستند، به همین خاطر از خوردن غذاهای شمالی واقعا لذت می‌برم.

امیر می‌گوید كاش شبیه هما بودی


همسرم موافق و پسرم مخالف پایتخت است

راستش را بخواهید پسرم برخلاف همسرم چندان موافق بازی‌ام در سریال پایتخت نیست و به نبودنم در خانه اعتراض  می كند؛ من هم چند باری گفتم این بار در این مجموعه حضور پیدا نمی‌كنم اما هربار كه سریال شروع به ساخت می‌شود، قلب من هم به تپش می‌افتد؛ چراكه بعد از گذشت سال‌ها دیگر خانواده معمولی به خانواده دوم من بدل شده  و دلم برای آنها تنگ می‌شود، برای همین سعی می‌كنم آیین را متقاعد كنم كه دوری‌ام را تحمل كند؛ هرچند در این راه نمی‌توانم منكر حمایت‌های همسرم شوم؛ او قدرت پذیرش نقش‌هایی از این دست را در من ایجاد می‌كند، مسوولیت‌های آیین را می‌پذیرد و خیالم را راحت می‌كند.

همه از بازیگر شدنم تعجب كردند

 
در دوران كودكی‌ بسیار خجالتی بودم به همین خاطر هیچ كس حتی به ذهنش خطور نمی‌كرد كه من روزی از دنیای بازیگری سر در بیاورم. هیچ وقت یادم نمی‌رود بزرگترین دغدغه اطرافیانم این بود كه كاری انجام دهند تا خجالتم بریزد؛ به همین خاطر یك تولد برای من گرفتند و مجبورم كردند به داخل جمع بیایم و شمع‌های روی كیك را فوت كنم. البته این كار برای من خیلی سنگین بود ولی این اولین گامم برای ریختن خجالتم بود. وقتی وارد مقطع دبیرستان شدم، نگاهم به خیلی از مسائل تغییر كرد. در آن زمان به سینما علاقه‌مند شدم؛ البته هیچ گرایشی به بازیگری نداشتم اما با حضور در كلاس‌های استاد سمندریان و توضیحات ایشان در مورد علم بازیگری، نگاهم به دنیای بازیگری تغییر كرد. البته هنوز هم رگه‌هایی از خجالت در من وجود دارد اما جنس خجالتی بودنم تا حد زیادی تغییر كرده است.

 همسر و مادر بودن برایم از همه‌چیز مهم‌تر است


در زندگی همه‌چیز به اولویت‌های افراد باز می‌گردد، اولویت من همیشه خانواده‌ام بوده، به همین خاطر وقتی ازدواج كردم آن چیزی كه برایم از بازیگری مهم‌تر بود، همسر امیر جعفری بودن و بعد از آن مادر شدنم بود؛ به همین خاطر هیچ‌وقت بازیگری برایم آنقدر مهم نبوده كه بخواهم به خاطر آن برای همسر و پسرم كم بگذارم. در كل من فرد خانواده‌دوستی هستم و بودن در كنار خانواده‌ام به‌مراتب بیش از هر چیز دیگری برایم ارزشمند است. نكته جالب در مورد تولد همسرم امیر و پسرم آیین این است كه هر دو متولد شهریورماه هستند؛ آیین شش شهریور سال 1386 به دنیا آمد و امیر هم متولد دهم این ماه است؛ با این اوصاف باید به من حق بدهید كه عاشق ماه شهریور باشم. البته من خودم متولد فروردین هستم.

پای مادر شدن باید ایستاد

بعد از اینكه شما مادر می‌شوید دیگر نمی‌توانید این مسوولیت مهم را نادیده بگیرید و بگویید مثلا من تا این زمان پای مسوولیت‌هایم می‌ایستم و بعد از آن شانه خالی می‌كنم. به هر حال وقتی من پذیرفتم كه مادر باشم، همه مسوولیت‌هایش را هم، هرچند سخت، می‌پذیرم و سعی می‌كنم با همه آنها كنار بیایم. تمام سعی‌ام را می‌كنم كه بهترین باشم، اما همیشه این امكان وجود ندارد.

من و امیر با هم رقابت نمی‌كنیم


بعضی زوج‌های هنری با یكدیگر وارد رقابت می‌شوند اما من و امیر چنین حسی نسبت به هم نداریم و موفقیت‌های یكدیگر را متعلق به هم می‌دانیم. من همیشه از اینكه امیر را در جایگاهی بالاتر ببینم، لذت می‌برم و شك ندارم كه او هم چنین حسی نسبت به من دارد؛ چون اگر غیر از این بود تا این حد از همدیگر حمایت نمی‌كردیم.


درگیر رابطه مادرشوهر و عروس نشدم

راستش را بخواهید من هیچ‌وقت با واژه‌هایی مثل عروس و مادرشوهر كنار نیامدم و نتوانستم با آنها ارتباط برقرار كنم؛ برای من مادر امیر همیشه مانند مادر خودم بوده و با او با عشق و احترام برخورد كرده‌ام و همین برخورد متقابل را هم از او دیده‌ام.

امیر می‌گوید كاش شبیه هما بودی

 عاشق سفرم

من شیفته سفرم؛ به همین خاطر از هر فرصتی برای سفر رفتن استفاده می‌كنم. از وقتی بچه‌دار شدیم سبك سفرهای مان هم تا حدی تغییر كرده و سعی می‌كنیم جاهایی را انتخاب كنیم كه به پسرمان هم در آنجا بیشتر خوش بگذرد.

زندگی سه‌نفره ما

در زندگی سه‌نفره‌مان هیچ كدام خود‌دار نیستیم و حس‌مان را به شیوه‌های مختلف بروز می‌دهیم؛ حالا با بغل كردن یا بوسیدن آیین، یا به قول شما قربان‌صدقه رفتن. البته نه فقط در مورد آیین بلکه در مورد خانواده و دوستانم هم همین‌طور هستم، احساساتم را نسبت به آنها نشان می‌دهم و فكر می‌كنم این موضوع در آینده آیین هم تاثیرگذار است. او از حالا كه بچه است وقتی شیوه برخورد و ابراز محبت ما را در رابطه با اطرافیان‌مان می‌بیند، یاد می‌گیرد او هم احساسات و علاقه‌اش را نشان دهد؛ به هر حال یكسری ویژگی‌ها ژنتیكی است و یكسری هم اكتسابی. ما تمام سعی‌مان را می‌كنیم تا آیین را پسری برون‌گرا بار بیاوریم. به نظرم كسانی كه احساسات‌شان را بروز می‌دهند، آدم‌های سالم‌تری هستند. امیدوارم او هم این‌طور شود.
 
عبادت‌های خالصانه مادربزرگم

ماه رمضان برای همه ما پر از خاطره است، وقتی این ماه فرا می‌رسد ناخودآگاه به یاد دوران كودكی‌ام می‌افتم؛ زمانی كه مادربزرگم با عشق خاصی سفره افطار را پهن می‌كرد و به عبادت می‌پرداخت. عبادت او بسیار خالصانه بود؛ كمتر كسی را بعد از او یافتم كه اینچنین با خلوص نیت عبادت كند.

مجله زندگی ایده آل
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار