اعظم زنده است. اعظم پس از ۲۱ روز شکنجه توسط شوهرش، هنوز زنده است؛ او و
دخترانش ۲۱ روز غذا نخوردند اما هنوز زندهاند. هدیه و هانیه دختران ۵ و ۷
ساله او هنوز زندهاند اما دیگر هیچوقت از صدای زنگ خانه خوشحال نمیشوند.
اعظم هر شب همهی ۲۱ روز شکنجه را در خاطراتش مرور میکند، مرور میکند
که چگونه شوهر معتادش توانست او را با چاقو آزار دهد، مرور میکند آن زمان
که آب را به زور در دهانش میریخته و دیگر میتوانسته نفس بکشد.
او هر شب
که میخوابد به یاد شبهایی میافتد که درون یک صندوق فلزی دربسته و بدون
اکسیژن و پاهایش میسوخته چون شوهرش زیر صندوق آتش روشن میکرده است. اعظم
میخواهد بخوابد اما خیال دخترانش نمیگذارد.
او هنگام نفس کشیدن به یاد لحظه می افتد که شوهرش در حال خفه کردن دخترش بود. به یاد شکسته شدن فک هانیه با ضربات وحشیانه شوهرش.
بابا حیوون هم همچین کاری رو با زن و بچه اش نمیکنه و تا پای جونش از حریم زدنگییش دفاع میکنه.
کاش میشد یه جزیره دور افتاده تو بدترین نقطه آب و هوایی رو مخصوص نگهداری این بی وجدانها و متجاوزین و قاچاقچی ها میکردن و تا دم مرگ ازشون کار میکشیدن
این روانی رو باید از جامعه جداش کرد، کسی که با عزیز ترین نزدیکانش چنین کاری میکنه از هیچ جنایتی رویگزدان نیست.
بعید میدونم حتی عناصر شیطانی داعش هم یه همچین بلایی سر زن و بچه هاشون بیارن.
واقعا وحشتناکه
ترا خدا اطلاع رسانی کامل بدید کدام آدم بی وجدانی این بلا ها را سر این بنده خداها آورده طرف را چکار کردن
اگر کمکی از دست ما بر میاید بگویید
کاش میشد یه جزیره دور افتاده تو بدترین نقطه آب و هوایی رو مخصوص نگهداری این بی وجدانها و متجاوزین و قاچاقچی ها میکردن و تا دم مرگ ازشون کار میکشیدن
این روانی رو باید از جامعه جداش کرد، کسی که با عزیز ترین نزدیکانش چنین کاری میکنه از هیچ جنایتی رویگزدان نیست.
بعید میدونم حتی عناصر شیطانی داعش هم یه همچین بلایی سر زن و بچه هاشون بیارن.