«تابناک با تو» - فیلمهایی هستند که میتوانند گزینه خوبی برای بعدازظهر یا عصر روز تعطیل شما باشند، فیلمهایی که برای لحظاتی سرگرمی تماشا کرده و به سرعت فراموششان خواهیم کرد، اما فیلمهایی نیز هستند که کمی فراتر میروند. سینمای واقعی که پر از تمها و معانی مهم است، فیلمهایی تولید میکند که به گفته منتقدان سینما باید قبل از مرگ ببینیم. فیلمهایی که در این فهرست ذکر شده اند اگر چه ضرورتاً دلگرم کننده نبوده و تماشایشان ساده نیست، اما بدون شک شما را جذب کرده و درگیر خواهند کرد. اینها فیلمهایی هستند که هر فرد علاقمند سینما باید آنها را تماشا کند، اگر تاکنون به تماشایشان ننشسته باشد. شاید این فیلمها زندگی تان را تغییر ندهند، اما بدون شک از تماشایشان لذت برده و نگاهتان به سینما تغییر خواهد کرد.
۱۰- The Insider
مایکل مان بیشتر به خاطر فیلمهای مردانه با شخصیتهای متهور و سرسختش شناخته میشود، فیلمهایی مانند Heat و Last Of The Mohicans، اما درام زندگینامهای مبتنی بر واقعیت او در سال ۱۹۹۹ با نام The Insider بهترین اثر اوست. این فیلم داستان یک افشاگر واقعی به نام جفری ویگاند را روایت میکند که رسوایی بزرگی برای صنعت سیگار رقم میزند و یک داستان جذاب و تحسین شده از درک قهرمانیها و قدرت شرکتهای بزرگی است که دست به کارهایی دیوانه وار میزنند. سبک کارگردانی مایکل مان به طور دائم بازیگران اصلی فیلم، راسل کرو و آل پاچینو، را تحت فشار قرار داده و بازیهای متفاوتی از آنها میگیرند.
هر دو به شکلی غیرمنتظره و بی سابقه بازیهایی با جزییات فراون از خود ارائه میدهد و به طور ویژه، راسل کرو، یکی از بهترین بازیهای دوران حرفه ایش را نمایش میدهد. یک سال قبل از موفقیت بزرگش با Gladiator، کرو غیرقابل شناسایی، چاق و با ظاهری بسیار غیرمنتظره است. او شجاعت بی صدای ویگاندی را به شکلی باشکوه نمایش میدهد، مردی که در نهایت علیه صنعت آلوده تنباکو و تولید سیگار شهادت داد، صنعتی که سالها برایش کار کرده و از آن حقوق گرفته بود. همانند بسیاری از فیلمهای مان، این یکی نیز طولانی است، اما توجه فوق العاده کارگردان به جزییات بدین معناست که هیچ کس بعد از تماشای بازگویی دقیق این داستان حیاتی و ضروری، انسان سابق نخواهد بود.
۹- The Vanishing
The Vanishing فیلمی برای یک شب آرام و لذت بخش نیست، فیلمی که یکی از تکان دهندهترین و تاریکترین فیلمهایی است که تاکنون ساخته شده است. داستان زمانی شروع میشود که یک زوج جوان به نامهای رکس و ساسکیا، در یک سفر جادهای در فرانسه هستند. وقتی در یک پمپ بنزین توقف میکنند، ساسکیا مفقود میشود. این ماجرا برای رکس دردناک و فراموش نشدنی است، در شرایطی که تلاش دارد با آن کنار بیاید، اما سالها بعد نیز نمیتواند این سفر بدفرجام را فراموش نماید. در کنار از دست دادن ساسکیا، چیزی که بیشتر از هر چیزی او را آزار میدهد راز مفقود شدن اوست که زندگی اش را نابود کرده است. وقتی مردی که خود را رباینده ساسکیا میداند به او نزدیک میشود، شرایط تاریکتر از پیش میشود. The Vanishing فیلم تاریکی است شبیه تماشای کردن یک تصادف خودرویی در حالت اسلوموشن. همه ما به وضوح میدانیم که چه خواهد شد و رکس نیز میداند، اما کاری جز ورود دوباره به خطر نمیتواند انجام دهد. این فیلم به شکل خفه کنندهای پرتنش است با یکی از بهترین پایان بندیهای تاریخ سینما، پایانی که برای مدتها با شما خواهد ماند.
۸- Portrait Of A Lady On Fire
رابطه ممنوعه در دنیای سینما و ادبیات بارها مورد بحث قرار گرفته، اما کمتر فیلمی توانسته به خوبی شاهکار سلین سیاما در سال ۲۰۱۹ چنین رابطهای را به تصویر بکشد. با بازی نویمی مرلان و آدله هینل در نقشهای ماریان که یک نقاش است، و هلوا که یک زن نجیب زاده در مسیر ازدواجی لاکچری است، این درام تاریخی بسیار زیبا با بازیهای قوی، یکی از جذابترین فیلمهای اخیر در زمینه بصری است. داستان فیلم خیلی آرام و آهسته روایت میشود. ماریان توسط خانوادهای ثروتمند برای کشیدن یک پرتره از هلوا استخدام میشود تا نامزد میلانی او بتواند قبل از انجام عروسی او را ببیند. هلوا علاقهای به این ازدواج ندارد و نمیخواهد از او نقاشی کشیده شود از این رو ماریان دستور مییابد تا با او دوست شده و به صورت پنهانی نقاشی او را بکشد. اگر چه در این فیلم مالیخولیایی، از همان ابتدا میدانیم پایان خوشی در راه نیست، اما اینکه پایان داستان خوش نیست بدین معنا نخواهد بود که مسیر رسیدن به این پایان نیز جذابیتی ندارد. شیمی بین شخصیتهای اصلی بسیار جذاب است و سبک روایت داستان نیز روحی تازه در کالبد این ژانر کلیشهای میدمد.
۷- High Life
ژانر علمی تخیلی متفکرانه یکی از ژانرهای همیشه سبز سینماست، اما معدود فیلمهایی در خاطره معاصر توانسته اند مانند اولین فیلم انگلیسی زبان کلر دنیس در سال ۲۰۱۸ چنین جامع داستانی با این خصوصیات را روایت کنند. فیلم High Life که بهترین و مهمترین اثر این فیلمساز فرانسوی تاکنون است، یک فیلم شجاعانه، رازآلود، گاهی عجیب و در نهایت به شدت سرگرم کننده است. رابرت پتینسون در این فیلم یکی از بهترین بازیهای دوران حرفه ایش را در نقش مونت ارائه میکند، یکی از خلافکارانی که به کار اجباری در یک سفینه فضایی آزمایشی محکوم شده است. ژولیت بینوش نیز که از همکاران قدیمی کارگردان فرانسوی است، به عنوان پزشک سفینه با گذشتهای تاریک بازی بسیار بی نقص و متفاوتی از زن زیبا و مهربان همیشگی ارائه کرده است. این فیلم که به سبک روایی غیرخطی روایت میشود خیلی مبهم و رازآلود پیش میرود، اما دیدگاه آن نسبت به یک آینده بین سیارهای بسیار اورجینال، خلاقانه و تکان دهنده است. لحظاتی از خشونت و وحشت در فیلم وجود دارد، اما سکانسهای زیبایی نیز هست. به هیچ عنوان تماشای این فیلم ساده نیست، زیرا در آن شاهد برخی عناصر روانشناختی جنسی پرتنش خواهیم بود، اما غیر از آن، در این فیلم محدودههای ژانر علمی تخیلی جابجا میشود.
۶- All That Jazz
موزیکال باب فاسی در سال ۱۹۷۹ یکی از لذت جویانهترین فیلمهای تاریخ سینماست و در مورد All That Jazz نیز این توصیف از فیلم کاملاً مثبت است. کارگردان برنده اسکار فیلم Cabaret یک شخصیت اصلی را بر اساس شخصیت خودش خلق میکند، کسی که خلاقترین و تحسین شدهترین کارگردان و هنرمند در زمینه حرکات موزون و رقص است اگر چه زندگی شخصی فاجعه باری دارد. روی شیدر در این فیلم نقش گیدیون را بازی میکند، رقصندهای که وارد عرصه فیلمسازی شده و در هر دو حوزه دست به افراط میزند. او همزمان که یک نمایش موزیکال را بازی میکند مشغول تدوین تازهترین فیلم خود است. گیدیون یک شخصیت نابغه با علاقهای معتادگونه به کار است که همیشه درست فکر میکند و دیدگاه و نکته سنجی دارد که در کمتر هنرمند یا منتقدی دیده میشود. فاسی هنرمندی بود که کار با او دشوار بود، اما ذهن خلاق او کیفیتی نادر داشت. All That Jazz یک فیلم با شور و شوق فراوان است که بازی بی نقص شریدر نیز بر جذابیت آن افزوده است، و بدون توجه به دیدگاهتان نسبت به موزیکالها از تماشای آن لذت خواهید برد.
۵- A New Leaf
یک کمدی سیاه نوشته شده، کارگردانی شده و با بازی خود الین میبزرگ، این کالت کلاسیک در باکس آفیس شکست خورد و به ندرت آن توجهی که لیاقتش داشت را دریافت کرد، اما A New Leaf فیلمی است که به خاطر سکانسهای کمدیک بزرگ و تحریکات احساسی تندش باید به تماشایش بنشینید. والتر متیو در این فیلم نقشی متفاوت از نقشهای قبلی خود را بازی میکند، کسی که نقش اصلی هنری گراهام را بر عهده دارد. او که معمولاً نقش انسانهای خشن و بی استعداد، اما خوش قلب را بازی میکند در اینجا یک ولخرج نازپرورده است که پولش ته کشیده و نقشهای میکشد تا با یک زن ثروتمند ازدواج کند و به سرعت از دست او خلاص شود تا به ثروتش برسد. مینیز در نقش هنریتا لاول بازی میکند، یک استاد ساده گیاه شناسی که هنری قصد دارد با او ازدواج کند. همه چیز آنطور که شخصیت متیو میخواهد پیش نمیرود، اما او نه تغییر میکند و نه یاد میگیرد. اولین تجربه کارگردانی الین مییک فیلم بسیار تحسین شده است، کمدی خاصی بدون روی آوردن به کلیشهها که فیلمهای مدرن باید از آن الهام بگیرند.
۴- Anatomy Of A Murder
فیلمهای شناخته شدهتر و باشکوه تری در ژانر درام دادگاهی وجود دارد، برای مثال ۱۲ Angry Men، اما شاید بتوان گفت که Anatomy Of A Murder بهترین در این ژانر است. این فیلم که در زمان انتشار در سال ۱۹۵۹ بسیار بحث برانگیز شد، به شکلی حقوقی و دادگاهی به بررسی سیستم قضایی ایالات متحده میپردازد و همزمان یک پرونده جنجالی در مورد تعرض جنسی و دیوانگی موقتی را بررسی میکند. جیمز استوارت بهترین گزینه برای ایفای نقش یک وکیل است که هوش بسیار بالایی دارد و جرج سی اسکات نیز نقش دادستان را بر عهده دارد. دادگاه فیلم در مورد سربازی است که مدعی شده دیوانگی لحظهای باعث شده متعرضان به همسرش را به قتل برساند، در شرایطی که رسیدگی به پرونده او طولانی و جنجال برانگیز میشود. افشاگریها زیادی رخ میدهد و اسناد و شواهد متعددی مخفی میمانند، اما چیزهایی که در فیلم میبینیم را کمتر در فیلمهای مشابه دیده ایم. فیلم Anatomy Of A Murder بر درام ذاتی یک پرونده و رسیدگی دادگاهی به آن تمرکز دارد، با وکلا و دادستانهایی که در جنگی واقعی گرفتار شده و باید با استفاده از هوش و استدلالاتشان طرف مقابل را شکست دهند.
۳- Hana-Bi
بسیاری تاکشی کیتانو را به خاطر فیلم Battle Royale میشناسند، اما در طی سی سال گذشته، او یکی از بهترین و شناخته شدهترین کارگردانان و بازیگران ژاپنی بوده است که فیلمهای متنوع، تکان دهنده و اغلب تاثیرگذاری ساخته که تحسین بین المللی را در پی داشته اند. فیلم Hana-bi به معنای «آتش بازی» که در سال ۱۹۹۷ ساخته شده را شاید شناخته شدهترین فیلم او برای نسل جدید دانست. کیتانو در این فیلم نقش یک پلیس سابق به نام نیشی را بازی میکند که دنیایش در حال فرو پاشیدن است. همکار او اخیراً دچار نقص عضو شده و همسرش به شدت بیماری است و بدتر از همه اینکه مقادیر هنگفتی به یاکوزای ژاپن بدهکار است. سبک کاری کیتانو بسیار واقع گرایانه، اما همزمان جذاب است. فیلم Hana-bi با زمان بازی میکند و در شرایطی که در زمان عقب و جلو میرویم بر تاثیرگذاری و تنش فیلم افزوده میشود تا زمانی که به اتفاق اوج داستان میرسیم که دنیای نیشی را دگرگون میسازد. همانند بسیاری از دیگر فیلمهای کیتانو، در اینجا نیز ظاهراً با یک فیلم پلیسی مواجه هستیم، اما در اینجا چیزهای بسیار زیادی در مورد افسردگی و چیزهایی که زندگی را باارزش میسازند گفته میشود.
۲- Mulholland Drive
یکی از پیچیده ترین، اما به شدت سرگرم کننده و لذت بخشترین فیلمهای دیوید لینچ، Mulholland Drive فیلمی نیست که از شما بخواهد برای همه چیز معنایی بیابید. شروع تماشای این فیلم با این ذهنیت که باید یک معما را حل کنید درست نیست، زیرا در اینجا بیشتر با یک تجربه مواجهید تا یک روایت، تجربهای که ارزشش را دارد. نائومی واتس و لارا النا هاردینگ در نقش دو بازیگر و نسخههای خود در آینه بازی میکنند. یک داستان عاشقانه وجود دارد، نقبی عمیق در جنبه تاریک هالیوود و بسیاری از نمادهای مخفی که در درون رویاهای شخصیتها پنهان شده اند. سخت میتوان در مورد فیلم Mulholland Drive را توصیف کرد، اما میتوان گفت که این لینچیترین فیلم دیوید لینچ است. این فیلم در ابتدا قرار بود در قالب یک اپیزود آزمایشی سریالی ساخته شود، اما وقتی پیشنهاد لینچ مورد موافقت قرار نگرفت، او تصمیم گرفت آن را به یک فیلم تبدیل کند که به شدت هیجان انگیز، سرگرم کننده و البته تکان دهنده است. با بازیهایی بی نقص از بازیگران اصلی، به ویژه واتس، و حال و هوایی به شدت ناخوشایند که تنها در فیلمهای لینج خواهید دید، این فیلم از آن دسته شاهکارهایی است که کمتر کسی توان ساختش را دارد و پس از تماشایش حس متفاوتی نسبت به قبل از تماشا خواهید داشت.
۱- La Haine
فیلم La Haine (به معنای نفرت) یک فیلم تند، نیشدار و تحسین شده در سینمای فرانسه است که در روزگار کنونی نیز بسیار مرتبط و قابل درک است. داستان فیلم در حاشیههای شهر پاریس رخ میدهد و یک روز پس از شورشی روایت میشود که با بستری شدن جوانی پس از دستگیری توسط پلیس رخ داده است. سه مرد جوان از خانوادههایی مهاجر شروع به قدم زدن در شهری میکنند که حس از هم پاشیدگی و نفاق در آن موج میزند، به ویژه برای کسانی که فقیر بوده یا از طبقات اقلیت جامعه هستند. شورش اخیراً رخ داده و یکی از سه شخصیت اصلی به نام وینز، توانسته یک تپانچه متعلق به پلیس را پیدا کند. او مخالف خشونت پلیس است و دنبال راهی برای انتقام یا نشان دادن نارضایتی خود میگردد در حالی که دوستانش، سعید و هوبرت سعی دارند او را آرام کنند. داستان فیلم در طی یک روز روایت میشود، در حالی که این سه دوست دور شهری که در حال رها شدن از خشونت شب گذشته است پرسه میزنند. داستان به شکلی سایه و سفید شروع میشود و به شکلی شجاعانه روابط نژادی، سیکل خشونت در کنار تاثیرات سیاستهای سرکوبگرانه پلیس مورد نقد قرار میگیرد. این فیلم برنده بهترین فیلم جشنواره کن شد و بدون ترس به نقد و بررسی موضوعات مهم و چالش برانگیزی میپردازد بدون اینکه زیاده روی کرده یا سعی در نصیحت داشته باشد.
منبع: روزیاتو