«تابناک با تو» - هفته گذشته کاربری پرسید که «برای متوقف کردن عادیسازی یک سری چیزهای ناخوشایند باید چه کرد؟»
بلافاصله معلوم شد رفتارها و روندهای دلآزاری که در جامعه در حال نهادینه شدن هستند، بسیارند و عملا هم خیلی وقت ضدارزشها حاکم مطلق شدهاند. البته اگر تعارفات را کنار بگذاریم.
در اینجا پاسخهای کاربران را با تغییرات و ویرایش و البته هماهنگ کردن آنها با وضعیت جامعه خودمان برای شما آوردهایم.
شماره ۱
تصور اشتباه اینکه ما باید همواره مجبوریم به اعتقاد دیگران احترام بگذاریم، صرفنظر از اینکه کهنه باشند یا باعث کم شدن آزادیها یا شادی مردم شوند.
شماره ۲
برای کارهایی که کسی ۱۰ سال پیش کرده و به تاریخ پیوسته، او را بایکوت کنیم.
شماره ۳
مسابقات زیبایی کودکان – متاسفانه در ایران هم برخی والدین کودکان را درگیر مد و زیبایی کردهاند. در شبکههای اجتماعی این روزها مواردی از این پدیده نوظهور گزارش شده است. بردن یک کودک برای کاشت ناخن مصنوعی چه معنی دارد و بعد اشتراک عکسهایش در شبکههای اجتماعی؟
شماره ۴
وقتی بیمار هستید، سر کار میآیید. بعد انتظار دارید که همکاران از شما تمجید کنند. در صورتی که دارید دیگران را نیز در معرض خطر قرار میدهید، کارتان به بقیه تحمیل میشود و در نهایت هزینههای شرکت خود را بالا میبرید.
شماره ۵
بیادبی با کارگران رستورانها و خردهفروشیها. این را هم من به کرات دیدهام. شخصی که مشخص است همه عمر تسلیم رؤسای بالادست خود بوده، وقتی فرصتی گیرش میآید سعی میکند با پرخاش بیدلیل، عقدههای خود را جبران کند و به این رفتارش برچسب دفاع از حقوق مشتری میزند.
شماره ۶
برای چیزی پول دادهاید و آگهی را هم باید تحمل کنید. مثل شبکههای پخش جاری که هم حق اشتراک میگیرند و هم آگهی اول فیلمها پخش میشود. البته اگر مدل اشتراک ارزان + آگهی پیشنهاد کنند، رفتارشان قابل توجیه است.
شماره ۷
فیلترها و جلوههای عکس در اپهای ویرایش عکس یا اینستاگرام که فرم صورت شما را تغییر میدهند تا مطابق استاندارد زیبایی باشد. کودکان در حال بزرگ شدن با دیدی تحریف شدهتر از ظاهر خود نسبت به نسلهای قبلی هستند.
شماره ۸
گرفتن عکس از غریبهها بدون اطلاع دادن به آنها و ارسال آن در اینترنت. شما باید آداب عکاسی خیابانی را بلد باشید و به بهانه آن از مردم عکس و فیلم تهیه نکنید. یا با برچسب فعالیت اجتماعی در هر محیطی گوشی موبایل بالا نیاورید و تهدید به انتشار فیلمها نکنید. هر چیزی جا و آدابی دارد و افشاگری نیز.
شماره ۹
تصور کنید اگر موفق نشدهاید، همواره به خاطر تلاش کم شما بوده. نه! عواملی فراتر از خود ما هستند که موفقیت ما را تعیین میکنند. بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که بهترین سطح تلاش خود را به کار گیریم.
متاسفانه در سخنرانیهای انگیزشی، گاهی انتظار بالا القا میشود و به شخص نحوه تحلیل شکست آموزش داده نمیشود.
شماره ۱۰
آنهایی که در اینترنت هویت ناشناس و مستعار دارند، قابل احترام نیستند! این تلقی اشتباهی است. برعکس آن البته در ایران مشاهده میشود: از اشخاصی که از هویت اصلی خود استفاده میکنند میخواهند در مورد برخی مسائل سیاسی و اجتماعی موضعگیری مشخص کنند و هیچ به فکر عواقب این کار برای شخص نیستند.
شماره ۱۱
حرص و طمع برای پیوستن به جرگه یک درصدیهای جامعه. این هم اشتباه است. اما اگر جامعهای شرایط پایه زندگی را برای ۹۹ درصد افراد تامین نکند، چطور انتظار داریم مردم جلوی تلاش برای بقا (و نه حرص و آز) را بگیرند.
شماره ۱۲
این ایده که رکگویی و شوخیهای هنجارشکنانه، نشانه هوشمندی و برونگرایی از نوع مثبت است.
توجه کنید که در سریال و فیلمها همه چیز دراماتیزه و پررنگ روایت میشود. والا تصور میکنید که واقعا میشود هر روز شلدون کوپر، ریک سانچز یا دکتر هاوس را تحمل کرد؟!
شماره ۱۳
نظر دادن در مورد همه چیز. شما مجبور به این کار نیستید و گرچه برخی افراد مطالعاتی در چند زمینه دارند، اما هیچ کس در مورد همه چیز دانش ندارد و به علاوه نظر دادن در مورد همه چیز، دردسرها و عواقب خودش را دارد، از جمله بلعیده شدن وقت آزاد شما برای بحثهای بیپایان!
شماره ۱۴
کسانی که حیوانآزاری میکنند را ببینید، ولی جلویشان را نگیرید و آنها را به مشاور یا مقامات قانونی معرفی نکنید.
شماره ۱۵
تصور اینکه مردها مورد خشونت فیزیکی زنها قرا نمیگیرند و اگر هم چنین موردی اتفاق بیفتد، حق مردهاست که چنین بلاهایی سرشان بیاید یا اگر مرد شکایت کند، یک تابو است.
شماره ۱۶
مادران الکلی. به عنوان یک شخص، حق انتخاب دارید، اما وقتی قرار است جنینی را در اندرون خود پرورش بدهید یا فرزندانی بزرگ کنید باید مسئولیت پذیر باشید.
شماره ۱۷
قلدری کودکان. مضحک است که چگونه جامعه این نوع کارها را گاهی را به عنوان “مرحلهای از زندگی شما” در نظر میگیرد. در ایران هم برخی خانوادهها پسربچههایی را که رفتاری شرمآور نسبت به همکلاسیهای خود دارند، حتی بامزه میپندارند.
شماره ۱۸
استفاده از بهانه مبتلا بودن به بیماری روانپزشکی. من افسرده هستم یا مضطرب هستم، پس حق دارم کارهایم را به بقیه تحمیل کنم و بقیه همیشه باید نهایت همکاری رو بدون چشمداشت با من بکنند.
شماره ۱۹
سوختن و ساختن در ازدواجی که به شکست انجامیده به خاطر حرف و حدیث مردم.
شماره ۲۰
کار در تعطیلات و برعکسش: تصور اینکه تعطیلات یعنی اینکه کلا مغز را تعطیل کنیم و مثلا خوب نیست که چند صفحه کتاب در آن خوانده شود!
شماره ۲۱
افراط و تفریط در زمینه برخورد با مساله اضافه وزن. در شرایطی که گروهی هستند که صرفا برای تطبیق خود با به اصطلاح استانداردهای زیبایی، خودانگاره منفی نسبت به بدن پیدا میکنند و با رژیمهای سخت، سلامتی خود را به خطر میاندازند، یک گروه دیگر هم داریم که برای سلامتیشان هم شده به فکر تناسب اندام نیستند و هر وقت به آنها این مطلب گوشزد میشوند، داستان «بادی شیمینگ» را بر سر پزشک و دوست خود آوار میکنند!
شماره ۲۲
مجموعه بازی موش و گربه که مردم در دوستیابی و زوجیابی آنلاین انجام میدهند. آنجاها که تظاهر میکنند شخص دیگری هستند یا سعی میکنند خودشان را مطابق مد روز کنند، دروغ میگویند و سعی در سوء استفاده دارند و البته افرادی که که کار دیگری در شبکههای اجتماعی میکنند و مثلا از آن برای انتشارات مطالب خوب استفاده میکنند، متهم به درخودمانده بودن و درونگرا بودن میکنند!
شماره ۲۳
با استفاده از یک مدرک اسمی و بدتر از آن روابط خاص با منابع قدرت، به رتبه مدیریتیای دست پیدا کنید و بعد عملا کاری نکنید و شاید هم آرزوی همکاران این باشد که کاری نکنید، چون معمولا تنها کاری که میکنید توطئه برای حفظ میز و آزردن دیگران است!
شماره ۲۴
تغییر مفهوم عشق در بسیاری از سریالها و فیلمها. آنها را با محتواهای چند دهه پیش مقایسه کنید. یک سری روابط سطحی و صرفا جسمانی، معمولا در سریالها برچسب عشق میخورند. بدتر از آن بیوفایی و خیانت هم نوعی رباطه سالم جا زده میشود.
شماره ۲۵
روتین شد اثبات عشق با هدیه جواهرات گران برای دهها مناسبت تمامنشدنی در طی سال و اینکه اگر مردی از عهده آنها برنیاید حتما عشق برایش اهمیت ندارد یا بیکفایتی اقتصادی دارد.
معلوم نیست علت این همه تبلیغ هدیه به خصوص در سریالهای برخی کشورها چیست؟ یک لابی با صنف جواهری؟!
شماره ۲۶
پرورش دادن. حیوانات خانگی چاق ناسالم و بعد تبدیل کردن آنها به ابزاری برای کسب محبوبیت در شبکههای اجتماعی و حتی پول درآوردن از این طریق.
شماره ۲۷
تبلیغ مصرفگرایی در شبکههای اجتماعی. اینستاگرام معمولا فقط دقایق منتخب خوشبختی یا تظاهر به خوشبختی مردم را نشان میدهد. شما هر روز میبینید که دوستان و آشنایان شما در اینستاگرام به رستورانهای گران میروند و جشن تولدهای باشکوه میگیرند و بهترین لباسهای شب را میپوشند. برخی صفحات هم کلا برای آنباکس و فروش ساخته شدهاند. پس ناگزیر شما حس بدبختی و بیچیز بودن میکنید و میل به خرید تکانهای پیدا میکنید!
شماره ۲۸
تبلیغ افراطی خوش بین بودن در زندگی و اینکه اگر شما فرضا در درونتان حس بدی نسبت به بقیه پیدا کردید یا تا حدی به جایگاه و ثروت کسی حسادت کردید، آدم قابل سرزنشی هستید و باید خود را تزکیه کنید!
شماره ۲۹
تحصیل برای تست زدن. غرق کردن دانشآموان با تکالیفی که عملا به آنها تفکر علمی نیاموزد و در نهایت ایجاد جامعهای که فکر کردن بلد نیست و بسیار مستعد تروجی شبهعلم و نیز بیخلاقی است!
شماره ۳۰
اینکه بازوی توانای سلبریتیها و اینلوئنسرها باشید. از یک طرف تظاهر کنید که کتاب و فرهنگ و تعمق و تفکر چیز خوبی است. اما عملا هر روز یکی دو ساعتی را صرف دید زدن پیجهای سلبریتیها کنید و پوشش و آرایش و روابطشان را زیر ذرهبین ببرید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید. از آن طرف هم در درون خودتان نسبت به کسانی که قُلُمبِه سُلُمبِه حرف میزنند، حس نفرت و حسادت کنید و سعی کنید تا جایی که میشود مطالبشان را به اشتراک نگذارید تا به زعم خودتان «الکی بزرگ نشوند»! در صورتی که عملا سیاست شما باید ۱۸۰ درجه عوض شود.
منبع: یک پزشک