بیماری‌های مسری‌ عجیب + عکس
کد خبر: ۲۲۱۱
تاریخ انتشار: 2015 June 13    -    ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۸

بیماری‌های متفاوت بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که متاسفانه همه روزه افراد زیادی را گرفتار خود کرده یا به کام مرگ می‌برند، اما در مقابل پیشرفت علم در زمینه پزشکی تا امروز راه‌های درمان و پیشگیری زیادی برای مقابله با آنها کشف کرده است ولی در این میان گاهی بیماری‌های نادر و عجیبی بروز می‌کند که علم پزشکی نمی‌تواند هیچ پاسخ مشخصی برای آنها بیابد.

بیماری خواب

سال ها پیش (1920-1918) در بازه زمانی شیوع بیماری مرگبار آنفلوآنزای اسپانیایی، بیماری نادر و عجیب دیگری بر زندگی مردم سایه انداخت.

بیماری سیاه و خطرناکی که به دلیل بدنامی و مرگبار بودن آنفلوآنزای اسپانیایی خیلی به آن پرداخته نشد و پس از مدتی به دست فراموشی سپرده شد. این بیماری، «مرض خواب» نام داشت و چیزی حدود دو میلیون نفر را فلج کرد و به کام مرگ کشاند.شیوع بیماری در آن بازه زمانی به اندازه ای بود که اگر شخصی دارای علائم گلودرد و تشنج بود، اطرافیان به قطع یقین می دانستند که وی دچار بیماری خواب شده است.


روند این بیماری به شکلی بود که متاسفانه بیمار پس از مدت کوتاهی به کما می رفت سپس جان خود را از دست می داد.

خوشبختانه این بیماری مهلک در نهایت سال 1926 به طور ناگهانی از شهر رخت بربست و ناپدید شد. اما پزشکان در یافتن دلیل این بیماری عاجز ماندند و راز مرض خواب برای همیشه سر به مهر باقی ماند.


خنده عذاب آور

حتما ضرب المثل معروف «خنده بر هر درد بی درمان دواست» را تا به حال بارها شنیده اید، حالا تصور کنید که همین خنده تبدیل به دردی عذاب آور و بدون درمان شود.آن وقت چه باید کرد؟

بیماری خنده تانزانیایی، یک بیماری اسرارآمیز آفریقایی است که در تانزانیا متولد شد و افراد بسیاری را به رنج و عذاب واداشت.

همه اتفاقات از سی ام ژانویه سال 1962 در یک مدرسه شبانه روزی دخترانه شروع شد. سه دختر نوجوان در یکی از خوابگاه ها بنا به دلیلی شروع به خندیدن کردند. آنها بشدت می خندیدند و نمی توانستند جلوی خنده خود را بگیرند.

دختران دیگر که شاهد این صحنه بودند نیز ناگهان شروع به خنده کردند و به آنها پیوستند، بتدریج دانش آموزان دیگر به این گروه اضافه شدند. ویروس خنده بسرعت در مدرسه تکثیر شد تا جایی که پس از مدت کمی دو سوم مدرسه درگیر این خنده دردسرساز شدند.


اما نکته عجیب این بود که ظاهرا این ویروس روی معلمان تاثیر نداشت. با توجه به وضع موجود و غیرقابل کنترل دانش آموزان، مدرسه موقتا تعطیل شد. اما غافل از این که این کار نه تنها از شیوع بیماری جلوگیری نکرد، بلکه باعث گسترش هرچه تمام تر آن نیز شد.

دانش آموزان به خانه رسیدند و ویروس خنده را به افراد دیگر منتقل کردند. بیماری مانند یک آتش مهیب به جان اهالی دهکده افتاده بود و هر لحظه افراد بیشتری را به کام خود می کشید. از خصوصیات ویروس خنده آن بود که تنها افراد 12 تا 18 سال را تحت تاثیر قرار می داد و از چند ساعت تا 16 روز ادامه داشت.

در بعضی موارد، بیماران آن قدر می خندیدند که دچار امراض دیگری همچون سردرد، تب، درد، غش، مشکلات تنفسی، حملات گریه و فریادهای ناگهانی نیز می شدند.

خوشبختانه پس از چند ماه رنج و عذاب خنده دار این ویروس از روستا رخت بربست و قربانیان بهبود یافتند. اما تا قبل از ناپدید شدن بیماری در سال 1964، در مجموع 1000 نفر در تانزانیا و اوگاندا دچار این بیماری عجیب و نادر شدند.

عجیب تر از همه این است که با وجود پیشرفت روزافزون در رشته پزشکی تا امروز هیچکس قادر به توضیح دلیل این بیماری نبوده است.


طاعون سرجنبان

داستان این بیماری عجیب در ابتدا از دهه 1960 از تانزانیا، جایی که تعداد زیادی کودک بی گناه قربانی آن شدند، شروع شد.



بیماری سرجنبان، اپیدمی خطرناکی است که تنها کودکان 5 تا 15 سال گرفتار آن می شوند .در این بیماری رشد جسمی و ذهنی کودک مبتلا، متوقف شده و مدام سر خود را تکان می دهد تا جایی که دچار تشنج شود و از هوش برود. با وجود گذشت زمان، این بیماری هنوز هم در آفریقا جان کودکان زیادی را می گیرد و در حال حاضر سه هزار کودک تانزانیایی را مبتلا کرده است. این در حالی است که هنوز علت و درمانی برای آن یافت نشده است و تنها یافته پزشکان این است که بیماران مبتلا حتی در صورت بهبود نیز بیشتر از 30 سال عمر نخواهند کرد.


رقص ویروسی

در ژوئن 1518 یک بیماری ویروسی بسیار عجیب به جان مردم استراسبورگِ فرانسه و قسمت هایی از روم افتاد. این بیماری با شروع رقص زنی به نام «فرا تروفی» آغاز شد. وی در آن روز ناگهان در خیابان بی هیچ دلیل خاصی و بدون موسیقی شروع به رقصیدن کرد.


تروفی چنان ساعت ها بدون استراحت می رقصید که گویی قصد متوقف شدن نداشت. جالب اینجاست، زمانی که تروفی برای مدتی نزدیک به کسی می رقصید آن شخص را نیز آلوده به ویروس رقص می کرد تا جایی که ظرف یک هفته 34 نفر دیگر نیز مبتلا شدند. این بیماری به حدی عجیب و ناشناخته بود که هیچ توجیه علمی نداشت و پزشکان عاجز از مداوای آن بودند.

این ویروس چنان با سرعت در بین اهالی شیوع پیدا کرد که تا ماه آگوست همان سال 400 نفر دیگر نیز به جرگه رقصنده ها پیوستند.

تنها چاره ای که برای کمک به قربانیان طاعون رقص در آن زمان درنظر گرفته شد این بود که با آوردن گروه موسیقی و نواختن موسیقی های آرامش بخش بیماران را از رقص تند به رقص آرام تشویق کنند تا آسیب کمتری به بدن آنها وارد شود. اما پس از مدتی از شدت تحرک زیاد، پاهای قربانیان شروع به خون ریزی کرد و بسیاری از آنها به دلیل حمله قلبی جان خود را از دست دادند!

این بیماری مهلک به حدی مردم را ترسانده بود که دسته جمعی به بالای کوهی رفتند و برای شفای بیماران و طلب یاری از خداوند دست به دعا برداشتند.در نهایت پس از گذشت مدتی بیماری همانند ورود ناگهانی اش، به شکلی عجیب و بدون هیچ توضیحی ناگهان از بین رفت و قربانیانی که زنده مانده بودند بهبود یافتند.



هیستری دسته جمعی

در سال 2013 یکی از مدارس منطقه لی روی در حومه شهر نیویورک گرفتار اپیدمی عجیبی شد.این بیماری همگانی زمانی آغاز شد که یکی از دانش آموزان مدرسه به نام «کیتی کراتوارست» پس از بیدار شدن از خوابی کوتاه، دچار اسپاسم شدید ماهیچه ای شد، تا حدی که به هیچ وجه نمی توانست حرکات سریع و غیرارادی دست و پایش را کنترل کند و در نهایت با تلفنی که در دست داشت به صورت خود کوبید! کیتی پس از آسیب زدن به صورتش خود را به نزدیک ترین دوستش رساند تا از او کمک بخواهد، اما خبر نداشت که با این کار دوستش را نیز آلوده به این مرض می کند.

زمانی که او نیز گرفتار این اسپاسم شد، هردو وحشت زده برای تقاضای کمک به سمت دیگران رفتند و در نهایت ظرف چند ساعت تمام 600 دانش آموز حاضر در مدرسه دچار این تیک شده و به شکل ترسناکی از کنترل خارج شدند.

زمانی که این خبر به خارج از مدرسه رسید گروهی خبرنگار و پزشک به محل اعزام شدند. در پی انجام آزمایش های اولیه و نشر این خبر توسط خبرنگاران، تیم پزشکی اعزامی در ابتدا معتقد بودند که این بیماری ناشی از یک مسمومیت شیمیایی است.

اما مدتی بعد مشخص شد که این اسپاسم همگانی ناشی از بیماری «هیستری جمعی» است که در آن بیماران به صورت ناخودآگاه و بدون این که بدانند رفتار هم نوعشان را تقلید می کند.

اما نکته عجیب و غیرقابل توضیح درباره این بیماری آن بود که رسانه های جمعی روند بیماری را بدتر کردند! دانش آموزانی که طی مصاحبه با خبرنگاران اعزامی درباره علائم بیماری صحبت کرده بودند یا این که فیلم هایشان را خودشان روی اینترنت گذاشته بودند بسیار دیرتر از کسانی که این کار را نکرده بودند، بهبود یافتند.

اولین مورد گزارش شده از هیستری جمعی در ایران نیز در سال 1365 در یک مدرسه دخترانه در استان کرمان رخ داد. در این هیستری افراد مبتلا همگی به صورت حاد دچار اضطراب و نگرانی شده بودند. پس از آن نیز در چند شهر و روستای دیگر، اتفاقات مشابهی افتاد که سرانجام تشخیص پزشکان برای این بیماری، هیستری جمعی بود.

منبع:جام جم آنلاین

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار