پیش از اینت گر که در خود داشتم/هر کسی را تو نمی انگاشتم
کد خبر: ۲۱۸۹۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: 2015 December 21    -    ۳۰ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۷
فروغ در روز هشتم دی ماه در خیابان معزالسلطنه کوچه خادم آزاد در محله امیریه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی‌تبار به دنیا آمد. هم اکنون شما بینندگان گرامی را به خواندن قطعاتی از شعرهای این شاعر دعوت می کنیم.
پیش از اینت گر که در خود داشتم/هر کسی را تو نمی انگاشتم  به گزارش «تابناک باتو» فروغ در روز هشتم دی ماه در خیابان معزالسلطنه کوچه خادم آزاد در محله امیریه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی‌تبار به دنیا آمد. فروغ فرزند چهارم توران وزیری تبار و سرهنگ محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او می‌توان برادرش، فریدون فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد.

سرودن اولین شعر


فروغ ۱۲ سال پیش از مرگش، اولین شعر خود را به مجله روشنفکر سپرد و همان هفته بود که صدها هزار نفر با خواندن شعر بی‌پروای او با نام شاعری تازه آشنا شدند که چندی بعد به اوج شهرت رسید و آثارش هواخواهان بسیار یافت.

فروغ فرخزاد در روز ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی با اتوموبیل جیپ شخصی‌اش، بر اثر تصادف در جاده دروس-قلهک در تهران جان باخت. جسد او، روز چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

هم اکنون شما بینندگان گرامی را به خواندن  قطعاتی از شعرهای این شاعر دعوت می کنیم.

شعر سفر

همه شب با دلم کسی می گفت
"سخت آشفته ای زدیدارش
صبحدم با ستارگان سپید
می رود، می رود، نگهدارش"
من به بوی تو رفته از دنیا
بی خبر از فریب فرداها
روی مژگان نازکم می ریخت
چشمهای تو چون غبار طلا
تنم از حس دستهای تو داغ
گیسویم در تنفس تورها
می شکفتم زعشق  می گفتم
"هر که دلداده شد به دلدارش
ننشیند به قصد آزارش
برود، چشم من به دنبالش
آه، اکنون تو رفته ای و غروب
سایه می گسترد به سینه راه
نرم نرمک خدای تیره ی غم
می نهد پا به معبد نگهم
می نویسد به روی هر دیوار
آیه هائی همه سیاه سیاه

غزل

چون سنگها صدای مراگوش می کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی
رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی
دست مرا که ساقه ی سبز نوازش است
با برگ های مرده هماغوش می کنی
گمراه تر از روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش می کنی
ای ماهی طلائی مرداب خون من
خوش باد مستیت، که مرا نوش می کنی

عاشقانه

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه ی مژگان من
ای زگندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
ای دلتنگ من و این بار نور
هایهوی زندگی در قعر گور؟
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم...


نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۹/۳۰
0
25
زنده باد فروغ و خدایش بیامرزاد
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۹/۳۰
0
14
روحش شاد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار