تابناک باتو ـ هر چند وقت یکبار کلیپهایی از خانه سالمندان بیرون میاد و جگر مردم را میسوزونه و یک لعن و نفرین به بچههایی که با والدینشون بد هستند و آنها را روانه خانه سالمندان کرده اند، نثار میکنیم و به خودمان قول میدیم که با پدر و مادر خودمون مهربونتر باشیم و قدرشون را بیشتر بدانیم.
وقتی یک چوپانی توله سگی را میخرد و بزرگ میکند هم صاحبش میشود و انتظار دارد بعد بزرگ شدن جایی دیگری نرود و به او خدمت کند، چون بالاخره صاحبش هست و بهش خوبی کرده و متاسفانه در برخی جاها وقتی سگ وظیفهاش را خوب انجام ندهد با خشونت شدیدی تنبیه و بعضا اعدام میشوند.
حالا یک زوجی تصمیم میگیرند اقدام به بارداری کنند، توجه کنید از چه اصطلاحی استفاده میکنیم صاحب فرزند شوند، یعنی مالکش شوند، و بزرگترین اشتباه و خودشیفتگی از این نقطه شروع میشود، شما صاحب بچه نیستید، اون ملک و کالای شما نیست. اون برای خودش وجود مستقلی دارد و دارایی شما نیست و امانتی در دست شما هست تا سالم بزرگ شود.
اگر قبل از فرزند آوری از خودتان بپرسید هدف از فرزند آوری ما چیست و با چه انگیزهای این کار را انجام میدهم، در آینده شاید شاهد چنین صحنههایی نباشیم.
من فرزند میارم که عصای دستم باشه در پیری؟ میخوام تعداد کارکن بیشتری داشته باشم؟ تنها نباشیم، حوصلمون سر نره؟ رابطه ام با زنم بهتر شود، مادربزرگش بچه دوست داره، همبازی برادرش بشه؟ (اهداف خودشیفته) و مثالهای مشابه، یا نه دنبال این هستم که یک انسانی را به دنیا بیاوریم و بزرگش کنیم و با تربیت و مراقبت و رشدش و ارتباط سالممان و دلبستگی و تبلور جلوه تغذیه کنندگی شخصیتم، باعث رشد خودمان هم شویم.
اگر به دلایل خودشیفته وار که بسیار هم رایج هست، فرزند آوری کنید، معلوم هست به احتمال زیاد شکست میخورید، آخر سر هم ممکنه سر از آسایشگاه دربیاورد. بچه نباید کل زندگی شما شود، او بخشی از زندگی شما هست و هر چقدر که جلو میروید باید او را به سمت استقلال هدایتش کنید نه اینکه با هزار ترفند به پایش زنجیر بزنید (مثلا دختر عروسی میکند شرط والدینش این هست که پیش خودمان در طبقه بالای زندگی کنند، دانشگاه همین شهر خودمون بزن، پیش خودمان باش، یا پسر ۳۰ ساله پیش مادرش زندگی میکنه و پول تو جیبی میگیره)
محبتی که به قصد وابسته کردن زیاد و ایجاد عذاب وجدان انجام میشود، نوعی خشونت تزیین شده هست، دوست داشتن فرزند، خودش را در هدایت او به سمت استقلال، را نشان می دهد، اینکه خودش را، علایق و سلایقش را پذیرش کنید و به او احترام بگذارید، نه اینکه هر چی خواست فراهم کنید، طعم ناکامی را نچشد و او را مثلا به زور به رشته تجربی بفرستی در حالی که خودش هنر دوست دارد.
خودتان باید سالم باشید که که چند نکته را در ارتباط با کودک رعایت کنید
مهمترین وظیفه در والدگری، ایجاد شرایطی هست که کودک حس کند موجود دوست داشتنی هست، فارغ از هر شرایطی و استعداد و کمبودهایی که دارد و در این فضا به او کمک میکنید به سمت علایق و خلاقیت و تواناییهای خودش حرکت کند (پذیرش استقلال فرزند)
شما به عنوان والد وظیفه داری برای خودت هم زندگی کنی، مستقل باشی، به فرزندت به چشم عصا نگاه نکنی، به فکر دوران سالخوردگی باشی و اونقدر ضعیف نباشید که اگر دختر و زنت (به چشم خدمت کار خانه) نبود، از کار نیفتی و وظایف اولیه و ضروری مثل آشپزی و خانه داری را نتوانی انجام دهی.
وقتی فرزندت بزرگ شد او حق دارد برای خودش زندگی کند زندگی مستقلی داشته باشد، وظیفهای برای جبران زحمات شما ندارد، ولی اینکه شما نیازهای او را تمام و کمال برآورده کردی وظیفه ات بوده، چون حق انتخاب داشتی، پس توقع زیاد و حس استحقاق زیاد از ویژگیهای افراد خودشیفته هست، والدین سالم حتی از دور و بدون توقع فرزندان خود را دوست دارند.
درسته که فرزندان وظیفه اجباری در قبال والدین ندارند، ولی اگر در دوران کودکی توانسته باشید رابطه سالم برقرار کنید و انسان سالمی تربیت کرده باشید و آنها دیده باشند که شما با انسانها مثل شی رفتار نمی کنید، یقینا با حس قدردانی که ویژگی انسان سالم هست، آنها نیز خودجوش در پی کمک و مراقبت از والدین خود، برخواهند آمد.
همین ویژگی توقع و استحقاق را در اظهار نظر افراد درباره سگ یا گربه میتونید استخراج کنید، بعضیها به گربه بی چشم و رو میگویند، چون براشون محبت و خوبی بدون توقع و خوبی متقابل بی معنی هست و اگر کسی جواب خوبی را ندهد آدم بی چشم و رو و بی وفا میشود، در حالی که انسان سالم، چون مثلا ارتباط خوبی با حیوان می گیرد، از این طریق جنبه مهربان و خوبش را نشان میدهد، به او خوبی میکند.
طاهر علیزاده