«تابناک با تو» - هیلاری کلینتون روی صحنه ظاهر میشود، انبوه هواداران حزب در محل همایش ظاهر شدهاند. ناگهان میبینیم که او به تناوب به این سو آن سو مینگرد، ظاهرا با برخی ارتباط چشمی برقرار میکند و به سمت آنها لبخند میزند و اشاره میکند.
مانند این صحنه را توسط برخی از سخنرانهای دیگر هم دیدهایم. اما خب این صرفا یک ترفند انتخاباتی است. هیلاری کلینتون خیلی بعید است بین انبوه جمعیت پایین، فردی را آشنا باشد. او بیهدف به تناوب به سمتهای مختلف نگاه میکند. مردم آن پایین، به این شبهه میافتند که خانم کلینتون واقعا به دلیلی به سمت آنها مینگرد و آنها توجه این سیاستمدار کهنهکار را جلب کردهاند، پس سر شوق میآیند و همایش گرمتر میشود.
پستانداران، نسبت به سایر جانداران یک ویژگی جالب دارند، کره چشم آنها با دامنه بیشتری در داخل کاسه چشم حرکت میکند و نگاه به جهات مختلف را بدون تغییر زاویه سر و گردن ممکن میکند.
در این میان آدمها سرآمد تشخیص خیره شدن سایرین به خودشان هستند. در طول فرایند تکامل، این تشخیص، برای ما بسیار حیاتی بوده است، پس در این کار به مرور زمان خبره شده ایم.
اگر این تشخیص دقیق خیرگی نبود، نمیتوانستیم نگاه خیره فرد مافوق یا مادون خود را حس کنیم و به موقع عملکرد و رفتاری مناسب از خودمان بروز بدهیم. پس به احتمال زیاد به مرور قدرتمان کاهش پیدا میکرد و دچار مشکل میشدیم.
از سوی دیگر تشخیص جهت نگاه دیگران، به درک صحبتهای آنها کمک میکند و ما میتوانیم حس و حال آنها را بهتر درک کنیم یا وقتی او به اشیای دور و برش نگاه میکند، میتوانیم جهت نگاه او را با اطلاعات صوتی، جفت کنیم و خیلی زود متوجه حرف یا خواهش او شویم.
چون تشخیص جهت نگاه، فرایندی روتین و روزمره است، شاید به نظرمان خیلی ساده بیاید. اما ما وقتی متوجه پیچیده بودن الگوریتم تشخیص جهت نگاه میشویم که بخواهیم نرمافزار یا روباتی را مجهز به این ویژگی کنیم.
به صورت ساده ما ما با تعیین موقعیت سیاهی چشم (عنبیه و مردمک) و برآورد میزان سفیدی چشم در دو طرف سیاهی، متوجه میشویم که چشم به کدام سو مینگرد. اگر سیاهی در وسط باشد و سفیدی دو طرف، در این صورت شخص مستقیم به وسط مینگرد.
البته جهت سر، موقعیت چشمها و بینی هم کلیدی برای تشخیص جهت نگاه است؛ بنابراین اگر سر به چپ یا راست متمایل باشد، الگوریتم تشخیص جهت نگاه، به صورت هوشمندی متوجه میشود که جهت واقعی نگاه به کدام سو است.
یک چیز جالب در این میان، موضوعی است به نام تلاقی نگاه که فرنگیها به آن eyes meet میگویند. حتما پیش آمده که شما به کسی خیره شده باشید و او ناگهان جهت نگاهش را عوض کرده باشد و متوجه نگاه خیره شده باشد. بیشتر ماها در این موارد به یک نوع غافلگیر میشویم، بعضی اوقات خوشمان نمیآید که شخص دیگر، متوجه شده باشیم براندازش میکنیم. در این موارد غالب ما به صورت غیراختیاری، جهت نگاه خود را عوض میکنیم، گاهی هم البته به تناسب عکسالعمل دیگری نشان میدهیم، مثلا لبخند میزنیم یا حالت چهرهمان طوری تغییر میکند که منجر به یک شناخت و آشنایی مشترک بین ما میشود.
همه مجریهای اخبار، درست به سمت دوربین مینگرند ما حسی از روبرو بودن با آنها داشته باشیم، اما در عرصه سینما معمولا هیچ وقت هنرپیشهها به دوربین نگاه نمیکنند، مگر در موارد خیلی خاصی که کارگردان قصد و غرض خیلی خاصی داشته باشید. در عرصه سینما اگر هنرپیشهای به دوربین مستقیم خیره شود، میگویند که دیوار چهارم را شکسته است: breaking the fourth wall.
طبق تعریف، وقتی در یک اثر نمایشی شخصیتها حرکتی از خود نشان میدهند که به منزله درک آنها از حضور تماشاگران باشد، اصطلاحاً دیوار چهارم شکسته شده است. تاریخچه استفاده از این تکنیک به صحنه تئاتر روم و یونان باستان برمی گردد، که متشکل از دکورهایی با سه ضلع بود و تماشاگر از ضلع چهارم به تماشای صحنه مینشست. زمانی که شخصیتها مستقیماً با حضار سخن میگفتند مثل این بود که این ضلع چهارم نامرئی را در هم میشکستند و این گونه شد که نام آن را «شکست دیوار چهارم» گذاشتند.
منبع: یک پزشک