«تابناک باتو» ـ حتماً پیش آمده است که ناگهان از خواب بیدار شوید و وقتی ساعت را نگاه میکنید، ببینید ۳ یا ۴ بامداد است، ولی دیگر اصلاً خوابتان نمیآید. نیمساعتی گوشیتان را بالا پایین میکنید، چند صفحه کتاب میخوانید، شاید بروید سر یخچال و چیزی بخورید. اما هنوز چند ساعت تا بیدار شدن بقیه مانده و نمیدانید واقعاً این مدت را چطور باید سپری کنید. حالا تصور کنید که همیشۀ عمر این ساعت از صبح بیدار شوید.
پژوهش جدیدی که یکدهه طول کشید، نشان میدهد سحرخیزی افراطی شاید شایعتر از آن چیزی باشد که انتظار داریم.
مؤلف این پژوهش لوئیس تاچک، استاد عصبشناسی دانشگاه کالیفرنیا در دانشکدۀ پزشکی سانفرانسیسکو است. تاچک برای این پژوهش که در ژورنال اسلیپ منتشر شده است، با کریستوفر جونز، عصبشناس دانشگاه یوتا که یک کلینیک اختلالات خواب دارد، همکاری کرده است.
جونز و همکارانش دریافتند که بیدارشدن زودهنگام فواید متعددی دارد. ابرسحرخیزان راحتتر از دیگران بیدار میشوند و مثل خیلیها دیگر، آخرهفتهها را تا دیروقت نمیخوابند. حتی ممکن است نسبت به افراد شبزندهدار سالمتر باشند: خوابیدن دیرهنگام را با بعضی مشکلات سلامتی از جمله دیابت نوع ۲ و بیماریهای قلبی مرتبط دانستهاند.
درضمن ابرسحرخیزان احتمالاً تصویر اجتماعی مثبتی دارند، چرا که معمولاً سحرخیزان را کامروا میدانند و کسانی که دیر از خواب بیدار میشوند را تنبل. اما در واقع اینطور نیست. خیلی از شبزندهداران ظهر بیدار میشوند و تا ساعت ۲ بامداد کار میکنند، درست هنگامی که ابرسحرخیزان تازه دارند بیدار میشوند و قهوه آماده میکنند. بااینحال، این تصویر کلیشهای همچنان پابرجاست.
سحرخیزی افراطی البته همیشه هم خوشایند نیست. سحرخیزها چندان آدمهای مجلسگرمکنی نیستند. این پژوهش نشان داد که چنین آدمهایی معمولاً قبل از ۸:۳۰ شب میخوابند. سابرا مارگارت ابت، عصبشناس دانشگاه نورثوسترن که البته در این پژوهش نقشی نداشته است، توضیح میدهد که شاید برخی بیماران متوجه شوند که بازۀ طبیعی خوابشان از ۷ بعدازظهر تا ۳ بامداد است، اما بهخاطر تعهدات کاری و خانوادگی سخت میتوانند قبل از ساعت ۱۰ شب به تختخواب بروند.
ابت می گوید: «بااینحال، آنها نمیتوانند بعد از ۳ بامداد دیگر بخوابند، آنوقت در طول روز دچار کمخوابی خواهند شد».
ابت اضافه کرد که اگر روال طبیعی خوابتان را ناخوشایند میدانید، میتوانید با مصرف ملاتونین (نوعی هورمون خواب) و استفاده از «نور زمانبندیشده» آن را تنظیم کنید.
بااینحال، بخشی از هدف پژوهش آن بوده است که مردم را به این فکر بیندازد هر کدام از ما با دیگران متفاوتیم و ژنتیکمان تا حدی کیستی ما را تعیین میکند و آنچه برای شما خوب است شاید با آنچه برای من خوب است تفاوت داشته باشد. مردم معمولاً همهچیز را با متوسطها مقایسه میکنند؛ اما نمیتوان متوسطها را بر همه تحمیل کرد.