«تابناک باتو» ـ همه اشتباه میکنند (که البته اجتنابناپذیر است)، اما همه از اشتباهاتشان درس نمیگیرند. بعضی آدمها یک اشتباه را بارها و بارها تکرار میکنند و وقتی هیچ پیشرفتی نمیکنند حیران میمانند که دلیلش چیست. زمانی که مرتکب اشتباه میشویم اقرار به آن میتواند سخت باشد، گویی با پذیرفتن اشتباه از ارزشمان کم میشود. این نوع تفکر زمینهساز مشکل بزرگی است، زیرا تحقیقات اخیر این گفتهی قدیمیِ برآمده از عقل سلیم را ثابت کردهاند که برعهده گرفتن و پذیرش تمام و کمال خطاها تنها راه جلوگیری از تکرار آنهاست. در این مطلب با تفکرات اشتباهی که باعث به هم ریختن وضعیت روحی افراد می شود آشنا نی شوید.
تفکرات اشتباهی که حال ما را خراب میکند
ذهنخوانی mind reading
فکر میکنید، بدون شواهد کافی میدانید که دیگران به چه چیزی فکر میکنند. مثل: ”جواب سلامم را نداد، پس حتما از دست من ناراحت است.
پیشگویی furtune telling
پیش بینی میکنید که حوادث آینده، بد از آب در میآیند یا این که خطرات زیادی شما را تهدید میکند. مثل: ”در امتحان شکست میخورم” یا ”کاری گیر من نخواهد آمد”.
فاجعهسازی catastrophizing
معتقدید هر چه اتفاق افتاده یا خواهد افتاد به شدت افتضاح، ناخوشایند و غیر قابل تحمل است. مثل: ”افتضاح میشود اگر ... ”.
برچسب زدن labling
به خودتان یا دیگران، صفات کلی و منفی نسبت میدهید. مثل: ”من آدم بدبختی هستم” یا من آدم بی ارزشی هستم”.
نادیده گرفتن جنبههای مثبت discounting positives
مدعی هستید که کارهای مثبت خودتان یا دیگران پیش پا افتاده و ناچیز هستند. مثل: ”این کار از عهده همه بر میآید” یا ”این که کار مهمی نیست”.
فیلتر منفی negative filter
تقریبا همیشه جنبههای منفی را میبینید و به جنبههای مثبت توجه نمیکنید. مثل: ”هیچ کس مرا دوست ندارد”.
تعمیم افراطی overgeneralizing
بر پایه یک حادثه، الگوهای کلی منفی را استنباط میکنید. مثل: ”این اتفاق همیشه برای من اتفاق میافتد” یا ”در همه کارها شکست میخورم”.
تفکر دوقطبی dichotomus thinking
به وقایع پیرامون و انسانهای اطراف با دید همه یا هیچ نگاه میکنید. مثل: ”همه مرا طرد میکنند” یا همه وقتم تلف شد“.
باید اندیشی should
به جای این که حوادث را بر پایه چیزی که هستند ارزیابی کنید. بیشتر آنها بر اساس چیزی که باید باشند، تفسیر میکنید. مثل: ”باید کارم را خوب انجام بدهم” یا ”باید او را قانع کنم”.
شخصیسازی personalizing
علت بروز حوادث منفی را به خودتان نسبت میدهید و سهم دیگران را در بروز مشکل نادیده میگیرید. مثل: ”ازدواجم بهم خورد، چون من مقصر بودم”.
سرزنشگری blaming
دیگران را علت مشکلات و احساسات منفی خود میدانید و از طرفی مسئولیت تغییر رفتارتان را نیز فراموش میکنید. مثل: ”دیگران باعث عصبانیت من میشوند” یا ”دیگران باعث و بانی همه مشکلات من هستند”.
مقایسههای نا عادلانه unfair comparisons
حوادث را طبق معیارهای ناعادلانه تفسیر میکنید. خودتان را با کسانی مقایسه میکنید که از شما برترند و به این نتیجه میرسید که آدم حقیری هستید. مثل: ”او خیلی موفقتر از من است” یا ”شاگرد اول کلاس در امتحان خیلی بهتر از من عمل کرد”.
تاسفگرایی regret orientation (کشکول ای کاش)
به جای این که در حال حاضر به کاری فکر کنید که از دستتان بر میآید، بیشتر به این مسئله میاندیشید کهای کاش در گذشته بهتر عمل میکردید. مثل: ”اگر تلاش کرده بودم، شغل بهتری پیدا میکردم” یا ”ای کاش این حرف را نمیزدم”.
چی میشد اگر what if
دائم از خودتان سوال میکنید چه میشود اگر چنین اتفاقی بیفتد و با هیچ جوابی راضی نمیشوید. مثل: ”حرف شما درست است، اما چه میشود اگر مضطرب شوم؟ ” یا ”چه میشود اگر نفسم در سینه حبس شود؟ ”
استدلال هیجانی emotional reasoning
از احساسات خود برای تفسیر واقعیت استفاده میکنید. مثل: ”چون دلم شور میزند، پس اتفاق ناگواری میافتد. "
کانال اکونومیست فارسی